3 3 1 ✳️ انگيزه‏هاى حسد هفت چيز است: اوّل- خباثت نفس و بخل نسبت به خير بندگان خدا، در گوشه و كنار عالم كسانى را مى‏يابى كه از گرفتارى و رنج و مصيبت بندگان شاد و خوشدل مى‏شوند و از راحت و نيكويى حال و وسعت معاش آنان ناراحت و محزون مى‏گردند. چنين شخصى هرگاه نگرانى و اضطراب احوال مردم و گرفتارى و ادبار و تنگى معيشت آنان را بشنود، به سبب خبث باطن و رذالت طبع در خود احساس شكفتگى و شادمانى مى‏كند هر چند ميان او و ايشان هيچ گونه سابقه دشمنى و رابطه آشنايى نبوده باشد و تفاوتى در حال او از رسيدن به جاه و يا مال و مانند اينها حاصل نشود و هرگاه خوبى حال و سر و سامان داشتن زندگى يكى از بندگان خدا را بشنود بر او گران مى‏آيد اگر چه هيچ نقص و ضررى به نرسد. اين بيچاره نسبت به نعمت‏هاى خدا بر بندگان بخل مى‏ورزد بدون اين كه قصد و غرضى داشته باشد و يا تصور كند كه آن نعمت به وى منتقل مى‏شود، پس اين خوى ناشى از خبث نفس و پستى و پليدى طبع است. دوّم- دشمنى و كينه توزى و اين بزرگترين اسباب حسد است؛ زيرا هر انسانى- مگر كمى از اهل مجاهده با نفس- به گرفتارى و رنج دشمن خود شاد و فرحناك مى‏گردد، يا به گمان اين كه اين حال، مكافاتى است كه خداوند به خاطر او به طرف مقابل رسانده، يا براى اين كه طبعاً ضعف و نابودى دشمن را دوست دارد. و هرگاه نعمتى به دشمن رسد ناراحت مى‏شود؛ زيرا ضدّ مراد و خواهش اوست و گاه تصور كند كه خود او در نزد خدا منزلتى ندارد كه انتقام او را از دشمن نگرفته و بلكه به او نعمت داده و از اين خيالات اندوهگين مى‏شود. سوّم- حبّ رياست و حب مال و جاه، پس كسى كه نام و آوازه را دوست دارد، طالب مدح و ستايش است، از اين كه او را در فنّ خود وحيد زمان و يگانه عصر خوانند و از حيث شجاعت يا علم يا عبادت يا صنعت يا جمال يا غير اينها مشهور و معروف گردد، اگر بشنود كه در دورترين نقاط جهان نظير و مانند او هست ناراحت و بد دل مى‏شود و به مرگ او يا زوال نعمتى كه در آن با او مشارك است شاد مى‏گردد، تا در فنّ خود از همه برتر و در ستايشى كه از صفت او مى‏شود يكتا و بى‏همتا باشد. 👈 ادامه دارد ... ✍️ تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج‏ 6 ، ص: 11 👌 ◀️کانال انس با 🆔 @sahife2