از شب رفتن تو پیر شدم روز به روز
از تماشای جهان سیر شدم روز به روز
فکر دریاشدن از خاطر من رفت که رفت
مثل مرداب زمینگیر شدم روز به روز
از سراشیبی هستی به تو رو آوردم
به عدم گرچه سرازیر شدم روز به روز
گرچه یک عمر به تحسین تو لب وا کردم
بیشتر پیش تو تحقیر شدم روز به روز
منم آن بیدل سرگشته که از فرط جنون
به سر کوی تو زنجیر شدم روز به روز
شب به شب شکر کنم قسمت خود را ای عشق
گرچه بازیچهی تقدیر شدم روز به روز
#محمدحسن_جمشیدی
🇮🇷@sabzpoushan