سنگرشهدا
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #آخرین_خاکریز ✫⇠#قسمت0⃣2⃣1⃣ ✍نویسنده:
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠⃣2⃣1⃣ آخر ✍نویسنده:میکاییل احمدزاده بعثي اعتراف كرده كه بر روي برخي از اسراي تير باران شده، آهك يا مواد شيميايي يا اسيد ميريختند تا اثري از آنها باقي نماند. اين فرد سرهنگ «عبدالرشيد الباطن» نام دارد و بازپرس ويژة گارد رياست جمهوري عراق در زمان جنگ عليه ملت ايران بود. او به خوبي به زبان فارسي و تاريخ ايران آشنايي داشت و پيش از آغاز جنگ تحميلي عليه ايران، توسط استخبارات عراق و صدام، براي تحصيل زبان فارسي به تهران اعزام ميشود. سرهنگ عبدالرشيد در بهار سال 1975م در رشتة زبان و ادبيات فارسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد و با آغاز جنگ و تجاوز بعثيها به ايران، مأموريت يافت اسراي ايراني خط مقدم جبهه ها را بازجويي و از آنان اطلاعات كسب كند؛ تا جايي كه به دريافت مدال و نشان از صدام مفتخر شد. اين جنايتكار جنگي در جريان بازجويي هايش اعتراف ميكند كه اسراي ايراني را پيش از به شهادت رساندن، شكنجه ميكرده است. وي دربارة يك اسير ايراني كه بر اثر اصابت مين، پايش را از دست داده بود، گفته است: «زماني كه از اين اسير بازجويي ميكردم، به دليل مقاومتش، شروع به قطع انگشتان دستانش كردم. پس از قطع هر انگشت و به فاصلة دو دقيقه، محل قطع شده را با فندك ميسوزاندم تا اينكه تمام انگشتانش را بريدم؛ اما مقاومت حيرت آور او كه بسيار هم جوان بود، مرا خشمگين كرد و با ارّه، پايش را نيز قطع كردم؛ اما اين اسير ايراني هيچ اطلاعاتي نداد». اين جنايتكار جنگي كه در پروندهاش كشتار و اعدامهاي فجيع شيعيان و اكراد عراقي نيز ديده ميشود، در سال پنجم جنگ نيز در يك قتل عام اسراي ايراني، 22رزمندة جمهوري اسلامي ايران را كه همگي زير 20سال سن داشتند، با شليك تير خلاص به سرشان، به شهادت ميرساند؛ در حاليكه دستهاي همگي اين اسيران، بسته بود. او اعتراف كرده است كه در جريان جنگ، هزاران اسير ايراني به شكل فجيعي در اسارت به شهادت رسيدهاند. دستاوردهاي ايثار و مقاومت نظام بعثي عراق براي دستيابي به اهداف و آرمانهاي توسعه طلبانه اش، بدون ارزيابيهاي دقيق و درك شرايط زماني، به خطايي بزرگ و نابخشودني دست زد كه از جمله آثار آن، ويراني، كشتار انسانها و از بين رفتن چشمگير منابع اقتصادي، نظامي و مالي كشورش بود. در اين جنگ بسياري از انسانهاي بيگناه، مجروح، معلول و آواره شدند. رژيم صدام، مردم و ارتش عراق را درگير يك جنگ بدون نتيجة هشت ساله با جمهوري اسلامي ايران كرد. آنچه كه صدام از اين جنگ ميخواست، به دست آوردن يك پيروزي سريع و از بين بردن انقلاب ايران بود. او همچنين به دنبال به دست گرفتن رهبري كشورهاي عرب بود؛ اما آنچه به دست آورد، جنگي فرسايشي و طولاني بود كه منابع كشورش را بلعيد؛ بدون اينكه هيچ نتيجة سياسي و نظامي قابل توجهي به دست بياورد. سالها قبل پيشبيني كرده بود. (ره) نتيجة جنگ آنگونه شد كه امام راحل پيروزي نصيب ملت بزرگ ايران شد و در اثر اين جنگ خانمانسوز، ملت ايران به خودباوري رسيد. مردم ايران در اين جنگ متحمل خسارات جبران ناپذير جاني و مالي بسياري شدند؛ اما از خواستة خود كه همانا حفظ انقلاب بود، عدول نكردند. نتيجة جنگ نيز براي عراق اين بود كه از طرف مجامع بين المللي، به عنوان آغازگر جنگ معرفي شد. تجربة جنگ هشت ساله موجب شد كه دشمنان انقلاب، هرگز چشم طمع به خاك اين كشور ندوزند و مردانگي، ايثار و فداكاري ايرانيان را براي هميشه به خاطر بسپارند. ما شجاعانه و مردانه بر سر ميثاقمان با امام عزيزمان باقي مانديم و باقي خواهيم ماند و تا جان در بدن داريم، حتي يك وجب از خاكمان را به دشمن نميدهيم. در جنگ فقط با عراق طرف نبوديم؛ بلكه با بسياري از كشورهايي طرف بوديم كه انواع سلاحها و مهمات پيشرفته را در اختيار عراق ميگذاشتند؛ گويي دنيا به پا خواسته بود تا اين انقلاب را سرنگون كند كه با اتكا به خداوندمتعال و پيروي از رهبري حكيمانة حضرت امام ره از تمام اصولي كه براي آن انقلاب كرديم، دفاع كرديم. ارتش جمهوري اسلامي ايران به همراه جان بركفان سپاه پاسداران و بسيجيان سلحشور، متحد و متفق، مانند يك مشت آهنين بر سر دشمن فرود آمدند و دشمن تا دندان مسلح بعثي را در حملات برق آساي خود مجبور به پذيرش شكست كردند. آنچه كه در اين كتاب به آنها اشاره شد، خاطرة روزهاي سخت و خانمانسوز جنگ تحميلي عراق عليه ايران و بازگو كردن جنايات دشمن بعثي است. به طور قطع در مورد اين جنگ، سخنهاي زيادي در سينه هاي دلاورمردان ارتش جمهوري اسلامي ايران مانده كه اميد است آنها را براي انتقال به نسلهاي آينده، به رشتة تحرير درآورند تا دلاورمردي ها، جانفشاني ها، ايثار و ازخودگذشتگي هاي فرزندان اين مملكت، براي هميشه در تاريخ سراسر افتخار اين مرز و بوم به يادگار و سربلندي ثبت گردد.