#پرونده_ویژه_جنگ_جهانی_غذا (۲۶)
مقاله دوازدهم
#صدسال_با_بورلاگ_مأمور_سرطانساز_راکفلر
🖋قسمت دوم
🔹 برنامه مکزیک
در دهههای ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ میلادی ارتباط نزدیک راکفلرها با محققانی همچون الوین چالرز استکمن و سیاستمدارانی چون ژاکوب (یعقوب) جورج هرار (۱۲) و همچنین هنری والاس (۱۳) برقرار بود.
پیشرفتهای حمل و نقل متأثر از جنگ دوم جهانی موجب شد شرایطی فراهم شود که برنامههای کشاورزی راکفلرها در یک کشور بهعنوان پایلوت پیاده شود، تا بر همین اساس در صورت موفقیت برنامههای گستردهتر آنها برای کشاورزی شکل بگیرد؛ قرعهی اجرای این برنامه به مکزیک افتاد.
سال ۱۹۴۰، آویلا کاماچو (۱۴) بهعنوان چهل و پنجمین رئیسجمهور مکزیک قدرت را به دست گرفت.
او هدف اصلی دولت در کشاورزی را رشد صنعتی و رشد اقتصادی اعلام کرد.
در این شرایط هنری والاس، که در آن زمان از وزیر کشاورزی به معاون رئیسجمهور امریکا ارتقا یافته بود، هماهنگیهای لازم را با بنیاد راکفلر برای سرمایهگذاری در مکزیک انجام داد.
بنیاد راکفلر نیز «استکمن» -استاد بورلاگ- و دو محقق پیشرو در کشاورزی را برای تهیه پروپوزال یک برنامه جامع همکاری با دولت مکزیک مأمور کرد.
آنها پیشنهاد تشکیل یک سازمان جدید به نام دفتر مطالعات ویژه (۱۵) را مطرح کردند؛ به این ترتیب که این سازمان بهعنوان بخشی از دولت مکزیک تشکیل شود و بنیاد راکفلر با مشارکت دانشمندان مکزیکی و آمریکایی آن را اداره کند.
موضوع پیشنهادی این سه محقق برای این سازمان جدید، تمرکز بر توسعه خاک، ذرت و گندم و بیماریشناسی گیاهی بود.
این طراحی آنقدر مستحکم و مطلوب بود که طی تمام ۷ دههی گذشته، مشارکت راکفلرها در کشاورزی کشورهای هدف عموماً با همین ساختار انجام میشود:
تشکیل نهاد یا پژوهشکده دولتی (برای استفاده از منابع دولتی)؛ با پشتیبانی مدیریتی بنیاد راکفلر؛ و با مشارکت دانشمندان طرفین. (۱۶)
استکمن در سال ۱۹۴۳ میلادی از طرف راکفلر، ژاکوب هرار را برای رهبری این پروژه انتخاب کرد.
هرار بلافاصله استخدام بورلاگ را -بهعنوان رئیس برنامه تحقیقات مکزیک- در دستور کار قرار داد.
بورلاگ بلافاصله پس از پایان خدمتش در دوپونت، در ژوئیه ۱۹۴۴ و پس از رد پیشنهاد دو برابری حقوق و دستمزد این کمپانی، سراسیمه به مکزیک رفت؛ او آنچنان عجله داشت که حتی همسر باردار و کودک چهارده ماهه خود را نیز برای رسیدن به مکزیک تنها گذاشت.
بورلاگ بهعنوان متخصص ژنتیک و آسیبشناس گیاهی در مکزیک مشغول به فعالیت شد و تا شانزده سال بعد از آن بهطور پیوسته مسئول فنی این برنامه بود؛ گرچه تا سالهای انتهایی عمرش، دو سوم هر سال را در مکزیک میگذراند.
درخلال این سالهای طولانی دشواریهای بسیاری برای اجرای برنامه گندم راکفلرها در مکزیک پیش آمد که بعضاً غیرقابل حل مینمود.
عدم وجود تجهیزات و نفرات آموزش دیده و رویکرد خصمانه کشاورزان محلی به برنامه گندم از جمله مشکلات راکفلرها در مکزیک بود.
بورلاگ خود در کتابش نورمن بورلاگ در گرسنگی جهانی (۱۷) مینویسد:
«خیلی وقتها بهنظرم میرسید که پذیرش سِمَت در مکزیک یک اشتباه وحشتناک از سوی من بوده است.» (۱۸)
در میان این مشکلات، بروز اختلاف بین بورلاگ و هرار نیز بعضاً بر مشکلات میافزود.
در یکی از این موارد اختلافات تا آنجا بالا گرفت که بورلاگ از کارش استعفا کرد و با پادرمیانی استکمن به کار بازگشت.
با وجود این مشکلات نهایتاً برنامههای این تیم در خلال دهههای ۴۰ و ۵۰ به نتیجه رسید و بخش اعظم تولید گندم در مکزیک در سالهای ابتدایی دهه ۱۹۶۰ از انواع پاکوتاه تولید شده توسط تیم راکفلر بود.
این بذرها میتوانست سود تجاری قابل ملاحظهای برای راکفلرها به همراه داشته باشد.
همچنین موفقیت نسبی در این طرح سبب شد راکفلرها به فکر بیفتند که به سرعت بخشهای بعدی برنامهشان را اجرا کنند.
تأسیس مرکز تحقیقات برنج فیلیپین (۱۹) با مشارکت بنیاد فورد (۲۰) همچنین توسعه انقلاب سبز مکزیک به افریقا و هند و بعد از آن تأسیس مرکز بینالمللی اصلاح ذرت و گندم (۲۱) از جمله فعالیتهای توسعهای راکفلرها در آن سالها بهشمار میرود که پس از موفقیت در مکزیک کلید خورد، و شبکهای از مراکز تحقیقاتی در این زمینه را به این واسطه پایهگذاری کرد. (۲۲)
ادامه دارد ...
--------------
🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی
@salonemotalee