eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
5هزار دنبال‌کننده
17.2هزار عکس
2.6هزار ویدیو
1.7هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
7 🔴 هدايت و اراده خداوند خداوند در آيات بسيارى به اين حقيقت اشاره مى‏فرمايد كه هدايت به اراده ماست حتى پيامبرش هم نمى‏تواند كارى كند؛ مگر ابزار آن را خداوند براى ايشان‏ فراهم سازد. خداوند متعال به پيامبرش مى‏فرمايد: إِنَّكَ لَاتَهْدِى مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ يَهْدِى مَن يَشَآءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ قطعاً تو نمى‏توانى هر كه را خود دوست دارى هدايت كنى، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مى‏كند؛ و او به هدايت‏پذيران داناتر است. او مى‏داند چه افرادى لايق پذيرش ايمانند يا چه قلب‏هايى براى حق مى‏تپد. او مى‏ماند در چه سرهائى، سوداى عشق خدايى است، اين افراد شايسته را خوب مى‏شناسد و به آنها توفيق مى‏دهد و لطفش را رفيق راه آنها مى‏سازد. مقصود از هدايت در آيه فوق رسانيدن به سر منزل مقصود است و اين تنها كار خداست كه بذر ايمان را در دل‏ها بپاشد و به دل‏هاى آماده نظر افكند سپس با نور آسمانى شكوفا سازد. و نتيجه اين عنايت در بهشت هم نمايان شود كه خداوند در وصف بهشتيان فرمود: اوّل نعمت‏هاى روحانى را نصيب‏شان مى‏سازد كه سينه‏ها و دل‏هايشان را از كينه و حسد و صفات ناپسند پاك مى‏سازد؛ سپس نعمت‏هاى جسمانى مانند: باغ و حوريه را به آنها عطا مى‏كند و آنگاه بهشتيان رضايت و خشنودى كامل خويش را چنين بازگو مى‏كنند: وَقَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى هَدانَا لِهذَا وَمَا كُنَّا لِنَهْتَدِىَ لَوْلآَ أَنْ هَدانَا اللَّهُ لَقَدْ جَآءَتْ رُسُلُ رَبّنَا بِالْحَقّ وَنُودُواْ أَن تِلْكُمُ الْجَنَّةُ أُورِثْتُمُوهَا بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» و مى‏گويند: و همه ستايش‏ها ويژه خداست كه ما را به اين [نعمت ها] هدايت كرد، و اگر خدا ما را هدايت نمى‏كرد هدايت نمى‏يافتيم، مسلماً پيامبران پروردگارمان حق را به سوى ما آوردند، و ندايشان مى‏دهند به پاداش اعمال شايسته‏اى كه همواره انجام مى‏داديد، اين بهشت را به ارث برديد. آرى، آرامش حقيقى و جاويدان در سايه نور هدايت و راهنماى الهى است. و بلاى حقيقى، جدايى و گمراهى از راه سعادت و كمال است. از اين رو پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و معصومان هم از خداوند، ماندگارى در هدايت را درخواست مى‏كرده‏اند؛ زيرا كه او هادى مطلق است. پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: قالَ اللَّهُ جَلَّ جَلالُهُ: عِبادى‏ كُلُّكُمْ ضالٌّ إِلَّا مَنْ هَدَيْتُهُ وَ كُلُّكُمْ فَقِيرٌ إِلَّا مَنْ أَغْنَيْتُهُ، وَ كُلُّكُمْ مُذْنِبٌ الَّا مَنْ عَصَمْتُهُ. خداوند جلّ جلاله فرمود: اى بندگان من! همه شما گمراهيد، مگر كسى كه من هدايتش كنم و همه شما نيازمنديد مگر كسى كه من توانگرش سازم و همه شما گنهكاريد، مگر كسى كه من او را حفظ نمايم. روايت شده است كه: «داوود عليه السلام تنها به صحرا رفت. پس خداوند به او وحى فرمود: اى داود! چه شده است كه تو را تنها مى‏بينم؟ عرض كرد: معبودا، شوق ديدار تو در جانم شدت گرفته و ميان من و خلق حايل گشته است. خداوند به او وحى فرمود: به ميان مردم بازگرد؛ زيرا اگر تو يك بنده گريز پا را نزد من بياور، تو را در لوح‏ تقدير با صفت ستوده ثبت كنم. اين است كه ائمه اطهار عليهم السلام كه دليل نور هدايت هستند، راه توفيق را هم به ما مى‏آموزند. حضرت على عليه السلام در نهج‏البلاغه فرمود: ايُّهَا النَّاسُ، انَّهُ مَنِ اسْتَنْصَحَ اللَّهَ وُفِّقَ وَ مَنِ اتَّخَذَ قَوْلَهْ دَليلًا هُدِىَ لِلَّتى‏ هِىَ اقْوَمُ. اى مردم، بدون شك آن كه خير خود را از خدا خواهد موفق گشته، و هر كه گفتار حق را دليل خود قرار دهد به استوارترين راه هدايت شده. پس ما هم بايد به مانند مولاى متقيان على عليه السلام به حق پناه بريم كه ما را هم در پناه هدايت خود پيوسته مستدام بدارد. و نيز فرمود: اللَّهُمَّ إنِّى اعُوذُ بِكَ أَنْ أَفْتَقِرَ فى‏ غِناكَ اوْ أَضِلَّ فى‏ هُداكَ اوْ اضامَ فى‏ سُلْطانِكَ اوِ اضْطَهَدَ وَالْامْرُ لَكَ. الهى، به تو پناه مى‏برم از اين كه در بى‏نيازى تو فقير شوم، يا در هدايتت گمراه گردم، يا در سلطنتت مورد ستم واقع شوم، يا به خوارى نشينم و حال اين كه امر به دست توست. الهى! ما را از رحمت و عنايت و لطف و محبّت و كرامت و مغفرت خود دور مكن و راه دور شدن از خودت را كه جز گناه و آلودگى و عصيان و پليدى چيزى نيست به روى ما ببند، كه دورى از تو بدترين بلا و سنگين‏ترين مرض و شديدترين عذاب است، چنانكه حضرت مولى الموحّدين در دعاى كميل اشاره فرموده: فَهَبْنى يا إلهى صَبَرْتُ عَلى‏ عَذابِك فَكَيْفَ أصْبِرُ عَلى‏ فِراقِك؟! الهى! گيرم كه بر عذاب دوزخت صبر كنم، امّا بر دورى و هجرانت چگونه طاقت بياورم؟! 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 399 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
«12» اللَّهُمَّ إِنَّكَ مَنْ وَالَيْتَ لَمْ يَضْرُرْهُ خِذْلَانُ الْخَاذِلِينَ وَمَنْ أَعْطَيْتَ لَمْ يَنْقُصْهُ مَنْعُ الْمَانِعِينَ وَمَنْ هَدَيْتَ لَمْ يُغْوِهِ إِضْلَالُ الْمُضِلِّينَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ «13» وَامْنَعْنَا بِعِزِّكَ مِنْ عِبَادِكَ وَأَغْنِنَا عَنْ غَيْركَ بِإِرْفَادِكَ وَاسْلُكْ بِنَا سَبِيلَ الْحَقِّ بِإِرْشَادِكَ‏ خدايا! هر كه را تو يارى دهى، اقدام خواركنندگان براى خوار كردنش زيانى به او نمى‏رساند، و هر كه را تو عطا كنى، ممانعت كردن منع كنندگان از او نمى‏كاهد، و هر كه را تو هدايت فرمايى، اقدام گمراه كنندگان براى گمراه كردنش او را به گمراهى دچار نسازد؛ پس بر محمد و آلش درود فرست، و به عزتت ما را از شرّ بندگانت باز دار و به عطايت از غير خود بى‏نياز كن، و به هدايتت ما را به راه حق ببر. 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴 نور خدا خاموش نمى‏شود راستى عجيب است، در اعصار و قرون، بى‏خبران از حق و حقيقت، با تهمت و افترا و تكذيب و تصديق ناحق، و با حبس و تبعيد و ايجاد زجر و مشقّت، و با يورش و حمله با كوه كوه اسلحه براى خاموش كردن چراغ نبوّت و امامت بپا خاستند و در اين راه از هيچ برنامه‏اى دريغ ننمودند، ولى خذلان آن خاذلان نه اين كه كارى از پيش نبرد بلكه به عنايت و لطف حق و يارى و نصرت حضرت ربّ العزّه نور انبيا و ائمّه و اوليا پرفروغ‏تر شد تا جايى كه به فرموده قرآن مجيد، عاقبت تمام اهل زمين را درسايه نفوذ و سيطره خود قرار خواهد داد و بساط ظلم و بيدادگرى را بر خواهد چيد. اين نور به هيچ صورت و با هيچ حمله و حادثه و طوفانى خاموش نخواهد شد كه قرآن كريم مى‏فرمايد: يُرِيدُونَ أَن يُطْفِئُوا نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللّهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ همواره مى‏خواهند نور خدا را با سخنان باطل [و تبليغاتِ بى‏پايه‏] خود خاموش كنند؛ ولى خدا جز اين كه نور خود را كامل كند، نمى‏خواهد، هر چند كافران خوش نداشته باشند. اين نور به صورت حكومت شايستگان، تمام روى زمين را خواهد گرفت چنانكه قرآن مجيد مى‏فرمايد: وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ و همانا ما پس از تورات در زبور نوشتيم كه زمين را بندگان شايسته ما به ميراث