#از_جبهه_تا_عنبر....
🌷....فکر کنم دو یا سه برابر نیروهایی که مسئول حفاظت اردوگاه بودند، بیرون از اردوگاه حضور داشتند. بعضی از اسرا بودند که جمجمه آنها ترکش خورده بود و فقط یک پوست روی قسمتی که ترکش خورده وجود داشت. عراقیها امتیاز خاصی برای اینگونه افراد قائل نمیشدند و مانند بقیه با آنها برخورد میکردند. اردوگاه عنبر، بیشتر از اسرای مجروح و معلول تشکیل شده بود. عراقیها حتی در فلک کردن به شرایط جسمی اسیر که سالم یا مجروح و معلول است توجهی نمیکردند و همه را یکسان شکنجه میکردند که این امر صدمات جسمی و روحی زیادی به همراه داشت.
🌷تعدادی از اسرا دچار موج انفجار شده بودند و این مسئله خود حالات مختلفی به وجود میآورد. بعضیها را درونگرا کرده بود. گوشهای مینشستند، مرتب و بدون وقفه نماز میخواندند یا بلند با خود صحبت میکردند. تعدادی دیگر کارهای خطرناک انجام میدادند. زمانیکه باید به آسایشگاه باز میگشتیم، تمرد میکردند و به داخل باز نمیگشتند. این نوع افراد بعدها توسط عراقیها شناسایی شدند. اسارت واقعاً سخت بود. بچههایی بودند که به دلایل زیادی در اسارت، دچار آسیبهای روحی زیادی میشدند. یا به دلیل خصوصیات روحی یا شرایطی که با خانواده قبل از اسارت داشتند یا کمبود محبتی که میدیدند، کم میآوردند.
🌷....خیلی با این افراد صحبت میکردیم تا روحیه آنها تضعیف نشود. گاهی اوقات با یک نفر صحبت و فکر میکردیم مشکل حل شده است؛ ولی طرف غافلگیرانه حرکتی از خود نشان میداد که تأثیر تمام صحبتها را از بین میبرد. این افراد بعد از آزاد شدن نیز تحت تاثیر مشکلات روحی قرار داشتند و خانوادههای خود را ناراحت میکردند. بچهها سعی میکردند با سعهی صدر، مشکلات آنان را در اسارت به حداقل برسانند.
راوی: آزاده سرافراز حسین رحیمی
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات