4 🔅🔅🔅 📐 فقیه ممکن است بگوییم در مواردی این حق را دارد، بگوید من نمی‌توانم اموال شما را بفروشم ولی حق نداری بفروشی. این مال را حق نداری بفروشی. یعنی می‌تواند جلوگیری بکند، دفع کند، منع کند. خب حالا این همه آن چهار صورتی که در قبل بود این جا هم وجود دارد؛ به نحو استقلال انحصاری، به نحو انضمام انحصاری مثلاً گفته بشود فقیه و خود مالک، فقیه و یک کسی دیگر که خب باید طبق ادله ببینیم آیا چه جوری هست. ▫ س: رفع هم همین است؟ ☑ ج: بعد می‌گوییم، فعلاً دفع است یعنی جلوی آن را می‌گیرد، هنوز نمی‌گذارد به وجود بیاید، نمی‌گذارد تحقق پیدا کند. حالا یا به نحو استقلال یا به نحو انضمام یا به نحو انحصار یا غیر انحصار. ⬅ نُه و ده و یازده و دوازده، همین است که شما فرمودید: «التسلط علی الرفع و الإزالة» شیء محقق شده، پدیدار شده، شارع به این ولایت داده که می‌توانی رفع کنی، می‌توانی ازاله کنی. مثلاً معامله‌ای انجام شده، متعاملین حاضر به اقاله نیستند، حاضر به فسخ نیستند اما شارع ولایت داده به فقیه که تو می‌توانی این معامله را به هم بزنی. ▫ س: ؟؟؟ ☑ ج: این همان ابطال و ازاله و رفع یکی است دیگه. ▫ س: ؟؟؟ ☑ ج: نه، این‌ها در همین می‌گنجد دیگه، ابطال می‌کند، ازاله می‌کند. ▫ س: ؟؟؟ حق فسخ داشته باشد ابطال نداشته باشد. آثار بیشتری دارد. ☑ ج: ازاله می‌گیرد دیگه، ازاله یعنی آن معامله را فسخ می‌کند ازاله می‌کند، از بین می‌برد. ▫ س: ؟؟ ☑ ج: حالا دیگه فرق می‌کند، این‌ها شُعب این هست دیگه، این جامع آن هست. ◀ فرض کنید یک معامله‌ای کسی انجام داده، فقیه می‌بیند که این معامله که انجام شده مثلاً صحیح نیست، این‌ها توی مثلاً آثار باستانی می‌آید، یک کتاب خیلی مهمی است این را فروخته به یک نفر خارجی، مالک بوده. مالک این متاع بوده این را فروخته به... یک کتاب بسیار عتیق ذی‌قیمتی را که مثلاً مال... این را فروخته به یک کتابخانه خارجی. فقیه در این جا... خب هیچ‌کدام؛ نه آن شخصی خریدار بوده حاضر به اقاله و فسخ است و نه این فروشنده، اما به مصالح کشور، فقیه بتواند این جا بگوید چی؟ شارع به او حق وتو داده می‌گوید آقا من فسخ کردم. یا مثل همان موارد نکاح که آقای میلانی را مثال زدم یک نکاح محققی است، شارع به او ولایت می‌دهد که می‌توانی این را فسخ کنی، فسخ کنی یا حالا طلاق بدهی. ازاله جامع است حالا به نحو فسخ یا به نحو طلاق که این‌ها البته آثارش با هم دیگر فرق می‌کند دیگه، بنابراین این هم باز استقلالی، انضمامی، انحصاری، غیرانحصاری. این مجموعه صوری است که ما برای ولایت می‌توانیم تصویر کنیم و باید ببینیم از ادله... حالا ما فقط همین مقبوله عمر بن حنظله ببینیم آیا همه این اقسام ولایت در آن حوزه‌ای که گفتیم که حوزه پنجم باشد، که عبارت باشد از امارت و حکومت و مصالح عامه و مصالح نوعیه، در آن جا تمام این اقسامی که تصویر می‌شود برای سلطه و ولایت، شارع مقدس اعطاء به ولیّ واجد شرایط کرده یا نفرموده؟ یا بعضی را فرموده و بعضی را نفرموده؟ ▫ س: ببخشید مرادتان از این تقسیم این است که اگر ما مثلاً ایجاد را ثابت کرد حالا به هر نحو آن، دیگه اثبات ایجاد اثبات مثلاً.... ☑ ج: منع نمی‌کند، نه نمی‌کند. ▫ س: ممکن است ولیّ ؟؟؟ ☑ ج: نتواند، بله دیگه. باید دید حوزه‌ای که توسعةً تضییقاً شارع چه مقدار ولایت داده برای شخص. می‌گوید اگر انجام شد دیگه کاری نمی‌تواند بکند، مثلاً در همین مورد ممکن است بگوید که تزویج می‌توانی بکنی اما اگر ازدواج کردی دیگه تو نمی‌توانی فسخ کنی و طلاق بدهد و هکذا، بنابراین این‌ها از هم دیگر جدا می‌شود. ▫ س: عزل و نصب‌ها را ... ☑ ج: خب ایجاد است دیگه همان‌ها. ایجاد است حالا می‌تواند نصب سلطان کند مثلاً، همین تنفیذی که ما الان در جمهوری اسلامی هم داریم که ولیّ فقیه تنفیذ می‌کند ریاست جمهوری را، یا شیخنا الاستاد قدس سره می‌فرمود؛ مرحوم آشیخ کاظم می‌فرمود فقیه می‌تواند نصب سلطان کند. این همان ایجادی است دیگه، او ایجاد می‌کند و.... پس بنابراین به این هم توجه... ⏪ ادامه دارد.... @salmanraoofi