🔸 (56) یک طریق دیگری وجود دارد برای کشف این کتاب، و آن چیزی است که از مرحوم سیدبحرالعلوم نقل می‌کنند، ایشان می‌فرمایند: من در سفری که به مشهد رفته بودم در خزانۀ کتابخانۀ حضرت، به این کتاب برخوردم، و دیدم نوشته است که این کتاب متعلّق به حضرت علی بن موسی الرضا(ع) است. حضرت آن را برای محمد بن سُکَین تصنیف کرده است، محمد بن سکین از اصحاب حضرت رضاست و ثقه است. مرحوم نجاشی ایشان را توثیق کرده است. مرحوم بحرالعلوم هم یقین می‌کنند که این کتاب از آن بزرگوار است. بعد از مجلسیَین، بسیاری از علمای بزرگ ما مثل فیض كه معاصر مجلسیِ اوّل است و دیگران به این کتاب استناد کردند و اعتماد پیدا کردند. ماجرای این کتاب این است. بنابراین، دو نسخه از این کتاب به دست این بزرگان رسیده است، یکی نسخه‌ای است که به دست مرحوم مجلسی رسیده و پسر مجلسی (علامۀ مجلسی)، یکی نسخه‌ای است که مرحوم بحرالعلوم آن را در کتابخانۀ مقدسّۀ حضرت رضا(ع) پیدا کردند. البته در مورد نسخۀ اوّل به تفصیل از بزرگان ذکر شده است. اگر خواستید مراجعه کنید، بهترین جا «خاتمۀ مستدرک» مرحوم حاجی نوری است. که حاجی نوری چون مطمئنّند این کتاب از حضرت رضاست، حدود صد صفحه تقریباً یا بیشتر، دربارۀ اين کتاب بحث کردند. اشکالات بر کتاب را ذکر کردند همه را جواب دادند. در مقدمۀ همین کتابی هم که چاپ شده است، ذکر می‌کنند که: این نسخۀ دوّم، نسخه‌ای که بحرالعلوم آن را دیده است، اصلش در کتابخانۀ سیدعلی‌خان مدنی در مکّه است. سیدعلی‌خان مدنی اصلاً شیرازی است، لکن چون پدران ایشان در مکّه و مدینه ساکن شدند و چند نسل گذراندند، به عنوان سیدعلی‌خان مدنی مشهور شدند، بعد هم خود سیدعلي‌خان از مدینه به هند می‌آیند و سالها در هند می‌مانند، و برمی‌گردند به ایران و در شیراز هم ظاهراً از دنیا می‌روند. اصلِ این کتاب در کتابخانۀ آنهاست و آنها ادّعا کردند در شجره‌شان، در یکی از سلسلۀ آبائشان نوشتند که ما از اولاد همین محمد بن سُکَین هستیم – آنها البته می‌گویند «احمد بن سکین» - که این احمد سکین از اولاد جنابِ زیدِ شهید است. این، ماجرای این کتاب. وثاقت این کتاب از کجا معلوم می‌شود؟ ادلّه‌ای ذکرکرده‌اند برای موثوقٌ‌به‌بودن این کتاب و اینکه حتماً از علی بن موسی الرضا(ع) است؛ یکی این است که: قاضی امیرحسین مردِ ثقه‌ای است و او هم می‌گوید که: من علم پیدا کردم به اینکه این کتاب مربوط به حضرت است و آن بزرگوار این را نوشتند و این علم را از روی قرائن حسّی بدست آورده است؛ خطوطِ علماء و خط خود حضرت و شواهد گوناگونِ حسیّ. این، یک خبر واحدی است و حجّت است- مثل بقیۀ اخبار واحده‌ای که حجّت است، این هم یک خبر واحدی است- قاضی هم (امیرحسین هم) که ثقه است. حال، این امیرحسین کیست؟ در اینجا هم اختلاف واقع شده است. بعضی گفته‌اند: همان قاضی امیرحسین معروف است: امیرحسین بن سیدحیدر که نوۀ دختری محقّق کرکی و پسر خالۀ میرداماد است. بعضی می‌گویند: او نیست. به هر حال، مجلسی تصریح می‌کند که ایشان ثقه است، مرد مورد وثوقی است. تصریح مجلسی بر وثاقت ایشان، حجّت است. این مردِ ثقه، کتابی را پیدا کرده است، قرائنِ حسّیه‌ای را هم در آن دیده است، از این قرائن هم یقین کرده است. خبر واحد است مثل بقیۀ اخبار آحاد که حجّت است. جواب از این استدلال این است که: علمِ قاضی امیر حسین، برای خودِ ایشان قطعاً حجّت است. اگر علم پیدا کرده است، باید به آن علمش عمل کند. امّا علمِ او برای ما حجّت نیست. اینکه او روایت می‌کند این کتاب را به حسبِ قرائن از امام رضا(ع)، این، داخل در سِلک اخبارِ آحاد نیست که حجّت است. خبر واحدی که عن حسٍّ باشد حجّت است، نه خبرِ واحدی که عن حدسٍ باشد. این، حدس است! بله، اگر اِخبار از امر حدسی، مستند باشد به قرائنِ حسّیه‌ای که آن قرائن حسّیه برای هر کسی مطرح بشود، می‌تواند آن امر حدسی را بفهمد و علم به آن پیدا کند، این‌طور اِخبارِ عن حدسٍ هم اشکال ندارد. مثل اینکه شما خبر می‌دهید از شجاعت زید. شجاعت که یک امر ظاهر نیست، یک امر قلبی و روحی است امّا أماراتِ شجاعت، امور حسّی هستند. می‌بینید در همۀ میدانهای خطرناک وارد می‌شود، کارهای بزرگ را انجام می‌دهد. اگرچه که اِخبار از امر حدسی است، امّا این امر حدسی قرائنی دارد، شواهدی دارد که این شواهد حسّی هستند. هر کسی اینها را ببیند می‌فهمد این آدم شجاع است. این، یک‌طور اِخبار از امر حدسی است، این هم حجّت است، این هم ملحق به اِخبار از امر حسّی است. لکن ما نحن فیه از این قبیل نیست؛ چون آن قرائنی که ایشان دیدند و به آن قرائن یقین پیدا کردند که این کتاب از حضرت است، شاید این قرائن اگر دستِ ما و شما می‌افتاد، یقین پیدا نمی‌کردیم. آنها قرائن حسّی نیستند، یک خطّی نوشته شده، می‌گوید این خطّ علی بن موسی الرضا(ع) است. از کجا معلوم؟! شما خطّ حضرت را دیدید که بتوانید با آن تطبیق کنید؟ پس اینکه از قرائنی برای سیدامیرحسین(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)، قطعْ حاصل شده است، دلیل نمی‌شود که ما این خبر حدسی را متّکی به قرائن حسّیِ قابل قبول برای همه بدانیم. شاید این قرائن اگر برای افراد دیگر قائم می‌شد، اینچنین یقینی پیدا نمی‌کردند. بنابراین، ملحق به اَخبار آحاد حسّیه‌ای که ادلّۀ حجیّت خبر شامل آنها می‌شود، نیست. •┈••✾••┈• 🔆اجتهاد روشمند 🔆 @salmanraoofi