شرح و تفسير ثمرۀ شوم اختلاف امام عليه السلام در اين كلام نورانى و كوتاه و پرمعنا به يكى از عواقب سوء اختلاف اشاره مى‌كند و مى‌فرمايد:«اختلاف، تصميم‌گيرى و تدبير را نابود مى‌كند»؛ (الْخِلَافُ‌ يَهْدِمُ‌ الرَّأْيَ‌) . همه مى‌دانيم اختلاف سرچشمۀ همۀ بدبختى‌هاست. هيچ قوم و ملتى نابود نشدند مگر بر اثر اختلاف و هيچ جمعيتى پيروز و كامياب نگشتند مگر در سايۀ اتفاق. كلام حكيمانۀ بالا دو تفسير مى‌تواند داشته باشد: نخست اين‌كه گاه مى‌شود عده‌اى مى‌نشينند و بر سر موضوع مهمى تصميم‌گيرى مى‌كنند؛ ولى ناگهان فرد يا افرادى نظر مخالفى ابراز مى‌كنند و تصميم‌گيرى پيش گفته را به هم مى‌زنند و كار ابتر مى‌ماند. همان‌گونه كه در داستان جنگ صفين، على عليه السلام و جمعى از دوستان خبير و آگاه اصرار داشتند كه جنگ به مراحل نهايى رسيده و آن را تا پيروزى ادامه دهند و غائله را ختم كنند؛ ولى مخالفت افرادى ناآگاه و جاهل و بى‌خبر اين تصميم را بر هم زد و مسلمانان با عواقب بسيار دردناك آن روبرو شدند. تفسير ديگر اين‌كه اختلاف سبب مى‌شود كه رأى‌گيرى هيچ‌گاه به جايى نرسد و تدبيرها عقيم بماند. جمع ميان اين دو تفسير نيز مانعى ندارد كه اختلاف هم مانع از تصميم و تدبير باشد و هم اگر تدبير و تصميم صحيحى منعقد شد، آن را بر هم بزند. روشن است براى انجام هر كار مهمى احتياج به فكر و انديشه و تدبير و تصميم‌گيرى صحيح است و اين كار تنها در فضايى ممكن است كه اختلاف در آن نباشد، بلكه تمام كسانى كه در آن تصميم‌گيرى شركت دارند هدفشان رسيدن به نقطۀ واحد و حتى الامكان دور از هر گونه خطا و اشتباه باشد. اما گاه يك نغمۀ مخالف كه يا بدون مطالعه اظهار شده و يا از غرض و مرضى ناشى گشته مى‌تواند تمام تصميم‌ها و تدبيرها را به هم بريزد. گاهى نيز رئيس جمعيت بر حسب تدبير خود تصميمى مى‌گيرد؛ اما مخالفت بعضى از پيروان آن را عقيم مى‌كند چنان كه در داستان قلم و دوات كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله در آخرين لحظات عمرش درخواست كرد آن را بياورند و فرمانى دربارۀ جانشين خود كه قطعاً على بن ابى‌طالب عليه السلام بود بنويسد و آنچه را قبلاً گفته بود تأكيد كند، مخالفت يك نفر (خليفۀ دوم) سبب شد كه گروه ديگرى نيز نغمۀ خلاف سر دهند و جلوى اين كار گرفته و حتى به ساحت قدس پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله اهانت زشتى شود كه شرح آن در چندين جاى صحيح بخارى و كتب ديگر حديث و تاريخ آمده است. ١ در جنگ احد نيز همين حادثۀ شوم اتفاق افتاد؛ پيامبر صلى الله عليه و آله و جمعى از ياران اصرار داشتند مسلمانان در مدينه بمانند و در برابر دشمن از خود دفاع كنند، زيرا در آنجا بهتر مى‌شد دشمن را زمين‌گير كرد؛ ولى گروهى از جوانان پرشور مخالفت كردند. پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به احترام نظرات آنها لشكر اسلام را به بيرون و در كنار كوه احد آورد و سرانجام به سبب اين موضوع و پاره‌اى از اسباب ديگر ضربۀ سختى بر پيكر لشكر اسلام وارد شد. در حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله مى‌خوانيم: «ما اخْتَلَفَتْ‌ أُمَّةٌ‌ بَعْدَ نَبِيِّها إلّا ظَهَرَ أهْلُ‌ باطِلِها عَلى‌ أهْلِ‌ حَقِّها ؛هيچ امتى بعد از پيامبر خود اختلاف نكردند مگر اين‌كه اهل باطل بر اهل حق در ميان آنها پيروز شدند». ١ در كلام حكيمانۀ شمارۀ ١٧٩ نيز امام عليه السلام به اين حقيقت اشاره فرموده بود كه: «اللِّجاجَةُ‌ تَسُلُّ‌ الرَّاْىَ‌ ؛لجاجت فكر و رأى انسان را نابود مى‌كند».