eitaa logo
انس با صحیفه سجادیه
4.9هزار دنبال‌کننده
16.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
1.6هزار فایل
من به شما عزیزان توصیه میکنم با صحیفه سجادیه انس بگیرید! کتاب بسیار عظیمی است! پراز نغمه های معنوی است! مقام معظم رهبری Sahifeh Sajjadieh در اینستاگرام https://www.instagram.com/sahife2/ ادمین کانال @yas2463
مشاهده در ایتا
دانلود
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 30 🔴 87- وجود حضرت او محسن و نيكوكار است، او از فعل قبيح برى و مبرّاست، كلّ بِرّ و احسان از اوست. عبد چون به احسان و برّ به والدين و خوبى به مردم اقدام كند خود را تجلّى گاه آن صفت عالى نموده و به تأمين خير دنيا و آخرت خود برخاسته است. 🔴 88- اوست كه تمام خلق را در روز قيامت مبعوث مى‏كند و براى جزا دادن در عرصه محشر حاضر مى‏نمايد. او باعث مَنْ فِى الْقُبورِ ومُحَصِّل ما فِى الصُّدورِ است، و كسى را در اين زمينه راه فرار از حكومت او نيست. او مبعوث كننده انبيا به رسالت براى هدايت مردم است. كسى كه باعث نجات ديگرى از جهل و فساد گردد و حيات علمى و فكرى و اخلاقى در مملكت وجود انسان‏ها برانگيزد و عباد را به سوى حضرت ربّ العزّه بخواند و در حقيقت آنان را از نشأه مادّى به نشأه معنوى و از حيات حيوانى به حيات طيّبه برساند، مظهر اسم باعث است. 🔴 89- اوست كه اسباب توبه را از قبيل ارائه آيات و عرضه تنبيهات و توجه به آيات عذاب و حقايق تحذيريّه براى بندگان فراهم مى‏آورد و راه بازگشت به حضرتش را براى عباد آسان مى‏نمايد. به فضل و رحمتش گناهكار را از گناه پشيمان مى‏نمايد و وى را به راه توبه و انابه هدايت مى‏نمايد و توبه عبد را با عنايت خاصّش قبول مى‏نمايد. بر عبد است كه به دنبال مولايش عذرِ عذرخواه را بپذيرد، و معذرت دوستان و رفيقان و آشنايان را قبول نمايد، تا تخلّقش را به اخلاق حضرت محبوب نشان دهد و بهره و نصيبش را از اسم توّاب بنماياند. 🔴 90- وجود عزيزش موصوف به صفات جلال، چون مُلك و تقدّس و علم و قدرت و ساير كمالات است. گويى وصف كبير دلالت بر كمالات ذات، و جليل نشانگر كمال صفات، و عظيم نشان دهنده كمال ذات و صفات باهم است. جليل به معناى سيّد و عظيم و صاحب جلال و اكرام آمده است، و روشن است كه تمام آقايى و عظمت و جلال و كرم از آن حضرت اوست. آنچه سيادت و آقايى و عظمت و بزرگوارى و كمال و حسن و بها است از او و راجع به اوست. جليل و از عباد آن كسى است كه صفات باطنش نيكو و زيباست، كه جمال ظاهر را قدرى نيست و نهايتش در هم ريختگى و فناست. 🔴 91- وجود مباركش محسن و منعم و كثيرالانعام و الإحسان است، سخاوتش را حدّ و نهايتى نيست و درياى بخشش و كرمش را ساحل نمى‏باشد. جواد و كريم و به تعبير دعاهاى وارده از ائمّه طاهرين عليهم السلام أجْوَد الأجوَدين است. عبد را بايد از اين صفت حظّ و نصيب باشد، كه بخل امرى مبغوض و منفور حضرت حق و پاكان عالم است و در شأن خليفة اللّه نيست كه آلوده به اين صفت شيطانى و رذيلت ظلمانى باشد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 67 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 31 🔴 92- اوست آن ذات مقدّسى كه اخبار باطنه از حضرتش پوشيده نيست، در مُلك و در ملكوت چيزى نمى‏گذرد و ذرّه‏اى حركت نمى‏نمايد و ساكن نمى‏شود و نفسى به اطمينان و اضطراب متّصف نمى‏گردد مگر اين كه خبرش نزد حضرت اوست. خبير به معناى عليم است، اما وقتى علم به امور نهانيّه و خفاياى باطنيّه اضافه شود خبرگى، و صاحب آن علم خبير است. عبد بايد خبير به هويّت و موجوديّت و ماهيّت جهان وجود و هستى خود باشد، به اين معنا كه بر خفاياى قلبش آگاه بوده و بداند كه در دنياى درونش چه مى‏گذرد. اگر آنچه مى‏گذرد پسند مولاست بر حفظ و تداوم و ثبوت آن بكوشد، و اگر آنچه مى‏گذرد منفور حضرت محبوب است در مقام زدودن و پاك كردن آن برآيد، كه قلب همراه با غشّ و خيانت و دغلى و حرص و كبر و حسد و ريا، پسند حضرت مولا نيست و جاهل به باطن از حريم رحمت حضرت دوست دور است. 🔴 93- آنچه به اراده و عنايت حضرت او از عدم به ديار هستى مى‏آيد و خلق مى‏گردد نيازمند به تقدير و اندازه است و اوست كه اندازه و تقدير اشيا به دست حضرتش مى‏باشد. عبد بايد در تمام امورش به پيروى از مولاى مهربانش داراى اندازه و تقدير باشد تا درهاى سعادت و فتح و پيروزى به رويش باز شود و از لطف حضرت محبوب بهره‏مند گردد. 🔴 94- خير الناصرين‏ او بهترين يارى دهندگان است، خواهنده يارى و نصرت از درگاهش محروم و نااميد نمى‏رود و چه بسا كه بدون درخواست و دعا به يارى و نصرت بنده‏اش گر چه غرق در گناه و نسيان است عنايت فرمايد. بر عبد است كه از جناب حق درس گرفته و به يارى نيازمندان با نصرت و كمك اقدام كند، كه خوش كردن دل مؤمن باعث جلب خشنودى خداست. 🔴 95- اوست كه مزد و جزاى نيكوكاران و جريمه و عقاب بدكاران چه در دنيا و چه در آخرت به دست اوست. قلب عبد بايد مالامال از مفهوم اين حقيقت باشد تا در هر كارى و در هر برنامه‏اى تقوا را رعايت كند و از آنچه باعث جريمه دنيايى و آخرتى است بپرهيزد كه دنيا و آخرت دار مكافات و عرصه‏گاه جزاى تمام اعمال انسانى است. 🔴 96- اوست آن وجود مقدّسى كه طاعت اندك را جزاى كثير مى‏دهد و عمل محدود و معدود نيك را در آخرت ثواب و اجر نامحدود مى‏بخشد. براى عمل انسان آخر هست، ولى جزا و مزدش را از جانب حق نهايت نيست. شكر حق از عبد همان احسان و جزا و ثواب و انعام حضرت اوست. تشكّر عبد از خوبى و احسان عباد كه گاهى به صورت ثنا و زمانى به شكل احسان است از خصال حميده و از اخلاق الهى است و آن چنان از اهميّت برخوردار است كه فرموده‏اند: «هر كس از مخلوق تشكر نكند از خالق تشكر نكرده است! عبد بايد با تمام وجود از احسان حق نسبت به خودش شكر كند و شكر او به اين است كه تمام نعمت‏هاى خداوند را در همان راهى كه به او دستور داده‏اند خرج كند، كه خرج نعمت در راه غير او عين كفران و ناسپاسى است. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 70 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 32 🔴 97- اوست كه متّصف به وصف عظمت و بزرگى است و غير او حقير و كوچك و فقير و ناچيز است. عظمتش در ذات و صفات و افعال و غلبه‏اش بر اشيا و احاطه قدرتش بر تمام هستى آن چنان آشكار است كه جاى بحث و گفتگو و استدلال و برهان نيست. عبد با آراسته شدن به عقايد حقّه و پيراسته شدن از رذايل و متَّصف شدن به حسنات اخلاقيّه و اعمال صالحه مى‏تواند كسب عظمت و سيادت و مجد و بزرگى كند. 🔴 98- وجود مقدّسش آگاه به دقايق مصالح، خالق و آفريننده موجودات غير قابل رؤيت و نيكى كننده به عباد و نعمت بخش به موجودات و لطيف در تدابير امور جهان هستى است. چون عبد رفق و نرمى به عباد پيشه كرد و در دعوت مردم به صراط مستقيم و شناخت حق و هدايت آنان به سعادت ابدى مهر و محبّت به خرج داد و از عنف و زور و جبر نسبت به هر كسى در هر امرى پرهيز داشت و خود نيز حق را در چهره ايمان و اخلاق به خوبى قبول كرد، مظهر اسم لطيف شده است. توضيح لطف به اين آسانى ميسّر نيست، كه شرح مفهوم آن از گنجايش كتاب‏ها خارج است. 🔴 99- حضرتش با علل و اسباب و وسايل لازم، شفابخش بيماران، و با عنايت و لطف نجات دهنده جسم از امراض، و با نبوّت و امامت و قرآن مجيد شفادهنده آلام و امراض عقلى و روحى و قلبى است. وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِينَ و ما از قرآن آنچه را براى مؤمنان مايه درمان ورحمت است، نازل مى‏كنيم. چون عبد با علم طب به معالجه دردمندان برخيزد، يا با معارف و علوم الهى امراض روحيّه و قلبيّه را به علاج برساند، تجلّى گاه اسم شافى شده و از اخلاق محبوب و معبودش رنگ گرفته است. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 72 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
در ذیل شرح بند 16 دعای چهارم صحیفه سجادیه معانی 33 قسمت پایانی 🔴 معرفت اسماى الهى‏ در پايان توضيح محدود و مختصر اين اسما اين نكته را ناگفته نگذارم كه در كتب مهمّ حديث از قول حضرت صادق عليه السلام آمده است: نَحْنُ وَاللّهِ الْأسْماءُ الْحُسْنَى الَّتى لا يَقْبَلُ اللّهُ مِنَ الْعِبادِ عَمَلًا إلّا بِمَعْرِفَتِنا. به خدا قسم، ما اسماى حسناى اوييم كه عملى از بندگان جز از طريق معرفت به ما قبول نمى‏شود. اين روايت اشاره به اين حقيقت است كه شعاع نيرومند و پرقدرتى از مفاهيم آن اسما در وجود ماست كه شناخت ما به شناخت حضرت او كمك مى‏كند. غرض و مقصد نهايى از معرفت اسماى الهى و احصاى آن، اين است كه به اين اسما و صفات ايمان داشته باشد پس از آن بكوشد در وجود خود پرتوى از مفاهيم آنها را منعكس سازد، در اين صورت هم دعايش مستجاب مى‏شود و هم اهل بهشت مى‏گردد. اين نكته را نيز بايد توجه كرد كه شكى نيست صفات حضرت حق قابل احصا و شماره نمى‏باشد؛ زيرا كمالات او نامتناهى است و براى هر كمالى از كمالات او اسم و صفتى مى‏توان انتخاب كرد. ولى چنانكه از احاديث استفاده مى‏شود، از ميان صفات او بعضى داراى اهميّت بيشترى مى‏باشد و شايد اسماى حُسنى‏ اشاره به همين گروه ممتازتر است. «2» در اين جا به توضيح نكات پرارزش جملات آخر دعاى چهارم كه هفت نكته بود بر مى‏گرديم: در نكته اوّل مسأله رغبت به حق و شوق به جناب ربّ الأرباب مطرح بود، با ذكر حديث بسيار مهم اسماى حسنى‏ و توضيح هر اسم، اين حقيقت را بايد بازگو كنم كه بدون معرفت به اين اسما و شناخت مفاهيم ملكوتى اين صفات، تحقّق شوق و رغبت به حضرت او در قلب ميسّر نيست. هر كس طالب رغبت و شوق و عشق به محبوب هستى و معشوق عشّاق و مولاى موالى و ربّ ارباب و مالك وجود و محيط به كلّ شى‏ء و خالق و رازق آفرينش است، بايد به درك مفهوم اين اسما نايل گردد و به تدريج مفاهيم اين صفات را در خود تحقّق دهد، تا عشق و رغبت انسان را فناى محبوب كند و به بقاى او بقا پيدا نمايد. ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏4، ص: 73 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای شرح ادامه ی لینک زیر https://eitaa.com/sahife2/39635 «16» لِتَرُدَّهُمْ إِلَى الرَّغْبَةِ إِلَيْك وَالرَّهْبَةِ مِنْك وَتُزَهِّدَهُمْ فِي سَعَةِ الْعَاجِلِ وَتُحَبِّبَ إِلَيْهِمُ الْعَمَلَ لِلآجِلِ وَالاسْتِعْدَادَ لِمَا بَعْدَ الْمَوْتِ «17» وَتُهَوِّنَ عَلَيْهِمْ كُلَّ كَرْبٍ يَحِلُّ بِهِمْ يَوْمَ خُرُوجِ الْأَنْفُسِ مِنْ أَبْدَانِهَا «18» وَتُعَافِيَهُمْ مِمَّا تَقَعُ بِهِ الْفِتْنَةُ مِنْ مَحْذُورَاتِهَا وَكَبَّةِ النَّارِ وَطُولِ الْخُلُودِ فِيهَا «19» وَتُصَيِّرَهُمْ إِلَى أَمْنٍ مِنْ مَقِيلِ الْمُتَّقِينَ. و به جانب شوق و رغبت به سويت، و بيم از حضرتت برگردانى و به فراخى دنياى زودگذر و فانى شدنى بى‏رغبتشان سازى، و عمل براى جهان آخرت، و آمادگى براى آنچه پس از مرگ است، محبوب آنان فرمايى و هر سختى و مشقت و اندوه و حزنى كه روز بيرون رفتن جان‏ها از بدن‏ها بر آنان وارد مى‏شود، آسان كنى، و آنان را از امورى كه به سبب آنها، فتنه واقع مى‏شود؛ فتنه‏هايى كه از آن مى‏پرهيزند، و از كانون و مركز آتش و طول ماندگارى در آن، سلامت همه جانبه دهى، و به مقام امنى كه جايگاه استراحت پرهيزكاران است، منتقل گردانى. 👌 دعای ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای قسمت 19 شرح ادامه ی لینک زیر https://eitaa.com/sahife2/39635 🔴 2- ترس از عظمت حق‏ عبد چون از طريق آيات قرآن مجيد و دعاها و روايات و مفاهيم اسماى حسنى‏ به عرصه گاه معرفت راه پيدا كند و پس از آن به تقوا و عمل صالح آراسته شود، عظمت و مهابت حق به عنايت و لطف خود او در قلب تجلّى مى‏كند، در آن صورت غير او را هيچ و پوچ و ذليل و حقير و فقير و خاضع مى‏بيند و خويش را با فقر و مسكنت و ذلّت و حقارت در برابر عظمتى بى‏نهايت در بى‏نهايت مشاهده مى‏نمايد و قلبش را از شدّت حقارتِ هستى و عظمتِ هستى بخش پر از خوف از مهابت و بزرگى حضرت محبوب احساس مى‏نمايد. خوفى كه همكفّه عشق و ترسى كه همسنگ رغبت و محبّت است و محصولش عبادت و اطاعت عاشقانه، سيرحركت به سوى او، اميد به وصال و لقاى آن جناب و به دست آوردن خشنودى و رضايت آن حضرت است. چون اينچنين خوف در قلب تحقّق پيدا كند، ترس از مخلوق، هر كه باشد و هر چه باشد، از حرم قلب رخت بر مى‏بندد و آدمى را از هر نوع اسارت آزاد ساخته در تصرّف مالك حقيقى و معبود حق مى‏برد. خوف از عذاب و ترس از تقصير در عبادت نتيجه همين خوف است. اين گونه خوف و ترس و رهبت از عظمت و مقام حق، مهار كننده هوا و هوس و مقهور كننده شياطين ظاهرى و باطنى به دست تقوا و عبادت و اخلاق و قدرت و قوّت روحى انسان است. وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى‏* فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى‏ و اما كسى كه از مقام و منزلت پروردگارش ترسيده و نفس را از هوا و هوس بازداشته است؛* پس بى‏ترديد جايگاهش بهشت است. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 76 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای قسمت 21 https://eitaa.com/sahife2/39635 🔴 3- در دنيا 1 دنيا يعنى محلّى كه بقايى براى آن نيست، چند روزى انسان در آن مهمان است و سپس به عالم آخرت كوچ مى‏كند، آنچه را بنا كرده يا به دست آورده بايد بگذارد و برود و آماده حساب آن در پيشگاه حضرت حق گردد. دنيا به تعبير قرآن و روايات محلّ مسؤوليّت، جاى رشد، مركز به دست آوردن معرفت و جايگاه عبادت و طاعت و خدمت به خلق است، نه جاى ماندن و استقرار و جمع ثروت و به دست آوردن قدرت براى زور و زورگويى. بايد در دنيا به قدر نياز از مواهب و نعمت‏ها استفاده كرد، و از جمع ثروت و ستم و ظلم و غفلت پرهيز داشت. زهد در دنيا به معناى بى‏رغبتى به معصيت و ناپاكى و امور آلوده و حرام و پرهيز از حرص و بخل و ساير رذايل اخلاقى است. زهد به معناى نخوردن و نپوشيدن و نداشتن و ازدواج نكردن و معاشرت نداشتن با خلق خدا نيست. زهد، يعنى دورى از حرام و از دست ندادن حلال و واجبات الهيّه است. دنيادارى بر خلاف قواعد وحى به قيمت قطع رابطه با حق و دور شدن از فرهنگ انبيا و ائمّه عليهم السلام و از دست دادن آخرت است. عبد بايد به چنين چهره خطرناكى از دنيا، زهد بورزد و با تمام وجود به چنين قيافه موحشى بى‏رغبتى نشان دهد. دنيايى كه انسان را از حقيقت و حق و رشد و كمال و درستى و فضيلت و اولياى الهى دور كند بايد از نظر انداخت و دست ارادت از دامن آن برچيد. دنيايى كه انسان را با همكيشان و همنوعان و برادران و اقوام و مردم صالح به جنگ و دعوا و اختلاف و تفرقه بيندازد بايد از دست انداخت و نسبت به آن كمال بى‏رغبتى نشان داد و برابر او به زهد نشست. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 77 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای قسمت 21 https://eitaa.com/sahife2/39635 🔴 3- در دنيا 2 اگر به آيات زير كه نشان دهنده چهره دنيايى است كه بايد به آن بى‏رغبت بود به دقّت بنگريد و به مفاهيم ملكوتى آيات با چشم دل نظر بيندازيد، نور زهد در باطن شما جلوه خواهد كرد و از آن پس آن چنان با دنيا روبرو خواهيد شد كه مولاى محبوب شما از شما خواسته است: إِنَّمَا مَثَلُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ مِمَّا يَأْكُلُ النَّاسُ وَالْأَنْعَامُ حَتَّى‏ إِذَا أَخَذَتِ الْأَرْضُ زُخْرُفَهَا وَازَّيَّنَتْ وَظَنَّ أَهْلُهَا أَنَّهُمْ قَادِرُونَ عَلَيْهَا أَتَاهَا أَمْرُنَا لَيْلًا أَوْ نَهَاراً فَجَعَلْنَاهَا حَصِيداً كَأَن لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْأَيَاتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ* وَاللَّهُ يَدْعُوا إِلَى‏ دَارِ السَّلَامِ وَيَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى‏ صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ در حقيقت، داستان زندگى دنيا [در زود گذر بودن‏] مانند آبى است كه از آسمان نازل كرديم، پس گياهان و روييدنى‏هاى زمين از آنچه مردم و چهارپايان از آن مى‏خورند، با آن آب در آميخت [و رشد و نمو يافت‏] تا آن گاه كه زمين [سرسبزى و نهايت زيبايى و] زينتش را [از آن همه روييدنى‏هاى رنگارنگ هم چون عروس‏] بر خود گرفت، و اهل آن گمان كردند كه قدرت [هر نوع بهره‏بردارى را] از آن [چهره زيبا و آراسته‏] دارند، [كه ناگهان‏] فرمان ما در شبى يا روزى [به صورت سرمايى سخت يا صاعقه‏اى آتش‏زا يا توفانى بنيان كن‏] به زمين رسيد، پس همه گياهان را به صورت گياهان خشك درو شده درآورديم كه گويى ديروز [چنين زراعتى‏] وجود نداشته. اين‏گونه نشانه‏ها [ى قدرت خود] را براى گروهى كه‏ مى‏انديشند، بيان مى‏كنيم.* و خدا [مردم را] به سراى سلامت و امنيت [كه بهشتِ عنبر سرشت است‏] دعوت مى‏كند و هر كه را بخواهد به راهى راست هدايت مى‏نمايد. آنچه در آيه شريفه آمده، ترسيم روشن و گويايى از زندگى زودگذر و فريبنده و پر زرق و برق دنياى مادى است كه نه مقام و ثروتش قابل دوام است و نه جاى امنيّت و سلامت به معناى واقعى مى‏باشد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 77 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای قسمت 21 https://eitaa.com/sahife2/39635 🔴 3- در دنيا 3 در آيه بعد با يك جمله كوتاه اشاره به نقطه مقابل اين گونه زندگى كرده مى‏فرمايد: خداوند به دارالسّلام، خانه صلح و سلامت و امنيّت دعوت مى‏كند، در آنجا كه نه از اين كشمكش‏هاى غارتگران دنياى مادى خبرى است و نه از مزاحمت‏هاى احمقانه ثروت اندوزان از خدا بى‏خبر و نه جنگ و خونريزى و استعمار و استثمار. هرگاه زندگى در اين دنيا بر اساس فرهنگ حق بنا شود، و محصولى از عبادت رب و خدمت به خلق باشد، تبديل به دارالسّلام شده، از صورت آن مزرعه بلا ديده طوفان زده در مى‏آيد. خدا هر كس را شايسته و لايق ببيند به سوى راه مستقيم، همان راهى كه به دارالسّلام و مركز امن و امان منتهى مى‏شود، دعوت مى‏كند. وَاضْرِبْ لَهُم مَثَلَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا كَمَاءٍ أَنزَلْنَاهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَبَاتُ الْأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشِيماً تَذْرُوهُ الرِّيَاحُ وَكَانَ اللَّهُ عَلَى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مُقْتَدِراً* الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَخَيْرٌ أَمَلًا و زندگى دنيا را براى آنان وصف كن كه [در سرعت زوال و ناپايدارى‏] مانند آبى است كه آن را از آسمان نازل كنيم، پس گياه زمين به وسيله آن [به طور انبوه و در هم پيچيده‏] برويد، [و طراوت و سرسبزى شگفت‏انگيزى پديد آورد] آن گاه [در مدتى كوتاه‏] خشك و ريز ريز شود كه بادها آن را به هر سو پراكنده كنند؛ و خدا بر هر كارى تواناست.