مى‏برند. آرى، هر كس را حضرت ربّ به نعمت ظاهر و باطن آراست و از عطا و لطفش وى را بهره‏مند ساخت، منع منع كنندگان از او نكاست كه: اگر تيغ عالم بجنبد ز جاى نبرّد رگى گر نخواهد خداى‏ و به فرموده حكيم طوس: خدا كشتى آنجا كه خواهد برد اگر ناخدا جامه بر تن درد چون نور هدايت حضرت حق به قلبى بتابد و سلسله و زنجير طاعت دوست بر گردن كسى افتد و دل به مشاهده حضرت جمال نايل آيد و آتش عشق حضرت جانان در باطن مشتعل شود، اغواى اغواگران و اضلال گمراهان همچون نَفَس مگسى است كه بخواهد خورشيد را خاموش كند! 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 413 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
«14» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ سَلَامَةَ قُلُوبِنَا فِي ذِكْرِ عَظَمَتِكَ وَفَرَاغَ أَبْدَانِنَا فِي شُكْرِ نِعْمَتِكَ وانْطِلَاقَ أَلْسِنَتِنَا فِي وَصْفِ مِنَّتِكَ‏ خدايا! بر محمد و آلش درود فرست، و سلامت دل‏هاى ما را در ياد بزرگيت، و آسايش بدن‏هايمان را در شكر نعمتت و گشوده شدن زبانمان را در وصف عطايت قرار ده. 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
🔴 در ياد خداوند 1 امام سجاد عليه السلام در اين فراز «وَاجْعَلْ سَلامَةَ قُلوبِنا فى‏ ذِكْرِ عَظَمَتِكَ»، سلامتى دل را در يادآورى بزرگى خدا؛ از عنايات رحمانى مى‏داند كه جايگزين آرزوهاى خيالى و وساوس شيطانى و غفلت‏ها قرار دهد. نفس ناطقه انسان يا ذاكر است يا غافل، تنبّه و غفلت به مانند نطق شالوده و حقيقت انسان است. اگر حقيقت آدمى، تنبه، تذكر و بيدارى، نور و روشنايى باشد، منبع همه كمالات الهى و انسانى مى‏شود ولى اگر شاكله وى غفلت و بى‏خبرى از خدا باشد، تا مرتبه حيوانات بلكه پايين‏تر از آن تنزل مى‏كند و سرچشمه همه شرور و آفات مى‏شود. ذاكر بودن يعنى نفس ناطقه يا قلب در ذكر فعليت داشته باشد و اين گونه نباشد كه در وقت حركت، ذاكر نباشد و تنها در نماز ذاكر باشد انسان بايد كارى كند كه ذاكر هميشگى باشد؛ چرا كه ذكر غير حق اگر چه براى يك لحظه، غفلت است. پس اگر كسى به زبان ذاكر باشد، ولى ذكر حقيقت جانش نشود و دلش به دنيا و آنچه در آن است، سرگرم باشد او نيز غافل است. ذكر چه جلّى و چه خفى؛ در هر صورت يا در مقام دفع ضرر است يا در مقام جلب منفعت است. ذكر حق، غافل از غير حق بودن و اراده و توجّه هميشگى به حق داشتن است؛ بر اين پايه ذكر در بيدارى كافى نيست، اگر در خواب نيز ذكر بگويد پس ذكر در جان و قلب ملكه شده است. يكى از سرمايه‏هاى نجات بخش در قيامت، قلب سليم است، در حالى كه مال و فرزند سودى براى انسان ندارد؛ اين قلب پاك است كه ثمره‏اش عمل پاك مى‏شود و در صحنه قيامت، نورانيت توليد مى‏كند. خداوند مى‏فرمايد: يَوْمَ لَايَنفَعُ مَالٌ وَ لَابَنُونَ* إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ روزى كه هيچ مال و اولادى سود نمى‏دهد، مگر كسى كه دلى سالم [از رذايل وخبايث‏] به پيشگاه خدا بياورد. سليم از ماده سلامت است؛ يعنى قلبى كه از هر گونه بيمارى و آفات اخلاقى و اعتقادى دور باشد يا قلبى كه از عشق دنيا سالم باشد و غير از خدا در آن نباشد. امام صادق عليه السلام درباره اين آيه فرمود: دل سالم، دلى است كه پروردگارش را ديدار كند در حالى كه جز او درخود نداشته باشد، هر دلى كه در آن شرك يا شك باشد ساقط است. يا فرمود: قلب سالم، قلبى است كه از دنيا دوستى سالم باشد. كسى كه صداقت نيت‏ داشته باشد قلب سليم دارد؛ زيرا پاك و سالم بودن دل از هواجس نفسانى، نيّت را در همه كارها براى خدا خالص مى‏گرداند امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: إِعْرابُ الْقُلُوبِ عَلى‏ أَرْبَعَةِ أَنْواعٍ: رَفْعٍ وَ فَتْحٍ وَ خَفْضٍ وَ وَقْفٍ، فَرَفْعُ الْقَلْبِ فى‏ ذِكْرِ اللَّهِ وَ فَتْحُ الْقَلْبِ فى‏ الرِّضا عَنِ اللَّهِ، وَ خَفْضُ الْقَلْبِ في‏ الْاشْتِغالِ بِغَيْرِ اللَّهِ، وَ وَقْفُ الْقَلْبِ فِى الغَفْلَةِ عَنِ اللَّهِ. حركات دل‏ها چهار نوع است: رفع و فتح و جرّ و وقف. رفع دل ياد خداست، فتح دل خشنودى از خداست، جرّ دل پرداختن به غير خداست و وقف دل غفلت از خداست. در حديث قدسى آمده است: هر گاه به دل بنده‏ام سر زنم و ببينم كه ياد من بر آن چيره گشته است، اداره و تربيت او را خود به عهده گيرم و همنشين و هم‏سخن و همدم او شوم. اين حديث ترجمان ديگرى از آيه اطمينان قلب است كه خداوند مى‏فرمايد: الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ تَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ [بازگشتگان به سوى خدا] كسانى [هستند] كه ايمان آوردند و دل‏هايشان به ياد خدا آرام مى‏گيرد، آگاه باشيد! دل‏ها فقط به ياد خدا آرام مى‏گيرد. منظور آن است كه با تمام قلب متوجه او و عظمتش و آگاهيش و حاضر و ناظر بودنش گردد و اين توجه مبدأ حركت و فعاليت در وجود او به سوى جهاد و تلاش و نيكى‏ها گردد و ميان او و گناه سدّ محكمى ايجاد كند. حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: الذِّكْرُ ذِكْرانِ: ذِكْرُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ عِنْدَ الْمُصِيبَةِ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ ذِكْرُ اللَّهِ عِنْدَ ما حَرَّمَ عَلَيْكَ فَيَكُونُ حاجِزاً. ذكر دو گونه است: ياد خدا بودن به هنگام گرفتارى‏ها و از آن برتر آن است كه خدا را در برابر محرمات ياد كند و ميان او و حرام سدى ايجاد كند. به همين دليل است كه در برخى روايات ذكر خداوند به عنوان يك سپر دفاعى در برابر حوادث براى سلامتى دل برشمرده شده است. روزى پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به يارانش فرمود: سپرهايى براى خود فراهم كنيد؛ گفتند: اى رسول خدا صلى الله عليه و آله آيا در برابر دشمنان اطراف خود سپر بسازيم؟ فرمود: نه، از آتش دوزخ، بگوييد: سُبْحانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُلِلَّهِ وَ لاالهَ الَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ اكْبَرُ. «2» در اين راستا امام سجاد عليه السلام هم در دعاى خويش صفاى دل خاصى را از درگاه حق طلب مى‏كند:
🔴 در ياد خداوند 2 آسايش بدنى در پرتو سپاس نعمت‏ها و شكر منعم، ريشه در فطرت و نهاد آدمى دارد. و پايه ديانت نيز بر اين حقيقت روشن و استوار است. كفران و روى گردانى از عبادات و بندگى حق تعالى به ويژه راحت‏طلبى، ريشه در ناسپاسى نعمت و انكار منعم حقيقى دارد. در واقعيّت نوعى پوشش بر حقيقت فطرى و حرمان از حق خداوند است. خداوند در قرآن مجيد پس از شمردن نعمت‏هاى مادى براى مؤمنان به نعمت‏هاى معنوى اشاره مى‏فرمايد: وَ قَالُواْ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَكُورٌ* الَّذِى أَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَةِ مِن فَضْلِهِ‏لَا يَمَسُّنَا فِيهَا نَصَبٌ وَ لَايَمَسُّنَا فِيهَا لُغُوبٌ» و مى‏گويند: همه ستايش‏ها ويژه خداست كه اندوه را از ما برطرف كرد؛ بى‏ترديد پروردگارمان بسيارآمرزنده و عطا كننده پاداش فراوان در برابر عمل اندك است.