eitaa logo
صالحین تنها مسیر
249 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
7.6هزار ویدیو
289 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| کمک به مردم مظلوم غزه و لبنان 📩 شما میتوانید کمک های خود را از طریق 🔸 شماره کارت ایران همدل
۶۰۳۷ ۹۹۸۲ ۰۰۰۰ ۰۰۰۷
+ با ضربه به شماره کارت، شماره کپی می‌شود. 🔸 و یا از طریق آدرس https://www.leader.ir/fa/monies واریز فرمایید. 💠 @SamteKhoda3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
✍#قسمت_شصت_هفت 💥فصل_انتظارتبلور چشم روی هم گذاشتم _پیس ...پیس.. نگاهم به یک دختر افتاد: _چیز
💥 اخمای حامد رو دیدم. _بابام؟ _بیا ...بابات رو هم می بینی.. این یعنی حرف اضافه نزن... دنبالش راه افتادم.. همون دختره رو دیدم که پوزخندی زد و با صدای بلند گفت _نه بابا تو از منم زرنگ تری ...خوب بلد مخ بزنی... حامد نگاه سرزنش باری به من کرد.. سوار ماشین شدم. ماشینو روشن کرد. بدون اینکه نگاهش کنم گفتم: _می خوام برم خونه مون... حرفی نزد فقط سرعت ماشین رو زیاد کرد. دیدم تو مسیر خونه ملکان ها داره میره. بلندتر گفتم: _من می خوام برم خونه مون... _خفه شو ...نوا ...هشت ساعت همه رو انتر منتر خودت کردی... بغض کردم: _شما هم یک سال منو عروسک دست خودتون کردین... پوزخند زد: _پول شو گرفتی تا عروسک باشی... چشمه ی اشکم جوشید بدجوری دلم از حرفش شکست ، باخودم گفتم من پول گرفتم تا فقط محرم حامی بشم .. قرار نبود دل به تو بدم واسه تویی که یک پول سیاه هم نمی ارزی.. اشکامو پس زدم: _من بچه م رو نمی فروشم... _ببین دختر جون قیم قانونی اون بچه منم ... پس مثل آدم به دنیاش بیار ...برو رد کارت... شکوه که گفته هر وقت خواستی می تونی ببینیش... یک واحد آپارتمان هم به نامت میکنم... لبام لرزید: 🌷👈
💥 _نمی تونی با پول بچه ی منو ازم بگیری ... تو هیچ کاره ی بچه منی ...اون تو وجود منه ....مال منه ...نه ملکان ها... پوزخندش پررنگ تر شد _نوا ...تو مثل اینکه اصلا معنی لطف رو نمی فهمی. ... یک کاری نکن بچه رو به دنیا آوردی با تیپا از خونه پرتت کنم بیرون... و نذارم روی اون بچه رو ببینی.. منم با غیظ گفتم _شما هم یک کاری نکنین خودمو گم و گور کنم. بالاخره یک جا یکی پیدا میشه بی منت برای من و وارث خاندان ملکان ها سر پناه باشه . به آنی لبم سوخت ...ضرب دستش سنگین بود اونقدر که حس کردم فکم جا به جا شد... با عصبانیت دنده رو عوض کرد. بغض کردم ...اشکام راه گرفت . قلبم می زد ...تند و نا منظم... _ تو عددی نیستی که منو تهدید میکنی .. تو قدم برداری من می فهمم مقصدت کجاست... لبم ذوق ذوق میکرد _بهت گفته بودم ازت متنفرم حامد ملکان... نگاهی کرد ...لباش یک وری بالا رفت با غرور گفت: _ولی چشم هات داره یک چیز دیگه میگه... _تو خوشگلی ، متین هستی ..ولی به درد من نمی خوری. از نگاهش توی خودم جمع شدم. ادامه داد: _بنگاه ماشینم داره ورشکست می شه!... پوزخندی زد و ادامه داد: _دارم با دختر شریکم نامزد میکنم ... کسی که تو این وضع قاراشمیش به دردم میخوره... نگاهم کرد و من چقدر احمقانه بهش زل زده بودم. _بهت گفته بودم اینطوری نگاهم نکن... اشک چشمم چکید. چشم ازش برداشتم. این مرد میتونه فکر آدم رو بخونه. گوشیش زنگ خورد. حامد روی بلندگو گذاشت: _جانم شکوه... 🌷👈
💥 صدای نگران شکوه تو گوشی پیچید: _الو ...حامد جان نوا رو پیدا کردی ؟ نگاهی به من کرد: _آره پیش منه... شکوه جون گفت: _حامد مامان نبری خونه باباش ... الان انیس خانم زنگ زد که صاحب خونه شون جوابشون کرده شب دارن میرن خونه آبجیش ... گفت نوا رو نیارین ..گناه داره نفهمه ها... حامد پوزخندی زد: _باشه... گوشی رو قطع کرد. اشکم چکید. _من می خوام برم یک جای دور ... فقط می خوام تنها باشم... نگاهش کردم و تمام التماس مو تو نگاهم ریختم... لرزیدن مردمک چشم هاشو دیدم ... می تونم قسم بخورم کلافه گی شو دیدم... اولین دور برگردون دور زد... سیگاری روشن کرد ... از صندلی عقب پتوی نازکی برداشت و روی پام انداخت. _بگیر بخواب رسیدیم صدات میکنم... چرا مغز من از اون دستور میگرفت ، با آرامش حضورش چشم بستم... نوایی آروم تو ماشین پیچید ((همیشه بین عقل عشق یکی هم دست آدم نیست ...