* مال و فرزندان، آرايش و زيور زندگى دنيا هستند، ولى اعمال شايسته پايدار نزد پروردگارت از جهت پاداش بهتر و از لحاظ اميد داشتن به آنها نيكوتر است. براى آنها زندگى دنيا را به قطره‏هاى آب باران كه از آسمان نازل مى‏كنيم تشبيه كن. اين قطره‏هاى حيات بخش بر كوه و صحرا مى‏ريزد، دانه‏هاى آماده‏اى كه در زمين‏هاى مستعد نهفته است با ريزش آن جان مى‏گيرد و حركت تكاملى خود را آغاز مى‏كند. پوست سخت و پرمقاومت دانه در برابر نرمش باران نرم مى‏شود و به جوانه گياه اجازه عبور مى‏دهد، سرانجام جوانه نورس از دل خاك سر بر مى‏آورد، آفتاب مى‏درخشد، نسيم مى‏وزد، مواد غذايى زمين كمك مى‏كند و اين جوانه نورس با نيرو گرفتن از همه اين عوامل حيات، به رشد و نموّ خود ادامه مى‏دهد، آن چنان كه بعد از مدّت كوتاهى گياهان زمين سر بر سر هم مى‏گذارند و در هم فرو مى‏روند. صفحه كوه و صحرا يك پارچه جنبش و حيات مى‏شود، شكوفه‏ها و گل‏ها و ميوه‏ها يكى پس از ديگرى زينت بخش شاخه‏ها مى‏شوند، گويى همه مى‏خندند، فرياد شادى مى‏كشند، به وجد و رقص درآمده‏اند، ولى اين صحنه دل‏انگيز ديرى نمى‏پايد، بادهاى خزان شروع مى‏شود و گرد و غبار مرگ بر سر آنها مى‏پاشد، هوا به سردى مى‏گرايد، آبها كم مى‏شود و چيزى نمى‏گذرد كه آن گياه خرّم و سبز و خندان به شاخه‏ها و برگ‏هاى پژمرده و بى‏فروغ تبديل مى‏شود. آن برگ‏هايى كه در فصل بهار آن چنان شاخه‏ها را چسبيده بودند كه قدرت هيچ طوفانى نمى‏توانست آنها را جدا كند، آن قدر سست و بى‏جان مى‏شوند كه هر باد و نسيمى آنها را جدا كرده و با خود به هر سو مى‏برد. آرى، خداوند بر هر چيزى توانا بوده و هست. آيه بعد موقعيّت مال و ثروت و نيروى انسانى را كه دو ركن اصلى حيات دنياست در اين ميان مشخّص مى‏كند و مى‏گويد: اموال و فرزندان، زينت حيات دنيا هستند، شكوفه‏ها و گل‏هايى مى‏باشند كه بر شاخه‏هاى اين درخت آشكار مى‏شوند، زود گذرند، كم‏دوامند و اگر از طريق قرار گرفتن در مسير «اللّه» رنگ جاودانگى نگيرند بسيار بى‏اعتبارند. به هر حال همان گونه كه ديديم پابرجاترين اموال كه عبارت از باغ و زمين زراعتى و چشمه آب بود چگونه در چند لحظه نابود شد، در مورد فرزندان نيز گذشته از آن كه حيات و سلامتشان هميشه آسيب‏پذير است گاهى به صورت دشمنانى در مى‏آيند كه به جاى كمك بودن، مزاحم سرسختى خواهند شد. سپس اضافه مى‏كند: باقيات صالحات، يعنى ارزش‏هاى پايدار و شايسته، نزد پروردگارت ثوابش بهتر و اميدبخش‏تر است. اين باقيات صالحات عبارت است از هر فكر و انديشه صحيح كه آثار و بركاتش به همه مى‏رسد و نيز تمام عبادات و تقوا و خدمت به خلق و هر آنچه كه براى دنيا و آخرت انسان سود دارد. بنابراين به چنين دنياى پرزرق و برق و پر فريب كه بسيار زودگذر و حاصلى براى انسان جز انواع گناهان و معاصى ندارد بايد با تمام وجود بى‏رغبت بود و چيزى جز زهد نثارش نكرد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 77 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای قسمت 22 شرح ادامه ی لینک زیر https://eitaa.com/sahife2/39635 🔴 4- براى جهان آخرت‏ 1 اگر به آيات قرآن مجيد دقّت كنيد، آن جا كه سخن از ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه و خدمت به نوع و جهاد فى سبيل اللّه و انفاق و صدقه و ساير شؤون الهى و انسانى به ميان آمده، در حقيقت سخن از بروز دادن استعداد براى سفر آخرت و توشه‏گيرى از دنيا جهت سعادت در آن جهان و به دست آوردن رضوان حق به ميان آمده است. آبادى جهان آخرت در پرتو حيات طيّبه در اين جهان است، و حيات طيّبه محصول ايمان و عمل صالح مى‏باشد. آمادگى براى قرار گرفتن در نعيم ابد و بهشت عنبر سرشت و جوار رحمت حضرت ربّ و قرب جناب اللّه، در سايه تقوا و عبادت و خدمت به خلق و رعايت حلال و حرام خدا ميسّر است. در معارف اسلامى بابى تحت عنوان آمادگى براى موت آمده كه به چند روايت بسيار مهم از آن فصل اكتفا مى‏كنم: قيلَ لِأميرالمُومِنين عليه السلام: مَا الْاستعدادُ لِلمَوتِ؟ قال: أداءُ الفَرائِضِ، اجْتِنابُ المَحارِم، وَالْاشتِمالُ عَلَى الْمَكارِمِ، ثمَّ لا يُبالى أوَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أمْ وَقَعَ الْمَوْتُ عَلَيهِ، وَاللّهِ ما يُبالِى ابْنُ أبى طالِبٍ أوَقَعَ عَلَى الْمَوْتِ أمْ وَقَعَ الْمَوتُ عَلَيهِ. به محضر مقدّس اميرالمؤمنين عليه السلام عرضه داشتند. راه استعداد يافتن براى مرگ چيست؟ فرمود: اداى واجبات، ترك محرّمات، دارا بودن مكارم‏ اخلاقى. چون اين سه حقيقت پرونده آدمى را تشكيل دهد، باكى نيست كه در كام مرگ افتد يا مرگ وى را بگيرد. به خدا قسم! پسر ابوطالب را از مرگ نگرانى نيست كه در دهان مرگ قرار گيرد يا مرگ وى را دريابد. على عليه السلام در خطبه وسيله فرمود: غائبى نزديكتر از مرگ نيست، آن كه بر پشت زمين مى‏رود عاقبتش زير زمين است، شب و روز از عمر مى‏كاهد، هر صاحب حياتى را در اين جهان غذايى است و هر دانه‏اى را خورنده‏اى است، و تو غذاى مرگى. آن كس كه قدرشناس روزگار و ايّام و شبانه روز و ساعات و لحظات عمر گرانمايه باشد از آماده شدن براى مرگ و به آغوش گرفتن هماى سعادت ابديّه غفلت نكند. ثروتمند را با ثروتش از چنگ مرگ گريزى نيست و فقر فقير مانع از انتقال او به عالم آخرت نمى‏باشد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 82 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای قسمت 22 🔴 4- براى جهان آخرت‏ 2 قالَ بَعْضُ الأئِمَّةِ: حاسِبُوا أنْفُسَكُمْ قَبْلَ أنْ تُحاسَبُوا، وَزِنُوا أعمالَكُمْ بِميزانِ الْحَياءِ قَبْلَ أنْ تُوزنُوا. از بعضى از ائمّه هدايت، نقل شده: قبل از آن كه در درگاه عدل الهى به حسابتان برسند به حساب خود برسيد و كارهاى خود را به ترازوى حياى از حق بسنجيد، پيش از آن كه به ميزان دقيق قيامت بسنجند. سلمان فارسى مى‏فرمايد: سه چيز مرا به خنده آورده و سه برنامه مرا گريانده است. سه مسأله‏اى كه مرا به گريه نشانده: فراق عزيزانى چون محمّد صلى الله عليه و آله و حزب او، ترس از اوضاع قيامت و ايستادن در دادگاه الهى است. و سه برنامه‏اى كه مرا به خنده آورده: دنباله رو دنياست كه مرگ به دنبال اوست، غافلى كه از وى غفلت ندارند، و آن كه دهانش پر از خنده است و نمى‏داند خدا از او راضى است يا بر وى غضبناك مى‏باشد. » عَنْ أبى عُبَيدَةَ قالَ: قُلْتُ لأبى جَعْفَرٍ عليه السلام: جُعِلْتُ فِداكَ، حَدِّثْنى بِما أنْتَفِعُ بِهِ، فَقَالَ: يا أباعُبَيْدَةَ! أكثِر ذِكْرَ الْمَوْتِ فَما أكثَرَ ذِكْرَ المَوْتِ إنْسانٌ إلّازَهَدَ فِى الدُّنْيا. ابوعبيده به حضرت باقر عليه السلام عرضه داشت: فدايت شوم، سخنى برايم بگو كه از آن بهره‏مند شوم. حضرت فرمود: زياد كن، كه هر انسانى زياد به ياد مرگ باشد نسبت به دنيا (جمع ثروت و خورد و خوراك و شهوات و غرايز و قدرت وسطوت) بى‏ميل مى‏شود. سُئِلَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: أىُّ الْمُؤمِنينَ أكْيَسُ؟ قالَ أكثَرُهُمْ ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَأشَدُّهُمْ لَهُ اسْتِعْداداً. از رسول خدا صلى الله عليه و آله پرسيدند: زيرك‏ترين مؤمنان كيست؟ حضرت فرمود: آن كه بيشتر ياد موت كند و آمادگى فوق‏العاده‏ترى پيدا نمايد. در «نهج البلاغه» آمده است. مَنْ أكْثَرَ مِنْ ذِكْرِ الْمَوْتِ رَضِىَ مِنَ الدُّنْيا بِاليَسير. آن كه زياد ياد مرگ است، به كم دنيا خشنود است. به حضرت سجّاد عليه السلام عرضه داشتند: بهترين مرگى كه عبد با آن روبرو مى‏شود كدام است؟ فرمود: آن است كه از بناها و خانه‏ها و قصورش آسوده گشته باشد. گفتند: يعنى چه؟ فرمود: منظورم توبه از گناه و استقرار بر خيرات است، كه با داشتن توبه مقبول و پرونده پر از نيكى، ورود انسان بر خدا ورود محبوبانه و كريمانه است. امام صادق عليه السلام فرمود: چون به رختخوابت رفتى، بنگر كه چه خوردى و روز گذشته‏ات چه به دست آوردى و بدان كه مرگت حتمى است و بازگشت تو به حق، غيرقابل ترديد است. آن كس كه با توجّه به آيات قرآن و گفتار انبيا و امامان، براى مرگ استعداد پيدا كند به سه حقيقت ديگرى كه در پايان دعاى چهارم اشاره شده يعنى آسانى مرگ و به سلامت بيرون آمدن از آزمايش‏ها و نجات از عذاب و ورود به بهشت الهى خواهد رسيد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 82 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای قسمت 23 🔴 ويژگى‏هاى 1 در هر صورت صحابى و تابعى بودن كار آسانى نيست، صحابى و تابعى و پيرو واقعى كسى است كه در حدّ قبول حضرت حق از ايمان و عمل صالح و اخلاق حسنه برخوردار باشد و در پيشگاه حق چه در دنيا و چه در آخرت، مصداق ظلم، فسق، فجور، خيانت، تعرّب بعد از هجرت، مارق، ناكث، قاسط، منافق، توبه شكن به حساب نيايد، كه صحابى و تابعى مانند ديگران از اين امور مصونيّت نداشتند و تنها آنان كه راه پرعظمت صراط مستقيم و تقوا را تا هنگام مرگ ادامه دادند از هجوم آن خطرات مصون ماندند و رضايت حق را براى خود نگاه داشتند و به عالم آخرت بردند، ولى گروهى كه بيعت شكستند و از عنوان صحابى و تابعى و پيرو به در آمدند به حكم آيات قرآن به عذاب الهى دچار شدند. معارف الهيّه، علائم و صفات و خصوصيّاتى براى مؤمن واقعى ذكر كرده‏اند كه لازم است در پايان اين جلد به قسمتى از آن ويژگى‏ها اشاره شود تا به قول قرآن مجيد خبيث را از طيّب تميز دهيد و بر خلاف حكم الهى حكم نكنيد و چون فخر رازى نگوييد كه تمام صحابه پيامبر داراى مقام عصمت بودند و هر چه انجام دادند عين حقيقت بود، «1» كه دروغى چون اين سخن در جهان علم و عقل و انديشه و انصاف نظير ندارد. امام رضا عليه السلام از پدرانش از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل مى‏كند: الإيمانُ إقْرارٌ بِاللِّسانِ، و مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَعَمَلٌ بِالأركان. ايمان اقرار به زبان، معرفت به قلب و عمل به اعضاى جسم است. آن كه دلش منوّر به نور شناخت خداست و معبودى جز حضرت او ندارد و زبانش مترنّم به امور ايمانى از قبيل شهادتين، نماز، امر به معروف و نهى از منكر و نصيحت و موعظه و پند، و چشم و گوش و دست و پا و شكم و شهوتش در تسخير مسائل ايمانى والهى است به حق كه مؤمن واقعى است. چنين انسانى با سير و حركتى كه در صراط مستقيم حق دارد به تدريج به صفا و لطافت و فضيلت و حقيقت آراسته مى‏گردد، تا جايى كه جز محبوبش چيزى در عرصه گاه حياتش نماند. او با هيچ قيمتى حاضر نمى‏شود معشوقش را از دست بدهد، آزار و شكنجه و سختى و شهادت در راه دوست برايش از عسل شيرين‏تر شود، وجودش براى ديگران چراغ راه مى‏گردد و هويّت و هستيش براى عباد خدا منبع بركت مى‏شود. بيداران راه دوست در حقّ چنين مؤمنى گفته‏اند: «چون اللّه بنده را شايسته مقام قرب گرداند و او را شراب لطف ابد بچشاند ظاهر و باطنش را از ريا و نفاق صاف مى‏كند، محبّت اغيار را در باطن وى گنجايى نماند، مشاهد لطف خفى گردد، به چشم عبرت در حقيقت كون نظاره مى‏كند، از مصنوع با صانع مى‏نگرد و از مقدور به قادر مى‏رسد، آن گاه از مصنوعات ملول گردد و به محبّت صانع مشغول شود، دنيا را خطر نماند، عقبى را بر خاطر او گذر نماند، غذاى او ذكر محبوب گردد، تنش در هيجان شوق معبود نازد، دل در محبّت محبوب مى‏گدازد، نه روى اعراض، نه سامان اعتراض. چون بميرد حواسّ ظاهرش از دور فلك بيرون آيد، كل اعضايش از حركت طبيعيش ممتنع گردد. اين همه تغيّر، ظاهر را بود وليكن باطن از شوق و محبّت پر بود. أمواتٌ عِندَ الْخَلْق، أحياءٌ عِنْدَ الرَّبِّ. نزد خلايق مردگانند و نزد پروردگار، زندگان 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 86 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای قسمت 23 🔴 ويژگى‏هاى 2 در «اصول كافى»، باب‏ «فى أنّ الإيمانَ مَبثوتٌ لِجوارِحِ البَدَنِ كُلِّها» و «وسائل‏ الشيعه» «بابُ الفُروضِ عَلَى الجوارح وَ وُجوبِ القيامِ بِها» روايتى بسيار مهم و روشنگر از امام صادق عليه السلام نقل شده، كه لازم است تمام مرد و زن مؤمن از متن آن روايت اطلاع پيدا كنند. فشرده و خلاصه‏اى از آن روايت چنين است: ابوعمرو زبيرى مى‏گويد: «به حضرت صادق عليه السلام اظهار كردم: دانشورا، روشنم كن كه برترين عمل در پيشگاه خداوند چيست؟ فرمود: آنچه خدا هيچ عملى را جز با تحقّق آن نمى‏پذيرد. عرضه داشتم: آن چيست؟ فرمود: پذيرش اللّه كه جز او اله و معبودى نيست. عرضه داشتم: روشنم نمى‏كنيد كه اين پذيرش، قول با عمل است يا قول تنهاست؟ فرمود: اين پذيرش سرتاسر عمل است و قول گوشه‏اى از آن عمل. گفتم: توضيح دهيد. فرمود: اين پذيرش هر سه حوزه قلب و زبان و اندام (عقيده، ابلاغ و عمل) را فرا مى‏گيرد. اما آنچه به عهده قلب و عقل است، پس دريافت و شناخت و شكل‏گيرى و رضامندى و تسليم به اين است كه جز اللّه، الهى نيست، شريكى ندارد و او را همشأن و همسر و فرزندى نيست (نفى ادّعاهاى تزويرگران تاريخ كه به نام شريك و همشأن و همسر و فرزند براى خدا، توده‏هاى خلق محروم را افسون داشته، حقوق انسانى آنان را تصاحب كرده و ايشان را به هر راه كه مى‏خواستند مى‏رانده‏اند) و اين وظيفه‏اى است كه خدا بر دوش انديشه و بينش نهاده است. و اما آنچه را زبان عهده‏دار شده است، پس اظهار و ابلاغ و اعلام دريافت عقل و دل است، چه خداى متعال فرمان داده است كه: «اعلام كنيد كه اللّه خدا پروردگار ما و شماست. در آيه ديگر مى‏گويد: «آنان كه اعلام كردند كه نقشبند و نظام بخش زندگى ما خداست سپس در اين راه پايمردى كردند ...» «2» و اين تعهدى است كه خدا به دوش زبان گذاشته است و اين عمل آن است. و اما آنچه تعهّد دست‏ها و اندام است، پس يورش بر آنانى است كه خدا فرمان داده است كه چونان باز بر آنان تازند و همچون صاعقه بر جانشان زنند؛ چه اين ذات بارى است كه فرمان مى‏دهد: فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى‏ إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنَّاً بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى‏ تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا» پس هنگامى كه [در ميدان جنگ‏] با كافران روبرو شديد، گردن هايشان را به شدت بزنيد تا آن گاه كه بسيارى از آنان را با سختى و غلظت از پاى درآوريد، در اين هنگام [از دشمن اسير بگيريد و] آنان را محكم ببنديد، [پس از اسير گرفتن‏] يا بر آنان منت نهيد [و آزادشان كنيد]، يا از آنان [در برابر آزاد كردنشان‏] فديه و عوض بگيريد تا آنجا كه جنگ بارهاى سنگينش را بر زمين نهد. يعنى حاكميّت مطلق و جهانِ شمول الهى مستقر گردد، و اين تعهّدى است كه خدا بر جسم و اندام فرض كرده است، كه سركوبى دشمن كار بازوهاست. تا آن كه امام صادق عليه السلام فرمايد: وَبِتَمامِ الإيمانِ دَخَلَ الْمُؤمِنُونَ الْجَنَّةَ، وَبِالنُّقْصانِ دَخَلَ الْمُفَرِّطُونَ‏ النّارَ. با انجام تعهّدات در هر سه مرحله دل و زبان و اندام (عقيده و ابلاغ و عمل) است كه مؤمنان وارد بهشت مى‏گردند، و با كوتاهى در هر يك از اين سه زمينه است كه ساده گزينان به آتش جهنّم درافتند. آيا مى‏توان گفت، صحابى اگر كوتاهى در يكى از اين سه زمينه داشته باشد از آيات عذاب مستثنى‏ است؟ تاريخ نشان مى‏دهد كه عده‏اى از اصحاب بر اثر پيروى از هوا از جاده صواب منحرف شدند و بر اثر كوتاهى آنان ضربه‏هاى هولناكى به پيكر اسلام وارد آمد كه هنوز جبران نشده است! روى اين حساب چگونه مى‏توان آنان را مجتهد و مصيب، داراى مقام عصمت و تقوا و از همه مهمتر مستثناى از آيات قرآن و معارف حقّه الهيّه دانست؟! امام صادق عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل كردند: لَيْسَ الإيمانُ بِالتَّحَلّى وَلا بِالتَّمَنّى وَلكِنَّ الإيمانَ ما خَلُصَ فِى الْقَلبِ وَصَدَّقَهُ الأعْمالُ. ايمان امورى ظاهر بدون ارتباط با قلب و آرزوى نجات در كنار اعتقاد منهاى عمل نيست، ايمان حقيقتى خالص در قلب است كه اعمال انسان آن حقيقت را تصديق كند. