#كار_گروه_جان_بر_كف!
🌷قبل از عملیات محرم داخل سنگر نشسته بودیم که یکی از بچه ها آمد و گفت: «مژده بدید! مژده بدید!» گفتم: «چی شد؟ چه اتفاقی افتاد؟!» با خوشحالی تمام گفت: «واحد اطلاعات عملیات، از ١٥ نفر جان بر كف برای مواقع اضطراری ثبت نام می کردند که من هم موفق به ثبت نام شدم و قرار است از فردا آموزش ببینیم.»
🌷گفتم: «گروه جان بر كف چه کار می کند؟» همان طور که لبخند به لب داشت، گفت: «مثلاً اگر میدان مینی به موقع معبرش باز نشود، این گروه داوطلبانه خود را به روی مین میاندازد.» وقتی این جمله اش را شنیدم مو تو بدنم سیخ شد، سعی کردم او را از کارش منصرف کنم ولی قبول نکرد، از اینکه می دیدم یک جوان ١٩، ٢٠ ساله این گونه به سوی شهادت آغوش گشوده است، باورم نمی شد.
🌷بعد از آموزش به سراغم آمد و گفت: «دعا کن بتوانیم از عهده کار بربیایم.» خیلی دوست داشتم بدانم نحوه آموزش شان چگونه بود برای همین از او خواستم کمی از نحوه آموزش شان صحبت کند. گفت: «بیشتر آموزش مان حول محور خنثی کردن میادین مین در مواقع ضروری بود.» و بعد شروع کرد به توضیح این که چه کار باید بکنیم تا مین های بیشتری را با پرتاب کردن خود روی مین منفجر کنیم.
🌷وقتی داشت با شور و علاقه خاصی نحوه غلتیدن روی مین را صحبت می کرد، تو دلم گفتم: «انگار می خواهد عسل بخورد که این قدر با شور و حرارت دارد برایم توضیح می دهد.» از خدا خواستم کاری بکند تا از وجود این عزیزان استفاده نشود. شب عملیات بر و بچه های تخریب به نحو احسن کارشان را انجام دادند و دیگر نیازی به جان برکفان نشد.
راوی: رزمنده شعبان محمدیان
❌ بعضى مسئولين جان بر كف زمانه كه نيستن هيچ، پا در گلو نشين، شدن!!!!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات