‏ 2 عظمت ابن ثبيط و تبليغ دين‏ 1 🔴 اصحاب و اهل بيت حضرت سيّد الشّهداء در روز عاشورا تا قبل از اين كه به شرف شهادت نايل شوند، جنود ابليس را به سوى حق دعوت كردند. بازگو كردن دعوت يك يك آنها و شرح و تفسير دعوتشان هفتاد من كاغذ مى‏خواهد، براى نمونه به دورنمايى از موقف يكى از آنان نسبت به حق اشاره مى‏رود: يزيد بن ثبيط از شيعيان و از دوستان ‏ بوده و در قبيله خود از اشراف قلمداد مى‏شده است. امام عصر عليه السلام در زيارت خود به او سلام داده: السَّلامُ عَلى‏ يَزيدَ بْنِ ثَبيطٍ الْقيسى‏. درود بر يزيد بن ثبيط قيسى. ابوجعفر طبرى مى‏گويد: ماريّه سعديّه يا عبديّه دختر سعد يا منقذ در بصره از شيعيانى بود كه در تشيّع سخت و استوار بود. همواره خانه او مجمعى بود براى شيعه كه در آن گرد آمده الفت مى‏گرفتند و حديث بازگو مى‏كردند، سخن مى‏شنودند و مى‏سرودند. به پسر زياد در كوفه خبر رسيد كه حسين عليه السلام آهنگ عراق دارد. به كارگزار خود در بصره فرمان داد كه ديده‏بانان بگمارد و راه را بر آينده و رونده بگيرد. ابن ثبيط تصميم گرفت كه به قصد حسين عليه السلام از بصره بيرون بيايد. ده پسر داشت و آنها را دعوت كرد كه همراه او شوند و فرمود: آيا كدام از شما با من پيشاپيش بيرون خواهيد آمد؟ دو نفر از آنها (عبداللّه و عبيداللّه) دعوت او را پذيرفتند. پس با ياران و همگنان خود كه با او در خانه آن زن بودند گفت: من عزم جزم كرده‏ام و خواهم رفت، از شما كه با من خواهد آمد؟ آنان گفتند: ما از اصحاب پسر زياد هراس داريم. اين مرد بزرگ به آنان فرمود: امّا من به خدا قسم همين كه ببينم پاى شترم به سر زمين سخت استوار و آشنا شود، ديگر باكى از تعقيب نخواهم داشت، هر كه خواهد گو مرا دنبال كند. اين بزرگ‏مرد با ادهم بن اميّه و بلندهمّتان ديگر كه با او همراهى كردند از بصره بيرون شتافتند. از بيراهه به مكّه مى‏آيد، از مكّه بيرون آمد، راه بيابان‏هاى دوردست را پيش گرفت تا خود را به حسين رسانيد. آرى، راه بى سر و سامانى را پيمود تا به سامان رسيد. حسين عليه السلام در مكه در قسمت ابطح منزل گرفته بود. وى پس از استراحت در بنه خويش آهنگ ديدار امام كرد. به قصد حضرت او بيرون آمده، به كوى حسين روان شد. از طرف ديگر امام هم از آمدن او خبر يافته بود و به جستجوى او رفته تا در بُنه و آسايشگاه او وارد شده و آنجا به انتظار او نزول اجلال كرده، به عرض او رسانده شد كه وى به سوى منزل شما رفته، امام در بُنه او نشسته بود، (زهى مهر و يگانگى، زهى بزرگى و بزرگوارى)! 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 427 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2