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 88 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای قسمت 23 🔴 ويژگى‏هاى 3 عرفاى بزرگ شيعه در زمينه ايمان حقيقى يعنى باور داشتن حق و انبيا و ملائكه‏ و كتب آسمانى و قيامت و عمل بر اساس ايمان و عقيده و نيز ضرر آلوده شدن به گناه مى‏فرمايند: «بدان كه حق تعالى از ملكوت ارواح راهى به روح نهاده است، و از روح راهى به دل گشاده، و از دل راهى به نفس نهاده، و از نفس راهى به قالب صورت كرده، تا هر مدد و فيض كه از عالم غيب به روح رسد، از روح بدان راه به دل رسد، و از دل راهى به نفس رسد، و از نفس اثرى به قالب رسد، و از قالب عملى مناسب آن پديد آيد. و اگر بر صورت قالب عمل ظلمانى شيطانى پديد آيد، اثر آن ظلمت به نفس رسد، و از نفس كدورتى بر دل رسد، و از دل غشاوتى به روح رسد، و نورانيّت روح را در حجاب كند، چون هاله كه گِرد ماه درآيد، به قدر آن حجاب، راه روح به عالم غيب بسته شود و از مطالعه آن عالم بازماند و مدد فيض به او كمتر رسد، و هر چند آن عمل ظلمانى بر قالب زياده شود، اثر ظلمت به روح زياده شود و حجاب او بيشتر گردد و به قدر حجاب، بينايى و گويايى و شنوايى و دانايى روح كمتر مى‏شود. اما اگر مطالعه بر قانون شريعت به او نرسد- العياذ باللّه- خوف آن باشد كه سوء الخاتمه به او پيوندد و به صفت: صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ كر و لال و كورند، به همين سبب [درباره حقايق‏] انديشه نمى‏كنند. موصوف گردد، و اين جمله چون طلسمى است كه حق تعالى از جسمانى و روحانى به يكديگر بسته‏اند و كليد طلسم گشايى آن «شريعت» كرده. و شريعت را ظاهرى است و باطنى، و ظاهر آن اعمال بدنى است، كه كليد طلسم گشايى صورت قالب آمده و آن كليد را پنج دندانه است: بُنِىَ الإسْلامُ عَلى‏ خَمْسٍ، عَلَى الصَّلاةِ وَالزَّكاةِ وَالصَّومِ وَالْحَجِّ وَالْوِلايَةِ، وَلَمْ يُنادَ بِشَىْ‏ءٍ كَما نُودِىَ بِالْوِلايَةِ. اسلام بر پنج پايه نهاده شده: نماز، زكات، روزه، حج و ولايت، و نسبت به هيچكدام به اندازه ولايت تأكيد نشده است. زيرا كه طلسم صورت قالب را به پنج حواس بسته‏اند، به كليد پنج دندانه: «بُنِىَ الإسْلامُ عَلى‏ خَمْسٍ» توان گشود. و باطن شريعت اعمال قلبى است و سرّى و روحى، و آن را «طريقت» خوانند، و طريقت كليد طلسم گشايى باطن انسان است تا به عالم حقيقت راه يابد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 91 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای قسمت 23 🔴 ويژگى‏هاى 4 ... و خلايق بر دو نوعند: انبيا: و امّت ايشان. و انبيا را از در عالم حقيقت درآورند و به كليد مدد فيض فضل ربّانى و روحانيّت، ايشان را به عالم غيب برسانند كه قالب آن بوده‏اند در اصل فطرت، پس به كليد طريقت در طلسم دل ايشان را بگشايند تا مدد فيض به دل رسد، پس به كليد شريعت در طلسمات نفس بگشايند تا اثر فيض دررسد و صورت اعمال بدنى بر صورت ظاهر قالب پديد آيد. و از روحانيّت تا جسمانيّت جمله بدان منوّر گردد چنانكه از حال جناب مقدّس نبوى صلى الله عليه و آله بدين قانون خبر مى‏دهد كه: وَكَذلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلكِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَهْدِى بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَ إِنَّكَ لَتَهْدِى إِلَى‏ صِرَ طٍ مُّسْتَقِيمٍ و همان گونه [كه بر پيامبران پيشين وحى كرديم‏] روحى را [چون قرآن‏] از امر خود به تو وحى كرديم. تو [پيش از اين‏] نمى‏دانستى كتاب و ايمان چيست؟ ولى آن [كتاب‏] را نورى قرار داديم كه هر كس از بندگانمان را بخواهيم به وسيله آن هدايت مى‏كنيم؛ بى‏ترديد تو [مردم را] به راهى راست هدايت مى‏نمايى. اما امّت را از در عالم صورت درآورند، اوّل به كليد صورت شرع، طلسم قالب ايشان را بگشايند؛ آنگه به كليد طريقت، طلسمات باطنى ايشان بگشايند، همچنين تا به عالم غيب راه يابند. اما ابتدا تا داد تصرّف كليد شريعت بر قانون فرمان و متابعت ندهند از طلسم صورت خلاصى نيابند. و داد تصرّف كليد شريعت چنان توان داد كه هر عضو را بدان مشغول كنى كه امر فرموده‏اند و از آن عمل اجتناب نمايى كه نهى كرده‏اند، تا دندانه‏ها راست نشيند، و چون راست نشيند اثر راستى به زبان مى‏رسد، و از زبان به دل مى‏رسد، و از دل به غيب مى‏رسد و نور ايمان از غيب به دل او پديد مى‏آيد كه: الَّذينَ يُؤمِنُونَ بِالْغَيْبِ آنان كه به غيب ايمان دارند. و هر چند استقامت ايمان از غيب و اعمال بدنى بر قالب زياده ظاهر مى‏شود، نور ايمان از غيب در دل مى‏افزايد كه: هُوَ الَّذِى أَنزَلَ السَّكِينَةَ فِى قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَعَ إِيمَانِهِمْ اوست كه آرامش را در دل هاى مؤمنان نازل كرد، تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايد. چون ترتيب صورت قالب بر قانون شريعت به كمال رسد، ايمان در دل به كمال رسيده باشد، چنانكه حديث نبوى به بيان آن ناطق است: لا يَسْتَقيمُ إيمانُ عبدٍ حَتّى‏ يَسْتَقيمَ قَلْبُهُ. ايمان هيچ بنده‏اى راست نيايد تا دلش راست و استوار گردد. فامّا آن كه پنج ركن شريعت، پنج دندانه كليد طلسم گشايى پنج حس است، از آن است كه ايشان را به واسطه پنج حس، آفاتى و حجبى پديد آمده است كه به مقام بهايم و انعام رسيده‏اند، بلكه فروتر رفته تا اگر در اين مقام بماند و اين طلسم نگشايد و از اين صفت خلاص نيابد در حق او اين فرمايند كه: أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ آنان مانند چهارپايانند بلكه گمراه‏ترند. و بهايم و انعام را نقصان از تمتّع ايشان است در مراتع عالم حيوانى سفلى به واسطه پنج حس كه: يك: حس بصر است، همه آن خواهند كه صورت خوب بينند و صورت غير خوب نبينند. دوم: حس سمع است، همه آن خواهند كه آواز خوش شنوند و از صورت‏هاى ناخوش و آوازهاى مهيب بترسند و برمند. سيم: حاسّه شمّ است، همه آن خواهند كه بوى خوش بويند و از بوى‏هاى ناخوش متوّحش شوند. چهارم: حاسّه ذوق است، همه آن خواهند كه چيزى خوش خورند و از مأكولات ناخوش احتراز كنند. پنجم: حاسّه لمس است، و آن به جمله تن تعلق دارد، تمامى استيفاى شهوات و لذّات بهيمى و انعامى به جمله تن خواهند كه كنند، و ايشان را از عالم ديگر خبرى نيست و آلتى ديگر ندارند كه بدان از عالم عِلوى و آخرتِ باقى برخوردارى يابند. پس اين پنج حس است كه آدمى را دادند، با مدركاتى كه ادراك عالم غيب كند و بهايم را از آن ندادند. پس اگر به كلّى به تمتّع مراتع بهيمى و حيوانى مشغول شود از تمتّعات عالم غيب به كلى باز ماند، چون بهايم و انعام باشد و گمراه‏تر از ايشان، زيرا كه هر قوّت شهوانى و حيوانى و آلات آن كه جملگى بهايم و سباع و وحوش و طيور و غير ذلك دارند مجموع آنها انسان را هست، و او را شهوت ديگرى است نفسانى كه حيوانات ديگر را نيست. پس چون انسان به كلّى يك جهتِ تمتّعات حيوانى شود، شهوات نفسانى را ضايع و معطّل داشته است، و در حيوانات ديگر اين امكان ندارد، و اگر آدمى به كلّى ترك تمتّعات بهيمى و حيوانى كند از تربيت قالب باز ماند و از فوائد آن محروم گردد.
دعا برای قسمت 23 🔴 ويژگى‏هاى 5 پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله درباره ايمان كامل مى‏فرمايد: الْإيمانُ فى عَشْرَةٍ: الْمَعْرِفَةِ، وَالطّاعَةِ، وَالْعِلْمِ، وَالْعَمَلِ، وَالْوَرَع، وَالْاجتهادِ، وَالصَّبْرِ، وَالْيَقينِ، وَالرِّضا، وَالتَّسْليمِ، فَأيُّها فَقَدَ صاحِبُهُ بَطَلَ نِظامُهُ. ايمان در ده برنامه است: شناخت حقايق، اطاعت از خدا و رسول و امام، دانش، عمل، پرهيز و تقوا، كوشش در راه حق، صبر، يقين، رضا، تسليم، كه هر يك را صاحبش از دست دهد به همان اندازه نظام حياتش از حق منحرف مى‏گردد. امام صادق عليه السلام فرمود: مَنْ أحَبَّ لِلّهِ، وَأبْغَضَ لِلّهِ، وَأعْطى‏ لِلّهِ، وَمَنَعَ لِلّهِ، فَهُوَ مِمَّنْ كَمُلَ إيمانُهُ. هر كس براى خدا عشق ورزد، و محض خدا دشمنى كند و به خاطر خدا عطا كند، و براى خدا منع كند، ايمانش كامل است. امام صادق عليه السلام فرمود: ثَلاثٌ مِنْ عَلاماتِ الْمُؤمِن: عِلْمُهُ بِاللّهِ، وَمَنْ يُحِبُّ، وَمَنْ يُبْغِضُ. سه حقيقت از نشانه‏هاى مؤمن است: معرفتش به ذات و صفات حق به اندازه وسعت و طاقت و ظرفيّتى كه دارد، عشق به انبيا و اوصيا و پيروان حقيقى آنان، دشمنى و نفرت نسبت به كفّار و اهل ضلالت. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: أَلْزِمُوا مَوَدَّتَنا أهْلَ الْبَيْتِ فَإنَّهُ مَنْ لَقِىَ اللّهَ وَهُوَ يُحِبُّنا دَخَلَ الْجَنَّةَ بِشَفاعَتِنا، وَالَّذى نَفْسى بِيَدِهِ لا يَنْتَفِعُ عَبْدٌ بِعَمَلِهِ إلّابِمَعْرِفَتِنا. ملازم حريم عشق و اطاعت از ما اهل بيت باشيد، كه هر كس با محبّت ما خدا را ملاقات كند بهره‏اش از بركت شفاعت ما بهشت است. به خدايى كه جانم به دست اوست، عمل بدون معرفت و شناخت ما اهل بيت كه داراى ولايت بر همه‏ايم، سود ندارد. آرى، قبول ولايت ديگران بنا به روايت بالا و روايات مشابه و برتر از روايات بنابر آيات قرآن مجيد، مانع قبولى عمل در پيشگاه حضرت حق است. ولايت بر مردم نه در شأن هر كسى است، كه حق ولايت را شرايطى است كه آن شرايط در انبيا و امامان معصوم و اولياى خاصّ حق از تربيت شدگان مكتب قرآن و اهل بيت جمع است. امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: إنَّ صاحِبَ الدِّينَ فَكَّرَ فَعَلَتْهُ السَّكينَةُ، وَاستَكانَ فَتَواضَعَ، وَقَنَعَ فاسْتَغْنى‏ وَرَضِىَ بِما اعْطِىَ، وَانْفَرَدَ فَكُفِىَ الْأحْزانَ، وَرفَضَ الشَّهَواتِ فَصارَ حُرّاً، وَخَلَعَ الدُّنْيا فَتَحامَى الشُّرُورَ، وَطَرَحَ الْحَسَدَ فَظَهَرَتِ الْمَحَبَّةُ، وَلَمْ يُخِفِ النّاسَ فَلَم يَخَفْهُمْ، وَلَمْ يُذْنِبْ إلَيْهِمْ فَسَلِمَ مِنْهُمْ، وَسَخَتْ نَفْسُهُ عَنْ كُلِّ شَىْ‏ءٍ فَفازَ وَاسْتَكْمَلَ الْفَضْلَ، وَأبْصَرَ الْعافِيَةَ فَأمِنَ النَّدامَةَ. دارنده دين چون در وجود خودش فكر كند كه ريشه‏اش خاك و اصل وجودش نطفه و پايانش جيفه شدن جسم و بدن در خاك است و در برابر حضرت حق قابل ذكر نيست، آرامش و اطمينان بر او دست دهد. از علوّ و فساد بركنار بماند پس به تواضع در برابر خالق و خلق برخيزد. به حلال حق قناعت كند پس استنعناى از آنچه در دست مردم است برايش حاصل شود و به عنايت و داده خدا خشنود گردد. دل از علايق غلط به دنيا و مردم دنيا بردارد پس به اين جهت از حزن و غصه راحت گردد. ترك شهوات نمايد پس به آزادى رسد. دل از دنياى فانى بركند پس از شرور امان يابد. حسد را بگذارد پس محبّت در قلبش ظهور نمايد. مردم را نترساند پس به اين خاطر از آنان نترسد. نسبت به آنان گناهى ننمايد پس از سوى آنان به سلامت ماند. نفس از هر چيزى راحت كند پس به فلاح و رستگارى رسد و بر فضلش بيفزايد. مواضع عافيت و سلامت در دنيا و آخرت را بشناسد پس بدين لحاظ بر حريم امن راه پيدا كند. آرى، از ويژگى‏هاى مؤمن عدم خودبينى است، چه آن كه خودبينى ريشه و مادر بسيارى از گناهان است، مؤمن چون خودبين نيست خدا بين است، و خدا بين آيينه صفات و اسماى حق است و باقى در رحمت حضرت محبوب. خودبين چيزى ندارد و به جايى بند نيست، غرورش بيهوده و كبرش بى مورد و موجودى است كه در برابر طوفان حادثه چون پر كاه از بين رفتنى است. