! 🌷توی عملیاتِ مطلع الفجر، تیر خورد به سینه و گردنش. همون جا افتاد و به آسمون پر کشید. درگیری شدید شد و نتونستیم پیکر مطهرش رو برگردونیم. یه هفته بعد بچه ها تصمیم گرفتن جنازه غلامعلی رو برگردونن. 🌷....به هر سختی بود برگردوندیم. خیلی تعجب آور بود. هر جنازه ای اگه یه هفته زیر آفتاب گرم جنوب بمونه حتما بو می گیره و تغییر مى كنه، اما پیکر غلامعلی هیچ تغییری نکرده بود! 🌷دقت کردم دیدم بعد از یه هفته هنوز از گلوش خون تازه جاری مى شه! انگار همین الان شهید شده باشه. خم شدم که صورتش رو ببوسم، خدا شاهده بوی عطر می داد، چه عطر خوشبویی بود.... 🌹 به ياد شهيد غلامعلى پيچك