#شهید_مهدی_باکری
یکی از برادرهام شهید شده بود. قبرش اهواز بود. برادر دومیم توی اسلام آباد بود.
وقتی با خانواده ام از اهواز برمی گشتیم ، رفتیم سمت اسلام آباد، نزدیکی های
#غروب رسیدیم به لشکر.
#باران_تندی هم می آمد. من رفتم دم چادر
#فرماندهی اجازه بگیرم برویم تو
#آقا_مهدی توی چادرش بود. بهش که گفتم؛ گفت « قدمتون روی چشم . فقط باید بیاین توی همین چادر ، جای دیگه ای نداریم.»
صبح که داشتیم راه می افتادیم،
#مادرم بهم گفت « برو آقا_مهدی رو پیدا کن ،ازش تشکر کنم..
توی لشکر این ور و اون ور می رفتم تا
#آقا_مهدی را پیدا کنم.
یکی بهم گفت «
#آقا_مهدی حالش خوب نیست؛ خوابیده.»
گفتم « چرا ؟» ...
گفت « دیشب توی چادر جا نبود تا بخوابد، زیر بارون موند، سرما خورد...
♥️⸾•𝐉𝐨𝐢𝐧❁•↷
❪
@mazhabijdn🍂⃟💕❫