گوشه ای از دروس مکتب شناسی اصولی آیت الله سیستانی حفظه الله
#مکتب_شناسی_اصولی_آیت_الله_سیستانی حفظه الله ۲
نگاهی به مکتب آیت الله بروجردی
بعد از شیخ اعظم آیت الله بروجردی را داریم که در اصول نمی توانیم بگوییم صاحب مکتب هستند؛ البته نکاتی دارند، واقعا روح مکتب اصولی آیت الله بروجردی خصوصا به دلیل توجه به نکات تاریخی، یک مقدار متفاوت است ولی چارچوب متفاوتی از آن چه شیخ ارائه داده اند، که ما ادله و اصول عملیه داریم، خب باز هم در آیت الله بروجردی نمی بینیم؛ ولی در فقه واقعا بعد از شیخ اعظم ایشان یک مکتب آوردند، یک نکاتی آوردند که در فقه احساس ما این است که واقعا بعد از شیخ اعظم، ایشان صاحب مکتب فقهی هستند.
نگاهی به مکتب آیت الله خویی
حالا می گویند پس آیت الله خویی چه می شود؟! من به نظرم می رسد آیت الله خویی، نه این که صاحب مکتب نباشند، ولی ایشان کاملا قابل تعریف در ذیل مکتب شیخ انصاری هستند؛ یک جور تکمیل و ادامه مکتب شیخ انصاری است، البته در ظهور گیری خیلی با شیخ متفاوت اند و در برخورد با فقه الحدیث ایشان هم صاحب مکتب هستند، نمی خواهیم بگوییم نیستند، ولی خب در اصول که نمی شود گفت صاحب مکتب اند، یعنی چیز جدیدی نیاوردند؛ در فقه هم بله صاحب مکتب هستند، ولی خب یک جور ادامه مبانی ای که در اصول پایه گذاری شده است؛ ولی آیت الله بروجردی واقعا چیز متفاوتی در فقه آوردند، نمی خواهم بگویم آیت الله خویی نیاوردند! ولی آن چیزی که آیت الله بروجردی در فقه آوردند بر مبنای اصولی که شیخ پایه گذاری کرده نیست، یک مطالب جدایی هست.
نگاهی و تحلیلی از مکتب فقهی امام خمینی
بعد از ایشان اگر صاحب مکتبی داشته باشیم، امام خمینی است. ایشان مکتب فقهی دارند، ولی نه این که یک مکتب علمی داشته باشند؛ یعنی ایشان در مباحث علمی، نه در رجال، نه در فقه الحدیث و نه در اصول آن مبانی ای را ندارند که ما بگوییم ایشان صاحب مکتب هستند، بلکه ایشان یک فلسفه فقه نا¬نوشته ای دارند که به خاطر آن فلسفه فقه، ما ایشان را صاحب مکتب می دانیم.
فلسفه فقه، نگاه ها، کاربرد ها، زاویه ها و این موارد است. شما نگاه بکنید الان ابزاری که یک طبیب سنتی دارد با ابزاری که یک طبیب جدید دارد، کلا متفاوت است. حالا ممکن است طبیبی داشته باشیم که پایه تفکرش، به دلیل تفکراتی که دارد، طب سنتی باشد، ولی از ابزار طب جدید استفاده کند؛ یعنی بیاید داروهایی را تجویز بکند که از این مریض مثلا رفع سردی بشود ولی توجه کنید این داروهای طب جدید است. این یک فلسفه فقهی دارد، چیزی که دارد به کار می گیرد همان طب جدید است، ولی به نحوه ای که دارد کار می کند و پشت صحنه ای که دارد با یک پشت صحنه ها، تفکرات و مبانی دیگری است که باعث می شود ما احساس کنیم این دیگر آن نیست، این پشت صحنه ها متفاوت است. ابزار همان است، ممکن آن آقا مثلا به شما فلان دارو را تجویز بکند، ولی مثلا برای رفع گرمی یا بالا بردن گرمی و یا پایین آوردن سردی است. امام خمینی با مثال این طوری است، یعنی ایشان ابزار جدیدی ندارد، بلکه همان سبک شیخ اعظم را دارند، البته خب مثلا در رجال توجهاتی دارند که شیخ اعظم ندارند و یک سری نکات و مبانی خیلی جالب هم در اصول و این ها دارند؛ ولی چیزی که ما بگوییم کار را در این جا عوض کرده است، ایشان ندارند. اگر هم دارند، پشت صحنه است، یعنی خیلی شما نمی بینید. مثلا نکته بسیار مهمی که ایشان دارند، خب ایشان خیلی عقل را در احکام و خیلی از مسائل کاربرد می دهند. خب این پشت صحنه بسیار مهمی است در بیع سلاح هم ما بار ها متن را خواندیم و توضیح دادیم، که در آن جا یک سری از مبانی ایشان هست. ولی شما سبک کتاب امام، کتاب بیع،و مکاسب ایشان را می گذارید جلویتان احساس نمی کنید که چیز متفاوتی از فقهای دیگر است؛ همان است و دقت ها و رویکردها همان است ولی ایشان فلسفه فقه هایی دارند که وقتی در فقه سیاسی و اجتماعی می آید، کاملا فضا را عوض می کند.
@salmanraoofi