از عشق همین و میدونم که هیچ وقت دست آدم نیست ... یکجا تسلیم عشق بودن همه دیوانگی میشه ... کسی که فکر نمی کردی تموم زندگیت می شه ...چه دنیایی به من دادی به من که دل نمی دادم .. چه عشقی تو دلم گم بود که با تو یادش افتادم))... *** با صدای امواج دریا چشم باز کردم ... هوا تاربک روشن بود ... ولی هنوز خورشید بیرون نیامده بود ... ماشین در انتهایی ترین جای ممکن به دریا پارک بود... حس عجیبی بود ... نگاهم به حامد افتاد... دست توی جیب مقابل دریا ایستاده بود... پتو رو دور خودم پیچیدم و پیاده شدم... نگاهی به من کرد و سیگاری روشن کرد: 🌷👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کوتاه‌ترین خطبه نمازجمعه در غزه «من از شدت گرسنگی نمی توانم سخن بگویم، شما هم از شدت گرسنگی نمی‌توانید بشنوید، اقم الصلاه» 😭 🇮🇷تحلیل سیاسی و جنگ نرم @tahlile_siasi @tahlile_siasi
✂️دو لبه‌ی قیچی 🔻در ایران دو جریان به مثابه دو لبه‌ی قیچی عمل می‌کنند: 1⃣ جریان اصلاح‌طلب افراطی که به دولت پزشکیان فشار وارد می‌کنند تا تسلیم قدرت‌های غربی شود و مذاکره و امتیازدهی به آمریکا را بپذیرد. در غیر این صورت رئیس جمهور استعفا دهد و بگوید: «نمی‌گذارند کار کنم» 2⃣ جریان اصولگرای افراطی که با متهم کردن دولت به نفاق و خیانت بر دولت فشار می‌آورد تا رئیس جمهور وادار به استعفا شود و یا از مجلس می‌خواهد که رئیس جمهور را استیضاح کند و رأی به عدم کفایت او بدهد ⬅️ هدف این دو جریان، ناتمام ماندن دولت در این شرایط است، یکی به نیت فروپاشی نظام اسلامی و دیگری به نیت روی کار آمدن کاندیدای همیشه اصلح‌شان!!! ✅ اگر کسی با منظومه‌ی فکری رهبر حکیم انقلاب آشنا باشد می‌داند که دولتی که با رأی اکثریت ملت، روی کار آمده باید دوره‌ی خود را کامل کند و همه موظفند به دولت کمک کنند. حتی نقد و مطالبه از دولت هم باید با نیت کمک به دولت انجام شود. 🔻 ملت ایران، جوانان عزیز، بچه‌های انقلابی مراقب باشید در میدان این دو جریان، بازی نکنید. پشت سر امام جامعه و ولی‌خدا بایستید و گوش‌تان به دهان مبارک او باشد که این تنها راه هدایت و سعادت است 👈 مجید فاطمی ارفع | بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/96731162C0fde667bcb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بهش گفتم؛ آقامصطفی ! توی ایران عکس آقا را که به لباست می زنی ، خب برای این است که بسیجی ها می بینند، انرژی می گیرند، درس می گیرند ، ولی در سوریه که کسی چندان آقا را نمی شناسد ، آنجا چرا روی لباست، عکس آقا را می زنی؟ گفت: اولا ؛ آنقدر که حضرت امام و حضرت آقا را خارج از ایران می شناسند و احترام می گذارند ، اینجا غریبند. ما به چشم خودمان دیدیم که در سوریه ،بعضی‌ها از ما بیشتر به آقا ارادت دارند ؛ مثلا وقتی می فهمیدند ایرانی هستیم می گفتند به احترام امام خمینی و امام خامنه ای از شما کرایه نمی گیریم. و یا ماه رمضان سال ۹۴ که اعلام کردند عید فطر است، بعضی نیروهای سوری، روزه شان را باز نکردند و گفتند: مرجع تقلید ما امام خامنه ای ست ، ایشون هنوز اعلام نکردند که عید است. بعد هم اینکه ؛ من محبت حضرت آقا را به دل دارم ، ولی این را که کسی نمی‌بیند وقتی این عکس را به سینه می‌زنم به همه نشان می دهم که محبت نائب امام زمان عج را به سینه دارم ، هم از جدشان حضرت زهرا (سلام الله علیها) مدد می‌گیرم و هم اعلام می کنم که من فدایی نائب امام زمان عج هستم. اینطوری با یک تیر سه نشان می‌زنم.🏹🏹🏹 🌷 ✋🏻
🤍السلام علیک یا اباصالح مهدی 💚عاقبت نور تو پهنای جهان میگیرد 🤍جسم بی جان زمین از تو توان میگیرد 🤍سالها قلب من از دوریتان مرده ولی 💚خبـری از تو بیـاید ضربان میگیـرد 💚الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـرَج💚