روی صندلی نشست. به اسم سخن می راند و آن بر زبان می آورد. دوست نداشت به فرمایشات عمل کند. دنبال موقعیتی می گشت تا بتواند و شیطانی اش را به وادی بکشاند. جز دیگران از ، در راه دیگری قدم نمی گذاشت. قَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : لَأَنْسُبَنَّ اَلْإِسْلاَمَ نِسْبَةً لاَ يَنْسُبُهُ أَحَدٌ قَبْلِي وَ لاَ يَنْسُبُهُ أَحَدٌ بَعْدِي إِلاَّ بِمِثْلِ ذَلِكَ إِنَّ اَلْإِسْلاَمَ هُوَ اَلتَّسْلِيمُ وَ اَلتَّسْلِيمَ هُوَ اَلْيَقِينُ وَ اَلْيَقِينَ هُوَ اَلتَّصْدِيقُ وَ اَلتَّصْدِيقَ هُوَ اَلْإِقْرَارُ وَ اَلْإِقْرَارَ هُوَ اَلْعَمَلُ وَ اَلْعَمَلَ هُوَ اَلْأَدَاءُ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ لَمْ يَأْخُذْ دِينَهُ عَنْ رَأْيِهِ وَ لَكِنْ أَتَاهُ مِنْ رَبِّهِ فَأَخَذَهُ إِنَّ اَلْمُؤْمِنَ يُرَى يَقِينُهُ فِي عَمَلِهِ وَ اَلْكَافِرَ يُرَى إِنْكَارُهُ فِي عَمَلِهِ فَوَ اَلَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا عَرَفُوا أَمْرَهُمْ فَاعْتَبِرُوا إِنْكَارَ اَلْكَافِرِينَ وَ اَلْمُنَافِقِينَ بِأَعْمَالِهِمُ اَلْخَبِيثَةِ الکافي , جلد 2 , صفحه 45 امير المؤمنين عليه السّلام فرمود:هر آينه من نسبت و نژاد اسلام را به وجهى بيان كنم كه هيچ‌كس پيش از من و بعد از من جز به مانند آن بيانى نداشته باشد.به راستى اسلام همان تسليم است و تسليم همان يقين است و يقين همان تصديق است و تصديق همان اقرار است و اقرار هم كردار است و كردار هم انجام وظيفه است،به راستى مؤمن دينش را از رأى خود بدست نياورده ولى از پروردگار برايش آمده و آن‌را دريافت كرده،همانا مؤمن يقينش در عملش ديده مى‌شود و كافر هم انكارش در عملش ديده مى‌شود سوگند به آنكه جانم به(مراد از اسلام در اينجا همان ايمان است زيرا اسلام بمعنى تسليم و تسليم به معنى يقين و اقرار كامل به اصول پنجگانه است)دست اوست كه آنان امور دين خود را نفهميدند،شما انكار كافران و منافقان را در كردارهاى بد آنان بسنجيد و تشخيص دهيد. @sahel_aramesh