صالحین تنها مسیر
🍀#آشتی با خدا ۵۹ جایگاه نفس نامحدود انسان در هستی در سلسه مباحث آشتي با خدا از طريق آشتي با «خود»
🍀 با خدا ۶۰ آفات توجه نفس نا محدود به دنیای محدود کسي که به دنيا توجه کند «خودِ» نامحدودش را اسير چيزهاي محدود کرده است. 💢⭕️ به همين دليل است که اهل دنيا بعد از مدتي از «خود» شان خسته مي شوند، چون نامحدود در محدود نمي گنجد. 😒 در همين رابطه دائماً مي خواهند دنياي خود را تغيير دهند، بدون آن که از دنيا به بالاتر از دنيا نظر کنند، در همين دنيا شرايط مادي خود را هم که دائماً عوض مي کنند، باز نامحدود را در محدود زنداني کرده اند، و از محدوده دنيا خارج نمي شوند. ⭕️ و از آن جهت که هرکس فقط با دنياي محدود زندگي کند حوصله اش سر مي رود. مي گويد: «از اصفهان به شيراز بروم تا راحت شوم!» اما وقتي که به آنجا رفت پس از چند روز مي بيند باز همان احساس قبلي به سراغش آمد، يک سري به بندر عباس مي زند امّا در آنجا هم با خودي همراه است که درعين نامحدود بودن زنداني محدوديت ها است.⭕️ تا جهت اصلي خود را عوض نکند، هر جا هم برود قصه از همين قرار است؛ به گفته ي مولوي: مي گريزم تا رگم جنبان بود کي فرار از خويشتن آسان بود ني به هند است ايمن و ني در يمن آن که خصم اوست سايه خويشتن 💢 اين افراد خودشان خود را زنداني کرده اند، حالا بدن خود را اين طرف و آن طرف مي برند تا خودشان را آزاد کنند، مگر مي شود؟ 💢 همه ي اين ها به دليل آن است که متوجه نيستند ذات انسان، نامحدود است و اگر کسي آن را محدود کند همواره در حال فرار از محدودي به محدود ديگري است، چون محدودبودن با «جان» او سازگار نيست. اين است که اهل دنيا به جاي اين که ساحت خود را تغيير دهند و از دنيا به غيب نظر کنند، در تمام مدت عمر فقط حدود دنيايي شان را تغيير مي دهند و محدوده ها را عوض مي کنند بدون آن که از محدودها خارج شوند! و بدين ترتيب «جان» خودشان را خسته و فرسوده مي نمايند. مولوي در وصف اين افراد مي گويد: ذوق آزادي نديده جان او هست صندوق صور ميدان او گر ز صندوقي به صندوقي رود او سمائي نيست، صندوقي بود گر هزاران اند يک تن بيش نيست جز خيالات عدد انديش نيست بالاخره جابجا شدن در صندوق هاي نفس امّاره، خارج شدن از صندوق نيست، چون همه اميال نفس امّاره يكسان اند و به دنياي محدود نظر دارند. ⭕️💢 براي كسي كه به محدود نظر كند دو مشكل به وجود مي آيد: اولاً به خود جفا كرده، چون پرندة «جانش» را در قفس دنيا اسير كرده است. ثانياً چنين كسي هيچ وقت از بودن خود راضي نيست! عموماً وقتي كسي از زندگي اش احساس نارضايتي مي کند به همه بدبين مي شود و بقيه را در اين سرنوشت مقصر مي داند، در صورتي كه بايد به «خود» بدبين باشد، چون «خود» او گرايش «خود» را به دنياي محدود، محدود كرده است. 💢 امام خميني«(ره)» با آن همه زحمتي كه جهت برپايي انقلاب اسلامي كشيدند و به خاطر آن زندان ها کشيدند و به تبعيدها رفتند نه تنها هيچ انتظاري از انقلاب اسلامي براي خود نداشتند، حتي مي فرمودند: «نگوييد انقلاب براي ما چه كرده است؛ بگوييد ما براي انقلاب چه كرده ايم!» چون امام خميني«(ره)» با خداوندِ نامحدود سروكار داشتند و با اين كه در دنيا بودند احساس نارضايتي نمي كردند و به همين جهت با آن همه تلاش پي گير براي ملت، طلبكار كسي نبودند.⭕️💢 اما كسي كه در دنيا باشد و دنيايي باشد از آنجا كه مي خواهد «وجود» نامحدودش را در محدوده دنيا نگه دارد عموماً ناراضي است و به جاي اينكه به خود اعتراض داشته باشد به بقيه اعتراض دارد. ادامه دارد... استاد طاهرزاده @saLhintanhamasir