شبیه حیدر... اگر ز دور و یا در حرم برابر تان رسیده عرض دل عاشقان به محضرتان برای خانه ی ما عاشقان تان خورشید طلوع می کند از مرقد منورتان یقین که جلد به بام دگر نخواهم شد منی که بوده دلم سالها کبوترتان کدام عطرحرم چون حریم تان خوشبوست تمام عطر حرمها شده معطرتان یقین بهشت خدا را به مانشان داده است رواقهای به حق از بهشت بهترتان نشان جاده ی پرواز تا خداوند است شکوه پرچم از آسمان فراترتان به جبر خانه نشستن به جبر بر مسند چقدر صبر نموده است مثل حیدرتان نه زهر خوشه ی انگور، زهر این غمهاست چنین نهاده اثر بر تمام پیکرتان چقدر مشهدتان کربلاست درمقتل چقدر باغم تان زینبی است خواهرتان کنار مقتل تان لحظه های جان دادن خداکند که نباشد نگاه مادرتان خدا کند که نباشد پس از فراق شما غم بزرگ اسارت برای دخترتان ز درد ورنج اسارت جدا، خدا راشکر نمی رود به خرابه برای او سر تان گریز آخر این روضه جگرسوز است جواد آمده وقت وداع آخرتان به لطف کشورما را ز دردها برهان نه دست لطف شما ای امام وکشورتان احمدرفیعی وردنجانی