* همان كه از فضلش ما را در اين سراى جاودان جاى داد، كه در آن هيچ رنجى و هيچ سستى و افسردگى به ما نمى‏رسد. نعمت‏هاى دنيوى و مواهب مادى آميخته با اضطراب و زوال است و ترس از نابودى مال و فرزند و مقام و شغل هميشه قلب انسان را تسخير مى‏كند مگر اين كه آسايش و لذت را در آخرت ببيند. خداوند مى‏فرمايد: بهشتيان در بهشت مى‏گويند سپاس سزاوار خداوند است كه اندوه را از ما برطرف ساخت. خداوند تعبير به حَزَن كرده است كه در اصل به معناى ناهموارى زمين است ولى از آنجا كه اندوه و نگرانى، روح انسان را ناهموار و خشن مى‏سازد، او را ناراحت‏ مى‏كند. اين حالت مخصوص دنياست كه آسايش مؤمن نسبى است. يعنى به اندازه عبادت و فعاليت و تشكر او نعمت به او مى‏رسد ولى راحتى و آرامش ندارد، زيرا آسايش حقيقى مؤمن در بهشت است پس بهشتيان وقتى از اندوه دنيا يا فشارهاى آخرت راحت مى‏شوند زبان به حمد و شكر الهى باز مى‏كنند كه از حالت ترس و وحشت و آزار و فشارهاى بيرونى و درونى رها شده‏ايم و به آرامگاه ابدى پيوسته‏ايم به هر حال شكر چه به معناى گرامى داشتن زبانى يا قلبى باشد يا به معناى عرفى كه همه نعمت‏هاى الهى را در جاى خودش مصرف كند، ياد هدايا و لطف‏هاى پروردگار است كه بايد بدن‏هاى ما وظيفه حق‏شناسى را ادا كند. ابوبصير به امام صادق عليه السلام عرض كرد: آيا شكر را حدّى هست كه چون بنده آن را به جاى آورد، شاكر محسوب شود؟ حضرت فرمود: آرى، عرض كردم: آن حد چيست؟ فرمود: خدا را بر هر نعمتى كه در زمينه خانواده و مال به او مى‏دهد شكر گويد و چنانچه در نعمتى كه به مال او مى‏دهد براى خدا حقى باشد آن را بپردازد. «1» به اين خاطر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و امير مؤمنان عليه السلام خشنودى خويش را چنين ابراز داشته‏اند: طُوبى‏ لِمَنْ اسْلَمَ وَ كانَ عَيْشُهُ كَفافاً وَ قَولُهُ سَداداً. خوشا به حال كسى كه اسلام اختيار كند و زندگيش به قدر كفايت باشد و در گفتارش استوار باشد. امام على عليه السلام مى‏فرمايد: وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلى‏ بُلْغَةِ الْكَفافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ، وَ تَبَوَّا خَفْضَ الدَّعَةِ. «1»
🔴 در ياد خداوند 3 حركت زبان در بيان عطاياى الهى‏ يكى از ابزارهاى مأموريتى حضرت موسى عليه السلام؛ درخواست گره گشايى زبان در دعوت فرعون به پذيرش الوهيت است. خداوند خواسته موسى عليه السلام را چنين بازگو مى‏فرمايد: وَاحْلُلْ عُقْدَةً مّن لّسَانِى* يَفْقَهُواْ قَوْلِى و گِرِهى را [كه مانع روان سخن گفتن من است‏] از زبانم بگشاى،* [تا] سخنم را بفهمند. موسى عليه السلام به خاطر دعوت؛ گشادگى سينه، گره گشايى زبان و پشتيبانى هارون را وسيله‏اى براى درك دعوت خود و رسيدن به هدف‏هاى مقدس قرار مى‏دهد و مى‏فرمايد: كَىْ نُسَبّحَكَ كَثِيرًا* وَ نَذْكُرَكَ كَثِيرًا تا تو را [در ميان مشركان از داشتن شريك‏] بسيار و فراوان تنزيه كنيم،* وبسيار به يادت باشيم. يعنى هنگامى كه موسى عليه السلام مى‏گويد: سخنم را بفهمند مرادش اين است كه: از زبان من به وجود خدا ايمان آورند و به ياد پروردگار باشد و بسيار او را تسبيح و ستايش كنند؛ پس هدف نهايى موسى عليه السلام همان ستايش و بيان عطاياى خداوند است. مرحوم علامه طباطبايى در اين زمينه مى‏فرمايد: «ذكر و تسبيحى كه با وزارت هارون هم ارتباط داشته باشد؛ ذكر و تسبيح علنى و در بين مردم است نه در خلوت و نه در دل؛ زيرا ذكر و تسبيح در خلوت و قلب، هيچ ارتباطى با وزارت هارون ندارد، پس مراد اين است كه آن دو در بين مردم و مجامع عمومى و مجالس آنان، هر وقت كه شركت كنند، ذكر خداى را بگويند، يعنى مردم را به سوى ايمان دعوت نموده و نيز او را تسبيح گويند. در نتيجه اين امر يعنى رسالت و دعوت در پيروزيش سخت محتاج به تنزيه تو از شرك و ذكر ربوبيت و الوهيت تو دارد، تا در اثر كثرت اين دو ياد تو در دل‏هاشان رخنه كرده، رفته رفته به خود آيند و ايمان آورند. و اين ذكر و تسبيح بسيار؛ كارى نيست كه از من به تنهايى برآيد، پس هارون را وزيرم كن تا به اتفاق او بسيار تسبيح و ذكر تو