📚 👈 گرفتاری در برزخ «شهید ثانی» رضوان اللّه تعالی علیه در یک رؤیای صادقه، یکی از بزرگان را دید و احوالش را پرسید. او گفت: «از وقتی که از دنیا رفته ام، تاکنون یکسال است، به علّت کاری که کرده ام، گرفتار هستم.» شهید ثانی، ماجرا را پرسید. او ادامه داد: «روزی در راهی عبور می کردم که فردی یک بار کاه وارد شهر کرد. من بدون اینکه به او اطلاع دهم و اجازه بگیرم، یک پر کاه از بارش برای تمیز کردن دندانهایم برداشتم و نزد خود گفتم که یک ذرّه کاه دیگر رضایت گرفتن نمی خواهد. امّا به خاطر همین پر کاه یک سال است که در گرفتاری هستم.» 📗 ✍ علی میرخلف زاده @sarafrazan406