🕊 🌹 🥀تو گویی هم نوا با تمام رودها و چشمه‌ها و شاید برگ‌ها در زمان دعا. 🥀 محمد چشم در چشم پدر گام بر می‌داشت جای قدم‌های او. چون هفده ساله شد ازدواج کرد و پس از آن سرباز و نگهبان وطن در تهران و کرج. 🥀محمد دلش مثل آب بود و نور و خود را نوشت  بر  صفحه بیکران و این بار در آسمان دهلران با ساده ترین واژه‌ها به دیدار یار رفت و روستایش، نوا در تیرماه به نمای قبری قناعت نمود و مادر به نوای خوش خنده‌هایش در قاب خاطرات. 🌷 ⚜ قرارگاه یاوران ولایت دامغان @yavarane_velayat_damghan