گوييم، بلكه به اين وسيله امر دعوت، موفقيتى به دست آورد و سودى بخشد.» در اين جا انطلاق از طلق لسان به معناى جارى و روان بودن زبان و شيوايى و شيرين سخنى است. و منت به معناى نعمت سنگين و بزرگ است. خلاصه اين كه مراد حضرت سجاد عليه السلام در اين فراز اين است كه زبان و شيرين‏ سخنى ما در وصف حال نعمت‏هاى بزرگ و زيباى تو جارى باشد. و اين راست‏ترين سخن است كه معصوم به ما آموخته است، از اين رو حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: اصْدَقُ المَقالِ ما نَطَقَ بِهِ لِسانُ الحالِ. راست‏ترين گفته، آن گفته‏اى است كه زبان حال بگويد. و حضرت زين العابدين عليه السلام حق زبان را چنين تشريح مى‏فرمايد: حَقُّ اللِّسانِ إِكْرامُهُ عَنِ الْخَنَا وَ تَعْويدُهُ الْخَيْرَ، وَ تَرْكُ الْفُضُولِ الّتى‏ لافائِدَةَ لَها، وَ الْبِرُّ بِالنَّاسِ وَ حُسْنُ الْقَولِ فِيهِمْ. حق زبان، منزّه داشتن آن از زشتگويى است و عادت دادنش به خوبى و فرو گذاشتن زياده گويى‏هاى بيهوده و نيكى به مردم و خوب گفتن درباره آنان است. اين خير و برّ زبانى همان توصيف منت‏هاى الهى است كه بايد بر منوال درستى و راستى هدايت شود تا از لغزش‏ها مصون بماند و جايگاه واقعى‏اش را پيدا كند. اين است كه امير بيان؛ مولاى متقيان از اين بابت از خداوند پوزش مى‏طلبد: اللَّهُمَّ اغْفِرْلى‏ ما تَقَرَّبْتُ بِهِ الَيْكَ بِلِسانى‏ ثُمَّ خالَفَهُ قَلْبى‏ اللَّهُمَّ اغْفِرْلى‏ رَمَزَاتِ الْالْحاظِ وَ سَقَطاتِ الْالْفاظِ، وَ شَهَواتِ الْجَنانِ وَ هَفَواتِ اللِّسانِ. الهى آنچه را كه به زبانم به تو تقرب جستم ولى دلم برخلاف آن بود بر من ببخش. الهى اشارات چشم، و سخنان بيهوده، و مشتهيات دل و لغزش‏هاى زبانم را بر من ببخش. 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 416 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
«15» اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْنَا مِنْ دُعَاتِكَ الدَّاعِينَ إِلَيْكَ وَهُدَاتِكَ الدَّالِّينَ عَلَيْكَ وَمِنْ خَاصَّتِكَ الْخَاصِّينَ لَدَيْكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ. خدايا! بر محمّد و آلش درود فرست، و ما را از دعوت كنندگانى كه به سوى تو دعوت مى‏كنند، و راهنمايانى كه به جانب تو، به دلالت بندگان برمى‏خيزند، و از ويژه بندگانت كه در پيشگاه حضرتت اختصاص به تو دارند قرار ده، اى مهربان‏ترين مهربانان. 👌 دعای (بند پایانی) ‏ ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
بند پایانی ‏ 1 🔴 اگر به آيات قرآن و روايات و اخبار و معارف روح پرور اسلامى مراجعه كنيد، به اين حقيقت اقرار خواهيد كرد كه كارى در اين عالم بالاتر و برتر و سودمندتر از دعوت مردم به سوى خدا نيست. دعوت به سوى حق كار انبيا و ائمّه و اولياى الهى و عاشقان از جان گذشته در راه محبوب است. دعوت به سوى حق، حلّال مشكلات، زداينده ظلمات، علاج درد قلب‏ها، زمينه ساز عدل و عدالت و بر پا كننده حق و حقيقت است. دعوت به سوى حق، افضل اعمال، از بهترين خصال و از نيكوترين كارهاى انسان است. ايمان مؤمنان، اخلاق متخلّقان، نيكى نيكوكاران، عبادت عابدان، عشق عاشقان، بصيرت بيداران، بينايى بينايان، محصول دعوت به سوى حق است. مساجد روى زمين، مراكز تربيتى، بناهاى خير، دارالأيتام، مدارس علمى و حوزه‏هاى فكرى، همه و همه نتيجه دعوت دعوت كنندگان به سوى حقّ است. در روايات متعدّدى كه شيخ صدوق در كتاب «عيون الأخبار» نقل مى‏كند، آمده است: اسلام و ايمان عبارت است از: «اعتقاد به قلب و عمل به اعضا و اقرار به زبان». اقرار از باب افعال است، يعنى با تبليغ و دعوت جاى پاى دين را در قلوب و در همه صحنه‏هاى حيات محكم كردن، كه اگر كسى