ها از ساعت سه که میگذره ، دل آدم یه جوری میشه ... انگاری یه نفر چنگ زده بهش و میخواد از سینه بیرون بیاردش. اگر در باشی، زل میزنی به گنبد فیروزه ایش و بدون فکر به جای دیگه ای، فقط‌به امام زمان و ظهور و قشنگیاش فکر می‌کنی ... بعضی وقتا تو فکر هات ، حسرت میخوری که چرا چشات به نخورده. چرا گناهامون پرده جلوی چشامون انداختن... بیشتر که فکر میکنی ، میبینی امام زمان غائب از انظار نیست ... فقط پرده ها و غشا های زیادی جلوی ها رو گرفته ... امان از چشم ... نمی‌دونم چقد باز تقوا نگهدارم ... اما ، خدایا به حق همون گریه ها که کردیم تو روضه ی سید الشهدا ، چشم ما رو به وجهه خودت ، آشنا کن و منور کن ...✨🤲