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 97 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای قسمت 23 🔴 ويژگى‏هاى 6 امام باقر عليه السلام درباره شناخت امامت و ولايت مى‏فرمايد: ذِرْوَةُ الْأمْرِ، وَسَنامُهُ، وَمِفتاحُهُ، وَبابُ الْأشياءِ وَرِضَى الرَّحمنِ: طاعَةُ الْإمامِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ، ثُمَّ قالَ: انَّ اللَّهَ تَعالى‏ يَقُولُ: مَن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللّهَ وَمَن تَوَلَّى‏ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظاً مرحله اعلاى ايمان و شريف‏ترين جايگاه آن و كليد ساير امورش و درى كه آدمى را به همه چيز مى‏رساند و خشنودى حق، شناخت رهبر تعيين شده از جانب حق و اطاعت از اوست. سپس فرمود: خداوند در قرآن مى‏فرمايد: هر كه از پيامبر اطاعت كند، در حقيقت از خدا اطاعت كرده و هر كه روى برتابد [حسابش با ماست.] ما تو را بر آنان نگهبان [اعمالشان كه به طور اجبار از فسق و فجور حفظشان كنى‏] نفرستاديم. بر اساس مدارك بى شمارى كه در كتب اهل سنّت و شيعه است، رهبر واجب الاطاعه پس از رسول خدا، على عليه السلام است كه پيامبر عزيز اسلام در روز هيجدهم ذوالحجّه در كنار غدير به دستور حضرت حق وى را براى رهبرى امّت معرفى كرد، و آن روز تمام مردم و به خصوص ابوبكر و عمر با وى به عنوان خلافت از پيامبر و ولىّ مؤمنان بيعت كردند. آنان كه تا آخر عمر بر بيعتش ماندند صحابى و پيرو حقيقى پيامبرند و آنان كه بر خلاف عقل و سنّت و به خصوص بر خلاف آيات قرآن با آن حضرت به مخالفت برخاستند، چگونه مى‏توانند مدّعى پيروى از خدا و رسول باشند و خود را مشمول رضايت حضرت حق بدانند در صورتى كه رضايت حق در پيروى كامل از قرآن و دستورهاى رسول خداست. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 100 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
دعا برای قسمت 23 🔴 ويژگى‏هاى 7 امام باقر عليه السلام از پيامبر صلى الله عليه و آله روايت مى‏كنند: إنَّ خِيارَكُمْ اولُوا النُّهى‏، قيلَ: يا رَسُولَ اللّهِ وَمَنْ اولُوا النُّهى‏؟ قالَ: هُمْ اولُوا الْأخلاقِ الْحَسَنَةِ، وَالْأحْلامِ الرَّزينَةِ، وَصِلَةِ الْأرْحامِ، وَالْبَرَرَةُ بِالْامَّهاتِ وَالْآباءِ، وَالْمُتَعاهِدينَ لِلْفُقَراءِ وَالْجيرانِ وَالْيَتامى‏، وَيُطْعِمُونَ الطَّعامَ، وَيُفْشُونَ السَّلامَ فِى الْعالَمِ، وَيُصَلُّونَ وَالنَّاسُ نيامٌ غافِلُونَ بهترين شما آنان هستند كه داراى عقل و خرد هستند، عرضه داشتند: دارندگان عقل و خرد كيانند؟ فرمود: صاحبان اخلاق حسنه، دارندگان حلمى كه آنان را از انتقام باز مى‏دارد، آنان كه به ارحام خود مى‏رسند، و به پدران و مادران نيكى مى‏كنند، به فقرا و همسايگان و ايتام رسيدگى مى‏كنند، اطعام طعام مى‏نمايند، در جهان افشاى سلام مى‏كنند و به وقتى كه مردم در خواب و بى‏خبرى‏اند به نماز شب برمى‏خيزند. امام على عليه السلام فرمود: طُوبى‏ لِمَنْ ذَلَّ فى نَفْسِهِ، و طابَ كَسْبُهُ، وَصَلُحَتْ سَريرَتُهُ، وَحَسُنَتْ‏ خَليقَتُهُ، وَأنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مالِهِ، وَأمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ لِسانِهِ، وَعَزَلَ عَنِ النّاسِ شَرَّهُ، وَوَسِعَتْهُ السُّنَّةُ، وَلَمْ يُنْسَبْ إلى‏ بِدْعَةٍ. خوشا كسى كه نفسش به تواضع و فروتنى نشست، كسبش از مواضع حرمت و كراهت و شبهه پاك ماند، نيّت و اعتقادش پسنديده شد، خلق و خويش نيكو گشت، اضافه ثروتش را به مستمندان داد، پرگويى زبانش را حفظ كرد، شرّش را از مردم دور داشت و عمل به سيرت و روش پيامبر بر او ناگوار نيامد تا به بدعت و ضلالت كشيده شود. جاءَ رَجُلٌ إلَى الصادِقِ جَعفَرِ بن محمَّدٍ عليهما السلام فقال لَهُ: يَابْنَ رَسولِ اللّه أخْبِرنى بِمَكارِمِ الْأخلاقِ، فَقَالَ: الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَكَ، وَصِلَةُ مَنْ قَطَعَكَ، وَإعْطاءُ مَنْ حَرَمَكَ، وَقَوْلُ الْحَقِّ وَلَوْ عَلى‏ نَفْسِكَ. مردى به محضر امام صادق عليه السلام آمد، عرضه داشت: اى پسر رسول خدا! مرا از مكارم اخلاق خبر ده، حضرت فرمود: گذشت از كسى كه تو را آزرده، صله رحم نسبت به كسى كه با تو جدايى نموده، پرداخت به كسى كه تو را محروم كرده و گفتار حق گر چه به ضرر خودت باشد. على بن ميمون مى‏گويد: از حضرت صادق عليه السلام شنيدم فرمود: مَنْ أرادَ أنْ يُدْخِلَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فى رَحْمَتِهِ، وَيُسْكِنَهُ جَنَّتَهُ، فَلْيُحْسِنْ خُلْقَهُ، وَلْيُعْطِى النَّصَفَةَ مِنْ نَفْسِهِ، وَلْيَرْحَمِ الْيَتيمَ، وَلْيُعِنِ الضَّعيفَ وَلْيَتَواضَعْ لِلّهِ الَّذى خَلَقَهُ. هر كس علاقه دارد خداوند عزَّوجلَّ وى را در رحمتش وارد كند و در بهشتش ساكن نمايد، بايد اخلاقش را نيكو كند، از جانب خود به ديگران انصاف دهد، به يتيم رحمت آورد، ضعيف را يارى كند و براى خدايى كه او را آفريده تواضع نمايد. عَنْ جَرّاحٍ الْمَدائِنىَّ قالَ: قالَ لى أبوعَبْدِ اللّهِ عليه السلام: ألا احَدِّثُكَ بِمَكارِمِ الْأخْلاقِ؟ قُلْتُ: بلى‏، قالَ: الصَّفْحُ عَنِ النّاسِ، وَمُواساةُ الرَّجُلِ أخاهُ فى مالِهِ، وَذِكْرُ اللّهِ كَثيراً. جرّاح مدائنى مى‏گويد: حضرت صادق عليه السلام به من فرمود: مى‏خواهى تو را از مكارم اخلاق خبر دهم؟ گفتم: آرى، فرمود: چشم پوشى و گذشت از مردم، برادر دينى را به هنگام شدّت در مال خود شريك كردن، و زياد از خدا ياد نمودن. رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: هفت نفر در قيامت در سايه رحمت حقّند، روزى كه سايه‏اى به جز سايه آن رحمت واسعه نيست: پيشواى عادل، جوانى كه در عبادت نشو و نما كرده، مردى كه دل به مسجد داده آن چنانكه وقتى از آن بيرون مى‏رود دوباره باز مى‏گردد، دو نفرى كه بر اساس طاعت حق جمع مى‏شوند و متفرق مى‏گردند، مردى كه در خلوت ياد خدا كند و از دو ديده ببارد، مردى كه از جانب زنى به شهوت دعوت گردد و پاسخ دهد من از خدا مى‏ترسم و مردى كه در كمال پنهانى در راه خدا صدقه دهد. «2» امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد: در يكى از جنگ‏ها تنى چند اسير شدند، رسول خدا صلى الله عليه و آله دستور داد جز مردى از آنها بقيّه را به قتل برسانند. آن مرد به آن حضرت عرضه داشت: پدر و مادرم‏ فدايت، چه شد كه از اين همه مرا آزاد ساختى؟ فرمود: جبرئيل از جانب حق به من خبر داد كه در تو پنج خصلت است كه خداوند و رسولش به آن خصلت‏ها عشق مى‏ورزند: غيرت شديد بر ناموست، سخاوت، حُسن خُلق، راستى در زبان، شجاعت. آن مرد چون اين حقايق را شنيد مسلمان شد و اسلامش نيكو گشت و در جبهه ‏اى در ركاب رسول خدا صلى الله عليه و آله به مجاهدت با دشمن برخاست تا به فيض شهادت رسيد. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 101 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