به اين مرحله اقرار عمل نكند از ايمان و اسلام آن چنان كه بايد بهره ندارد. مسأله دعوت به حق از چنان اهميت و ارزشى برخوردار است كه از يكى از اولياى خدا كه عمرش را در دعوت به سوى حق سپرى كرده بود در لحظات آخر عمرش در حالى كه نفس‏هايش به شماره افتاده بود، شنيدم: در خزانه هستى و در مملكت وجود، گوهرى پربهاتر، و عنصرى پرقيمت‏تر و با منفعت‏تر از تبليغ و دعوت مردم به سوى حق نيست. شيعه دعوت به سوى حق را از اهمّ وظايف خود مى‏داند و در اين راه از هيچ خطرى نمى‏هراسد و عاقبت صحنه زمين را با دعوت خود آماده حكومت صالحان خواهد كرد. مردم جز از طريق تبليغ دين حق، خدا و انبيا و امامان و فرشتگان و كتب آسمانى و قيامت را نخواهند شناخت. رسول خدا صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: ثواب هدايت كردن يك نفر در پرونده تو، از آنچه آفتاب بر آن مى‏تابد بهتر است. مسأله تبليغ و دعوت به سوى حق به اندازه‏اى مهم است كه انبيا و ائمه عليهم السلام نفس‏هاى آخر خود را چنانكه در روايات آمده خرج دعوت به سوى حق كردند. 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 2 عظمت ابن ثبيط و تبليغ دين‏ 1 🔴 اصحاب و اهل بيت حضرت سيّد الشّهداء در روز عاشورا تا قبل از اين كه به شرف شهادت نايل شوند، جنود ابليس را به سوى حق دعوت كردند. بازگو كردن دعوت يك يك آنها و شرح و تفسير دعوتشان هفتاد من كاغذ مى‏خواهد، براى نمونه به دورنمايى از موقف يكى از آنان نسبت به حق اشاره مى‏رود: يزيد بن ثبيط از شيعيان و از دوستان ‏ بوده و در قبيله خود از اشراف قلمداد مى‏شده است. امام عصر عليه السلام در زيارت خود به او سلام داده: السَّلامُ عَلى‏ يَزيدَ بْنِ ثَبيطٍ الْقيسى‏. درود بر يزيد بن ثبيط قيسى. ابوجعفر طبرى مى‏گويد: ماريّه سعديّه يا عبديّه دختر سعد يا منقذ در بصره از شيعيانى بود كه در تشيّع سخت و استوار بود. همواره خانه او مجمعى بود براى شيعه كه در آن گرد آمده الفت مى‏گرفتند و حديث بازگو مى‏كردند، سخن مى‏شنودند و مى‏سرودند. به پسر زياد در كوفه خبر رسيد كه حسين عليه السلام آهنگ عراق دارد. به كارگزار خود در بصره فرمان داد كه ديده‏بانان بگمارد و راه را بر آينده و رونده بگيرد. ابن ثبيط تصميم گرفت كه به قصد حسين عليه السلام از بصره بيرون بيايد. ده پسر داشت و آنها را دعوت كرد كه همراه او شوند و فرمود: آيا كدام از شما با من پيشاپيش بيرون خواهيد آمد؟ دو نفر از آنها (عبداللّه و عبيداللّه) دعوت او را پذيرفتند. پس با ياران و همگنان خود كه با او در خانه آن زن بودند گفت: من عزم جزم كرده‏ام و خواهم رفت، از شما كه با من خواهد آمد؟ آنان گفتند: ما از اصحاب پسر زياد هراس داريم. اين مرد بزرگ به آنان فرمود: امّا من به خدا قسم همين كه ببينم پاى شترم به سر زمين سخت استوار و آشنا شود، ديگر باكى از تعقيب نخواهم داشت، هر كه خواهد گو مرا دنبال كند. اين بزرگ‏مرد با ادهم بن اميّه و بلندهمّتان ديگر كه با او همراهى كردند از بصره بيرون شتافتند. از بيراهه به مكّه مى‏آيد، از مكّه بيرون آمد، راه بيابان‏هاى دوردست را پيش گرفت تا خود را به حسين رسانيد. آرى، راه بى سر و سامانى را پيمود تا به سامان رسيد. حسين عليه السلام در مكه در قسمت ابطح منزل گرفته بود. وى پس از استراحت در بنه خويش آهنگ ديدار امام كرد. به قصد حضرت او بيرون آمده، به كوى حسين روان شد. از طرف ديگر امام هم از آمدن او خبر يافته بود و به جستجوى او رفته تا در بُنه و آسايشگاه او وارد شده و آنجا به انتظار او نزول اجلال كرده، به عرض او رسانده شد كه وى به سوى منزل شما رفته، امام در بُنه او نشسته بود، (زهى مهر و يگانگى، زهى بزرگى و بزرگوارى)! 👈 ادامه دارد ... تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 427 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
