#شرح_صحیفه_سجادیه_انصاریان_دعا_6
#دعا_ششم_18
قسمت 2
🔴 2- دورى از شرّ
وَ هِجْرَانِ الشَّرِّ
منظور از شرّ در اينجا انواع گناهان و معاصى و خطاهاست كه همه و همه محصول غرايز سركش و شهوات شيطانى و هواى نفس و شياطين و خنّاسان است كه در قرآن مجيد به همه آنها اشاره شده است.
مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ* وَ مِنْ شَرِّ غاسِقٍ إذا وَقَبَ
از زيان مخلوقاتى كه [با انحرافشان از قوانين الهى به انسان] ضرر مىرسانند،* و از زيان شب هنگامى كه با تاريكىاش درآيد [كه در آن تاريكى انواع حيوانات موذى و انسانهاى فاسق و فاجر براى ضربه زدن به انسان در كميناند.]
ما دلالت بر تعميم و شمول دارد و اضافه شر به آن و فعل «خَلَقَ» و نسبت آن به خالق، اشاره به آن است كه شر از خلق و تركيب و امتزاج و تفصيل كاينات و مواد و قوا برمىآيد، نه از عوالم امر و اراده فاعلى خالق، اين شرور فقط همان مضاف به «ما خلق» است و در واقع، نمايشى از چگونگى نظر و انديشه و دريافت انسان از حوادث متضاد مىباشد و وجود عينى و مستقلّى ندارند.
پس اگر انسان خود را برتر آورد و در حريم قدرت رب رساند و به او ايمان آورده و پناهنده شود و با نظر ربوبى به حوادث و پديدههاى جان بنگرد، از مواجهه با آنچه شر مىنمايد امنيت مىيابد و در درون هر حادثه شر نماى خيرى يا مقدّمه خيرى مىنگرد و با بينش وسيع و نيروى ارادهاى كه در حريم رب مىيابد، مىتواند هر حادثهاى را رو به خير و مقاصد برتر بگرداند و بالاى امواج حوادث به سوى ساحل خير پيش رود. و به عكس براى فرد تنها و بى پناه كه خود را از حريم پناهندگى رب بر كنار داشته و درون حوادث واقع شده، هر موج حادثه و هر پديدهاى كه از گريبان آفرينش يا از درون اجتماع يا از باطن انديشهها سرزند شر مىنمايد و در مسير شرّش پيش مىبرد.
نكره آمدن غاسق و قيد اذا وقب شامل هرگونه تاريكى فشرده و فراگيرندهاى مىشود كه همه محيط و ظرف تابش را پر كند و هر روزنه نورى را مسدود نمايد. مثال بارز «غاسق» تاريكى شب ديجور است كه در آن راهزنان و جانوران و احلام و اوهام وحشتانگيز از لانهها و كمينگاههاى زير زمين و خلال نفوس سربرمىآورند و تاخت و تاز مىنمايند.
تاريكى فراگيرنده كفر و جهل و هوا و خشم و شهوت، مثالهاى ديگرى از «غاسق إذا وقب» است كه شرّ آنها از نفس آدمى و در اوست و خطيرتر از هر شرّى مىباشد.
همين كه اين تاريكىهاى نفسانى، محيط درونى آدم را فرا گرفت و نور ايمان و پرتو عقل و شعاع وجدان را خاموش داشت، غرايز و خويهاى حيوانى و عقدهها از بندها و كمينگاههاى درونى رها مىشوند و چون جانورهاى متنوع و متلوّن به تاخت و تاز درمىآيند و به مركز فرمان و اراده يورش مىآورند تا همين كه آن را به دست گرفتند، همه قوا و جوارح را به خواست خود و در مسير انجام شهوات و اوهام و زبانههاى خشم خود به هر سو مىگردانند و در اين مسير هر حد و قيد و مانع قانونى و اخلاقى را از ميان برمىدارند و هر استعداد و شخصيتى را درهم مىشكنند و هر قدرت و نيرويى را در اختيار خود مىگيرند.
👈 ادامه دارد ...
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 5 ، ص: 105
👌 دعای
#ششم
◀️کانال انس با
#صحیفه_سجادیه
🆔
@sahife2