وَتُعَافِيَهُمْ مِمَّا تَقَعُ بِهِ الْفِتْنَةُ... دعا برای قسمت 24 تبیین لینک زیر https://eitaa.com/sahife2/39635 الهی 1 🔴 6- به سلامت بيرون آمدن از آزمايش‏هاى سخت‏ در حقيقت به معناى وسيله آزمودن و آزمايش كردن است كه در اصل به گداختن طلا و زر در آتش براى امتحان ناخالصى آن گويند. اين به جهت تجربه و آزمايش حسى است. اين واژه هنگامى كه در آيات و روايات استفاده مى‏شود، مقصود، گمراهى كفر و عذاب و خلاف و رسوايى است. و بيشتر در زمينه‏اى طرح مى‏شود كه امرى سخت يا ناپسند مورد آزمايش قرار گيرد. علامه در اين زمينه مى‏فرمايد: « فتنه عبارت است از وسيله آزمايش و امتحان و مراد از قرار دادن مؤمنان به عنوان وسيله براى آزمايش كفار، مسلط كردن كافران بر ايشان است. تا بدين وسيله خداوند آنان را در بوته آزمايش گذارد تا هر تباهى و فسادى كه در خود دارند بيرون بريزند. آنان مؤمنان را به خاطر اين كه ايمان آورده بودند انواع آزارها مى‏دادند. در جاى ديگر مى‏فرمايد: «تفاوت ميان امتحان الهى و امتحانى كه ما بشر مى‏كنيم اين است كه ما غالباً از باطن و درون اشيا بى‏خبريم و لذا آن را امتحان مى‏كنيم تا بدين وسيله وضعيت ناشناخته آن بر ما معلوم شود، در حالى كه جهل و نادانى نسبت به خداى سبحان معنا ندارد و كليدهاى غيب در اختيار اوست، بنابراين تربيت و هدايت عامه الهى نسبت به انسان كه به منظور فراخواندن او به نيك فرجامى و سعادت صورت مى‏گيرد، امتحان است؛ زيرا با اين كار وضعيت موجود كه آيا اهل سراى ثواب است يا سراى عقاب و كيفر به منصّه ظهور و تعين مى‏رسد. به همين دليل است كه خداوند متعال اين عملكرد خود يعنى تشريع و جهت بخشيدن به حوادث را به نام‏ بلا و ابتلا و فتنه نامبرده است. و به طور كلى و عام مى‏فرمايد: «ما آنچه را بر روى زمين است زيور آن قرار داديم تا مردم را بيازماييم كه كدام يك بهتر عمل مى‏كنند.» «1» و چنانكه ملاحظه مى‏شود آيات امتحان، بلا را به كليه امور مربوط به انسان تعميم مى‏دهد چه آنهايى كه به وجود او و اعضاى وجود او مربوط مى‏شود مانند گوش و چشم و زندگى و چه آنهايى كه از حيطه وجود او خارج است اما به نحوى با او ارتباط دارد، مانند فرزند و همسر و ايل و تبار و دوست و مال و مقام و هر آنچه به نوعى از آن بهره‏مند مى‏شود. نيز نقطه مقابل اين امور مانند مرگ و ديگر مصيبت‏هايى كه به انسان مى‏رسد. خلاصه آن كه اين آيات هر جزئى از اجزاى عالم و هر حالتى از حالات انسان را كه با انسان ارتباط پيدا مى‏كند، وسيله امتحان و آزمايش خداوند از انسان برمى شمارد. بر اساس آيات قرآن مجيد، انسان در همه مراحل زندگى مورد آزمايش گوناگون قرار مى‏گيرد. خداوند براى تربيت انسان هميشه او را در كوره‏هاى داغ امتحان قرار مى‏دهد تا جاذبه‏هاى روحى و قلبى او را بيازمايد. مال و فرزند دو عامل مهم نزد خداوند است كه مى‏فرمايد: وَاعْلَمُواْ أَنَّمَآ أَمْوَ لُكُمْ وَأَوْلدُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ و بدانيد كه اموال و فرزندانتان فقط وسيله آزمايش شماست، وخداست كه پاداشى بزرگ نزد اوست. فتنه گاه آزمون خير و گاه آزمايش شر است. تا جوهره باطن در دو وضعيت مشخص شود كه مى‏فرمايد: كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَ نَبْلُوكُم بِالشَّرّ وَ الْخَيْرِ فِتْنَةً وَ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ هر كسى چشنده مرگ است و ما شما را [چنانكه سزاوار است‏] به نوعى خير و شر [كه تهيدستى، ثروت، سلامت، بيمارى، امنيت و بلاست‏] آزمايش مى‏كنيم، و به سوى ما بازگردانده مى‏شويد. امّا مردم از اين آزمايش‏ها خبر ندارند كه تا سختى مى‏بينند از جاده حقيقت بيرون مى‏روند و خويشتن را گم مى‏كنند. خداوند در اين زمينه مى‏فرمايد: فَإِذَا مَسَّ الْإِنسنَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنهُ نِعْمَةً مّنَّا قَالَ إِنَّمَآ أُوتِيتُهُ عَلَى‏ عِلْمٍ بَلْ هِىَ فِتْنَةٌ وَ لكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَايَعْلَمُونَ پس چون انسان را آسيبى رسد، ما را [براى برطرف كردنش‏] بخواند، سپس هنگامى كه [براى برطرف شدن آسيب‏] از سوى خود نعمتى به او مى‏دهيم، مى‏گويد: فقط آن را بر پايه دانش و كاردانى خود يافته‏ام! [چنين نيست كه مى‏پندارد] بلكه آن نعمت آزمايشى است [كه آيا به خاطر آن سپاس گزارى مى‏كند يا به طغيان برمى‏خيزد؟] ولى بيشتر آنان [به اين واقعيت‏] معرفت و آگاهى ندارند. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 117 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
وَتُعَافِيَهُمْ مِمَّا تَقَعُ بِهِ الْفِتْنَةُ... دعا برای قسمت 24 الهی 2 🔴 ويژگى امتحان الهى‏ دو نكته اساسى در امتحان‏هاى الهى است: 1- امتحان خداوند براى آزمايش قوى از ضعيف است و همچنين پرورش برترى‏هاى عملى و فكرى انسان‏هاست تا پاداش و كيفر عمل نيك و بد مشخص شود. 2- خداوند با امتحان‏ها؛ حجت و دليل را بر همه انسان‏ها تمام مى‏كند تا امتياز و ارزش‏هاى آدميان معلوم گردد. بنابراين انسان‏ها در برابر بلاها و حوادث چهار گروه مى‏شوند: الف- عده‏اى در برابر بلا فرياد كننده‏اند و هميشه از روزگار شكايت مى‏كنند. مانند: انسان‏هاى دنيا دوست و مال پرست كه ترس از دست دادن مال، آنها را گله‏مند مى‏كند. ب- عده‏اى در بلاها صبور و شاكرند. مانند: حضرت ايوب عليه السلام كه هر چه بيشتر بلا مى‏ديد شاكرتر بود. ج- عده‏اى بلا را هديه آسمانى مى‏دانند. مانند: رزمندگان راه حق كه شهادت را پاداش آسمانى مى‏دانند. د- عده‏اى هم به استقبال بلا مى‏روند. مانند: جوانانى كه عازم جبهه‏هاى جنگ حق عليه باطل مى‏شوند و از حق دفاع مى‏كنند. پس در اين گرداب و سراب دنيا، گروهى سرافراز از امتحان بيرون مى‏آيند و گروهى سرافكنده در آزمايش‏ها مردود مى‏شوند. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 117 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
وَتُعَافِيَهُمْ مِمَّا تَقَعُ بِهِ الْفِتْنَةُ... دعا برای قسمت 24 الهی 3 🔴 امتحان در روايات‏ در روايات آمده است كه: دين و ايمان انسان‏ها مورد سنجش قرار مى‏گيرد، آيا در آسايش و امنيت ديندارند و در مشكلات هم پايبند به اصول اعتقادى هستند. حضرت على عليه السلام اصل آزمايش را از مسلمات امر خداوند مى‏داند و مى‏فرمايد: ايُّهَا النَّاسُ سَيَأْتى‏ عَلَيْكُم زَمانٌ يُكْفَأُ فيهِ الْاسلامُ كَما يُكْفَأُ الإِناءُ بِما فيهِ. ايُّهَا النَّاسُ، إنَّ اللَّهَ قَدْ اعاذَكُمْ مِنْ انْ يَجُورَ عَليْكُمْ وَلَمْ يُعِذْكُمْ مِنْ انْ يَبْتَلِيَكُم، وَ قَدْ قالَ جَلَّ مِنْ قائِلٍ: إِنَّ فِى ذَ لِكَ لَأَيتٍ وَ إِن كُنَّا لَمُبْتَلِينَ اى مردم! به همين زودى زمانى بر شما مى‏رسد كه اسلام واژگون شود همچون ظرفى كه با محتوياتش واژگون گردد. اى مردم! خدا شما را پناه داده از اين كه بر شما ستم روا دارد، ولى به شما اين تأمين را نداده كه در معرض آزمايش قرارتان ندهد، آن بزرگ‏ترين گوينده در قرآن فرمود: «در اين برنامه نشانه‏هايى است و ما آزمايش كننده‏ايم». آرى، امتحان الهى از برنامه‏هاى حتمى است كه هيچ گذشت و جدا كردنى براى هيچ كسى وجود ندارد حتى پيامبران و اولياى خدا با درجات بالاتر آزمايش مى‏شوند. و حتى شيطان هم در اطاعت از حق آزموده شد. شخصى به حضرت على عليه السلام گفت: آيا امكان دارد خداوند ما را امتحان نكند؟! حضرت فرمود: لايَقُولَنَّ احَدُكُمْ: «اللَّهُمَّ إِنّى‏ اعُوذُ بِكَ مِنَ الفِتْنَةِ» لِانَّه لَيْسَ احَدٌ الَّا وَ هُو مُشْتَمِلٌ عَلى‏ فِتْنَةٍ وَلكِنْ مَنِ اسْتَعاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ. كسى از شما نگويد: «الهى، از امتحان به تو پناه مى‏برم» چه اين كه كسى نيست مگر اين كه مشمول امتحان است. اما اگر كسى خواست از خدا پناه جويد بايد از فتنه‏هاى گمراه كننده پناه جويد. مقصود حضرت اين است كه از خدا نخواهيد كه شما را امتحان نكند چرا كه امتحان يقينى و همگانى است بلكه از او سرافرازى و موفقيت در امتحان را بخواهيد. محذورات فتنه در دعاى امام سجاد عليه السلام همان مضلّات فتن است كه به معناى سختى‏ها و ترس‏ها و امور گمراه كننده و فريبنده دنيا است. حضرت صادق عليه السلام فرموده كه حضرت على عليه السلام به عبداللّه بن يحيى فرمود: الْحَمْدُللّه الَّذى‏ جَعَلَ تَمْحيصَ ذُنُوبِ شِيعَتِنا فى‏ الدُّنْيا بِمِحْنَتِهِمْ لِتَسْلَمَ بِها طاعاتُهُمْ وَ يَسْتَحِقُّوا عَلَيْها ثَوَابَهَا. ستايش از براى خدايى است كه زدودن گناهان پيروان ما را به سبب سختى‏ها و مشكلات در دنيا قرار داد. تا به اين رنج‏ها و بلاها طاعات آنان؛ سلامت بماند و پاداشى سزاوار نصيب‏شان گردد. به هر حال اهل حق و ايمان در فشار و شدت قرار مى‏گيرند؛ كه مدت آن اندك است و عافيت آن زياد است. يعنى زمان بلا و صبر به مدت عمر انسان كوتاه و گذراست ولى زمان آسايش و راحتى آن بلند و هميشگى است كه آن در آخرت است. اگر در پى راهى اساسى مى‏گردى پس به فرمايش مولا بنگر كه راه چاره را چه پيشنهاد فرموده است: وَ اعْلَمُوا انَّهُ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً مِنَ الْفِتَنِ وَ نُوراً مِنَ الظُّلَمِ وَ يُخَلِّدُهُ فِيما اشْتَهَتْ نَفْسُهُ. بدانيد آن كه تقواى الهى را رعايت كند خداوند راه خروج از فتنه‏ها را برايش باز كند، و به او نورى بنماياند كه از تاريكى برهد، و او را در آنچه كه ميل و آرزوى اوست جاويدان كند. بنابراين از درگاه حق تعالى طلب كنيم كه در دوران آزمايش‏هاى سخت و آسان كه همگان در خواب غفلت به سر مى‏بريم به سلامت گذر كنيم و به سوى بهشت‏ عنبر سرشت فرود آييم. رسول اللّه صلى الله عليه و آله فرمود: در بهشت منزل‏هايى است كه بندگان با اعمال و كردارشان به آنها نمى‏رسند، نه بر فراز آن منزل‏ها آويزه‏اى و نه در زير آن ستونى وجود دارد بلكه در آسمان معلّقند. عرض شد: اى رسول خدا! اهل اين منازل كيانند؟ فرمود: بلا كشيدگان اندوه ديده. 👈 ادامه دارد .... