شب که پلک هام رفت روی هم ، حلقه ام را در آورد . برای نماز که بیدار شدم ، خندید و گفت : خانوم اینجوری وضو نگیریا ، حلقه ات رو در بیار و دستت رو بشور ... دور انگشتم ( زیر حلقه ) نوشته بود : دوستت دارم . گفتم : وای سعید ...! من اینو چطوری پاک کنم ؟