#اهمیت_نماز
#شب_وحشتناک
هیچ وقت آن شب وحشتناک را در ماه های نخستین اسارت در اردوگاه موصل یک، فراموش نمی کنم. آن شب بچه ها در حال نماز جماعت بودند که عراقی ها بلندگوها را روشن کردند و با صدای سرسام آوری موسیقی پخش کردند. وقتی که دیدند نماز قطع نشد و صدای ناهنجار موسیقی، بچه ها را از ذکر خدا غافل نكرد، با خشم و کینه به درون آسایشگاه ریختند و به ما حمله کردند.
آن شب واقعاً شب وحشتناکی بود. خیلی ها سر و دستشان شكست. چند نفر قفسه ی سینه شان
آسیب دید. آن شب صدای ـ یا حسین ـ و ـ یا زهرا ـ از غربتكده ی اسارت بلند بود.
اذان گفتن و دعا خواندن هم ممنوع بود. بچه ها دعا را پنهانی و زیر پتو می خواندند.
بعثی ها وقتی دیدند نمی توانند جلوی نماز و دعا را بگیرند، به بهانه های مختلف در نماز ما دخالت می کردند. یک روز آمدند و گفتند: «حالا که می خواهید نماز بخوانید، حق ندارید روی مُهر سجده کنید و دیگر این که وقت نماز تعدادتان از دو نفر بیشتر نباشد.».
کار زشت دیگری که برای جلوگیری از نماز خواندن ما انجام می دادند، این بود که چوب هایی را آغشته به نجاست می کردند و آن را به لباس اسرا می مالیدند.
۳۰- خاطره ی اسماعیل حاجی بیگی
📚قصه ی نماز آزادگان، ص ۸۰
╔══════•••• ✿🕊╗
@sarbazekoochak 👈 عضویت
╚🕊✿ ••••══════╝