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 117 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 1 تبیین لینک زیر https://eitaa.com/sahife2/39635 🔴 7- نجات از جهنّم و قرار گرفتن در بهشت عنبر سرشت‏ عالم حيات و زندگى همچون كاروانى است كه از جهان عدم به حركت درآمده و در مسير بى انتهاى خود به سوى بى‏نهايت كه ذات پاك خداست پيش مى‏رود، هر چند مخلوقات محدودند و محدود هرگز بى‏نهايت نخواهد شد ولى سير او به سوى تكامل نيز متوقّف نمى‏گردد، حتى پس از قيام قيامت باز اين سير تكاملى ادامه مى‏يابد. و از آنجا كه آغاز اين حركت از ناحيه پروردگار شروع شده و نخستين جرقه حيات از او پديد آمده و اين حركت تكاملى نيز به سوى او است، تعبير رجوع و بازگشت شده است. حضرت حق مى‏فرمايد: إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ جَمِيعًا وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا إِنَّهُ يَبْدَؤُاْ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ لِيَجْزِىَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصلِحتِ بِالْقِسْطِ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَهُمْ شَرَابٌ مّنْ حَمِيمٍ وَ عَذَابٌ أَلِيمُ بِمَا كَانُواْ يَكْفُرُونَ بازگشت همه شما فقط به سوى اوست. [خدا شما را وعده داد] وعده‏اى حق وثابت؛ بى‏ترديد اوست كه جهان آفرينش را مى‏آفريند، سپس آن را [به قيامت‏] بازمى‏گرداند تا كسانى كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته انجام داده‏اند، به عدالت و انصاف پاداش دهد، و براى كسانى كه كافر شدند به كيفر كفرى كه همواره مى‏ورزيدند، شربتى از آب بسيار جوشان و عذابى دردناك است. در آيه ديگر كوشش و تلاش نيكوكاران را تشبيه به يك مسابقه معنوى كرده كه هدف نهايى آن آمرزش الهى و نعمت‏هاى جاويدان بهشت است. وَسَارِعُواْ إِلَى‏ مَغْفِرَةٍ مّن رَّبّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّموَ تُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ و به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش [به وسعتِ‏] آسمان‏ها و زمين است بشتابيد؛ بهشتى كه براى پرهيزكاران آماده شده است. سارعوا از مسارعت به معنى كوشش و تلاش دو يا چند نفر براى پيشى گرفتن در رسيدن به يك هدف است. و در كارهاى نيك، قابل ستايش و در كارهاى بد نكوهيده است. در حقيقت قرآن در اين جا از يك نكته روانى استفاده كرده كه انسان براى انجام دادن يك كار اگر تنها باشد معمولًا كار را بدون سرعت و عادى انجام مى‏دهد ولى اگر جنبه به خود بگيرد آنهم مسابقه‏اى كه جايزه باارزشى دارد، تمام نيرو و انرژى خود را به كار مى‏گيرد و با سرعت هر چه بيشتر به سوى هدف پيش مى‏تازد، اگر هدف اين مسابقه در درجه اول مغفرت قرار داده شده براى اين است كه رسيدن به مقام معنوى بدون آمرزش و شستشوى از گناه ممكن نيست، نخست بايد خود را از گناه شست و سپس به مقام قرب پروردگار گام نهاد. و مؤمنان چنين‏اند كه در راه‏يابى به حقيقت آخرت در مسابقه‏اند. 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 124 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 2 🔴 خلود، يعنى ماندن هميشگى و جاودانگى ماندگار است. و مراد حضرت از اين درخواست اين است كه؛ مسافران پرهيزگار، آخرت را از ورود در آتش دائمى و مطلق سالم نگه دارد و جايگاه آسايش را براى آنها فراهم كند. مقيل، محل استراحت در نصف روز است. در روايات آمده است كه خداوند در حسابرسى بر اهل بهشت به مقدار نصف روز دنيا در بهشت تخفيف مى‏دهد و براى‏ جهنّميان همچنين مقدار مقرّر شده است. سپس به جايگاه ابدى منتقل مى‏شوند. و امّا حضرت سجّاد عليه السلام در دعاى مورد شرح فرمود: «مَقيل المتقين» كه تنها متقيان به آن جايگاه عنبر سرشت، وعده هميشگى داده شده‏اند نه ديگران، همان طور كه در سوره فرقان مى‏فرمايد: قُلْ أَذَ لِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ لَهُمْ جَزَآءً وَ مَصِيرًا* لَّهُمْ فِيهَا مَا يَشَآءُونَ خلِدِينَ كَانَ عَلَى‏ رَبّكَ وَعْدًا مَّسُولًا بگو: آيا اين [آتش سوزان‏] بهتر است يا بهشت جاودانى كه به پرهيزكاران وعده داده‏اند كه پاداش و بازگشت گاه آنان است؟* در آنجا هر چه بخواهند در حالى كه جاودانه‏اند براى آنان فراهم است، اين بر عهده پروردگارت وعده‏اى است درخواست شده [و مورد انتظار اهل ايمان از خداى بخشنده و كريم.] زيرا كه خداوند بهشت را به مؤمنان متقى وعده داده است و هيچ گونه حق و استحقاقى در كار نيست ولى به خاطر تقواى فوق العاده و پذيرش سختى‏هاى دنيا و دورى از لذت‏هاى مباح و غيرمباح بايد پاداشى شايسته داشته باشند. پرسشى در اين جا مطرح است كه چرا خداوند درباره مژده جايگاه دوزخيان و بهشتيان كلمه «خُلد» را به كار برده است؛ با اين كه اهل گناه اگر هدايت مى‏شدند و يا گروهى در آزمايش‏هاى دشوارى قرار مى‏گرفتند؛ اهل طاعت نمى‏شدند و امور دنيا همه محدود است پس اين جاودانگى بر اساس عدالت نيست؟ پاسخ اين سؤال از دقت در مطالب گذشته روشن مى‏شود كه با مطالعه آيات و روايت به دست مى‏آيد: خداوند به مؤمنان پرهيزگار وعده بهشت ابدى با قيد تقوا داده است و هرگز بنده‏اى حق يا استحقاقى نسبت به بهشت رفتن ندارد و حتى بسيارى از انسان‏ها با تخفيف در محاسبه و شفاعت و گذشت خداوند و اولياء اللّه به بهشت مى‏روند. و نكته ديگر اين كه هميشگى بودن پاداش و كيفر مؤمنان و كافران بر اساس نيت آنان است؛ زيرا قصد و علاقه و هدف اهل ايمان، انجام عمل صالح و طاعت الهى براى هميشه است پس اطاعت و پرهيزگارى دائمى حالتى سخت و كوبنده لذت است، پس عاقبت خوشى و راحتى است. امّا اهل گناه نيت‏شان تا هنگامى كه زندگى مى‏كنند اين است كه به دنبال لذت‏ها و هوس‏ها و دورى از راه حق و انكار معاد باشند؛ پس سرانجام آنها درد و آتش است. با اين حال هر كسى بر اساس نيت زندگى مى‏كند و همان گونه جاودانه مى‏ماند. بنابراين بر كسى يا گروهى ظلمى صورت نمى‏گيرد. 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 124 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
قسمت 3 🔴 حضرت صادق عليه السلام اين نكته را مستند به شاكله انسان مى‏داند و مى‏فرمايد: إِنَّمَا خُلِّدَ اهْلُ النَّارِ فِى النَّارِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِمْ كانَتْ فِى الدُّنْيا انْ لَوْ خُلِّدُوا فِيها انْ يَعْصُوا اللَّهَ أَبَداً، وَ انَّما خُلِّدَ اهْلُ الْجَنَّةِ فِى الْجَنَّةِ لِأَنَّ نِيَّاتِهِم كانَتْ فِى الدُّنْيا أَنْ لَوْ بَقُوا فِيها انْ يُطِيعُوا اللَّهَ أَبَداً فَبِالنِّيَّاتِ خُلِّدَ هَؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ ثُمَّ تَلا قَوْلَهُ تَعالى‏: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلَى‏ شَاكِلَتِهِقالَ: عَلَى نِيَّتِهِ. دوزخيان از اين رو در آتش جاويدانند كه در دنيا نيتشان اين بود كه چنانچه تا ابد زنده بمانند، خدا را نافرمانى كنند و بهشتيان در بهشت جاويدانند كه در دنيا بر اين نيت بودند كه هميشه خدا را فرمان برند. پس به نيت‏ها هر دو گروه جاودانه هستند. سپس حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «بگو هر كس بر پايه‏ خلق و خوى و عادت‏هاى اكتسابى خود عمل مى‏كند» و فرمود: يعنى با نيت خود. مؤمنان با نيت‏هاى پاك و ضميرهاى مطمئن و اميدوار به دار امان وارد مى‏شوند و در سراى امنيت و آسايش، تلخى‏هاى دنيا از بين مى‏رود. چقدر بهشت رفتن ارزان است؟! كه با اطاعت و شكيبايى به دست مى‏آيد. حضرت رسول اللّه صلى الله عليه و آله فرمود: وَالَّذى‏ بَعَثَنى‏ بِالحَقِّ بَشيراً لايُعذِّبُ اللَّهُ بِالنَّارِ مُوَحِّداً أَبَداً. سوگند به آن كه مرا نويد دهنده برانگيخت، خداوند هرگز يكتاپرست را در آتش عذاب ندهد. حضرت باقر صلى الله عليه و آله مى‏فرمايد: بهشت در گرو گرفتارى‏ها و بردبارى است. پس، هر كه در دنيا بر ناملايمات صبر كند به بهشت رود و دوزخ در گرو لذت‏ها و خواهش‏هاى نفس است پس، هر كه لذت و هوس‏ها را برآورده كند به جهنّم رود. پس راه بهشت را بايد شناخت و از صاحبانش كليد راه‏يابى را درخواست نمود كه امام على عليه السلام فرمود: هر كس شش خصلت در او گرد آيد به بهشت درآيد و از آتش برهد: كسى كه خدا را بشناسد و فرمانش برد و شيطان را بشناسد و نافرمانيش كند و حق را بشناسد و پيرويش نمايد و باطل را بشناسد و از آن بپرهيزد و دنيا را بشناسد و دورش افكند و آخرت را بشناسد و آن را بجويد. و چون مؤمن به اين خصلت‏ها دست يافت در منازلى سكونت خواهد گزيد كه مقدار آن به هيچ اندازه‏اى محاسبه نشود. در اين زمينه حضرت على عليه السلام مى‏فرمايد: منازل شيعيان ما در ديده بهشتيان چنان به نظر مى‏رسد كه هر انسانى ستارگان را در آسمان مى‏بيند. 👈 پایان شرح دعای 4 صحیفه سجادیه ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 4 ، ص: 124 دعای ◀️ کانال انس با 🆔 @sahife2
های در کانال: ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2