‏ 2 عظمت ابن ثبيط و تبليغ دين‏ 2 🔴 بارى ابن ثبيط به منزل حضرت كه رسيد و شنيد كه آن حضرت به سراغ او بيرن رفته است به منزل خود بازگشت و خطّ سير امام را گرفت تا وقتى كه رسيده، ديد كه امام عليه السلام در منزل اوست، گفت: قُلْ بِفَضْلِ اللّهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذلِك فَلْيَفْرَحُوا بگو: [اين موعظه، دارو، هدايت و رحمت‏] به فضل و رحمت خداست، پس‏ بايد مؤمنان به آن شاد شوند. باور از بخت ندارم كه تو مهمان منى خيمه سلطنت آنگاه سراى درويش‏ (سعدى شيرازى) ترجمه آيه به فارسى چنين مى‏آيد: به فضل خدا و از رحمت اوست نه از باب استحقاق، خلاصه آن كه اين نه از بخت ماست بلكه فقط از فضل خداست كه يار در منزل ماست. پس از قرائت آن آيه بر امام سلام كرد و روبه روى حضرت او نشست، سپس امام را از قصد خويش خبر كرد، حضرت حسين عليه السلام درباره او دعاى خير كرد، سپس بنه و خرگاهش را ضميمه خرگاه حضرت كرد. چون حسين عليه السلام دعاى خير درباره او كرد، الحق خونش و كليّه شئونش به آن حضرت پيوسته شد. او به طور دائم با آن حضرت بود تا به كربلا آمد و در برابر چشم امام عليه السلام كشته شد. خودش به مبارزه و دو پسرش در حمله اول كه لشگر امام عليه السلام صورت دفاع به خود گرفتند شهيد شدند. اين مرد شرافتمند از دعوتى كه در ابتدا از همقطاران كرد و از پافشارى خود و سربرنتافتن از كوى حقيقت و از سفر دور و دراز خود به سوى حسين عليه السلام و از تربت آرام خود پيامى مى‏دهد كه: من چون منش اشرافيت را در پاى حقيقت انداختم به دولت همقطارى با شهيدان كوى حسين عليه السلام رسيدم. در اقدامات خود به آرامى مى‏گويد: در راه قدردانى از مرد آيين و فرد فضيلت من آن قدر كوشيدم كه هفت نفر را به همراه خود به توفيق دولت رساندم. رمزى مى‏آموزد كه هراس و وحشت، جلوگير راه مقصد نبايد بشود، پيمودن بيابان دور و دراز و بى آب و بى آبادانى را در راه حقيقت، بزرگ‏ مشماريد، براى موقع‏شناسى موقعى بهتر از فداكارى و صدق در راه (فرد حقيقت) نيست. قرآن مجيد از انبياى حق به عنوان: داعى الى اللّه، هادى، منذر، مبشّر، مجاهد فى سبيل اللّه، مبلّغ رسالات اللّه و ... ياد مى‏كند. مسأله دعوت به سوى حق در درجه‏اى از ارزش و والايى است كه حضرت سجّاد عليه السلام از حضرت معبود درخواست مى‏كند: «وَاجْعَلْنا مِنْ دُعاتِك الدّاعينَ إلَيْك، وَهُداتِك الدّالِّينَ عَلَيْك ...» زيرا كه داعى به سوى حق و هادى به سوى حضرت محبوب كه از بركت معرفتش آراسته به حقايق دعوت است از بندگان خاص حضرت ربّ العزّه در دنيا و آخرت است. پایانی دعای پنجم كردگارا به بى نيازى خويش به كريمى و كارسازى خويش‏ به سهى قامتان گلشن ناز به ملامت كشان كوى نياز به صفات جلال و اكرامت نظر خاص و رحمت عامت‏ به سلاطين مسند تحقيق سالكان مسالك توفيق‏ به اسيران و زارى ايشان به غريبان و خوارى ايشان‏ به نوازندگان عالم گل كه هنوز ايمنند از غم گل‏ به سفر كردگان عالم خاك كز جهان رفته‏اند با دل چاك‏ به رسولى كه نعت اوست كلام سيّدالمرسلين عليه السّلام‏ نظرى جانب هلالى كن دلش از مهرِ غير خالى كن‏ (هلالى جغتايى) 👈 پایان شرح دعای 5 صحیفه سجادیه تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 427 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
👌هشتک های زیر توصیه می شود : علیه السلام علیه السلام (علیه السلام) ❇️ برای جستجو عبارات دعاهای صحیفه سجادیه میتوانید ... ✍️ مثلا تایپ کنید👇 ❇️ عبارت مورد نظرتان مثل ( جَعَلَ لِكُلِّ رُوح ) 👌یا تایپ کنید: 👌یا برای دیدن بندهای هر دعا بنویسید مثلا : 🆔 @sahife2