#عاشقانه_شهدایی
شب که پلک هام رفت روی هم ،
حلقه ام را در آورد .
برای نماز که بیدار شدم ،
خندید و گفت :
خانوم اینجوری وضو نگیریا ،
حلقه ات رو در بیار و دستت رو بشور ...
دور انگشتم ( زیر حلقه ) نوشته بود :
دوستت دارم .
گفتم : وای سعید ...!
من اینو چطوری پاک کنم ؟
#شهید_سعید_سامانلو