هدایت شده از در طلبِ طلبگے
مواظبت کنید.!
آقا مواظبت کنید.!
از همه مهم تر #چشم را مواظبت کنید.
چشم باید #بگرید.
اگر چشم آلوده شود، دل نمیسوزد.
فرمودند: اَلنَّظَرُ سَهْمٌ مَسموُمٌ مِنْ سِهامِ اِبْلیسَ. یک نگاه، یک تیر است. یک تیرِ مسموم از تیرهای شیطان است.!
-برشیازسخنآیتاللهجاودان
@dar_talab_noor
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
به نامِ خداوندِ خالقِ #ایمان🍀
به نامِ خداوندِ خالقِ #چشم👀
حریمخصوصےیکسرباز 🌿
___
#جمعه ها از ساعت سه که میگذره ، دل
آدم یه جوری میشه ...
انگاری یه نفر چنگ زده بهش و میخواد از
سینه بیرون بیاردش.
اگر در #جمکران باشی، زل میزنی به گنبد
فیروزه ایش و بدون فکر به جای دیگه ای،
فقطبه امام زمان و ظهور و قشنگیاش فکر
میکنی ...
بعضی وقتا تو فکر هات ، حسرت میخوری
که چرا چشات به #وجه_الله نخورده. چرا
گناهامون پرده جلوی چشامون انداختن...
بیشتر که فکر میکنی ، میبینی امام زمان
غائب از انظار نیست ... فقط پرده ها و غشا
های زیادی جلوی #چشم ها رو گرفته ...
امان از چشم ...
نمیدونم چقد باز تقوا نگهدارم ...
اما ، خدایا به حق همون گریه ها که کردیم
تو روضه ی سید الشهدا ، چشم ما رو به وجهه
خودت ، آشنا کن و منور کن ...✨🤲
#حبیب
#فور_برای_منتظران
هدایت شده از حریمخصوصےیکسرباز 🌿
#جمعه ها از ساعت سه که میگذره ، دل
آدم یه جوری میشه ...
انگاری یه نفر چنگ زده بهش و میخواد از
سینه بیرون بیاردش.
اگر در #جمکران باشی، زل میزنی به گنبد
فیروزه ایش و بدون فکر به جای دیگه ای،
فقطبه امام زمان و ظهور و قشنگیاش فکر
میکنی ...
بعضی وقتا تو فکر هات ، حسرت میخوری
که چرا چشات به #وجه_الله نخورده. چرا
گناهامون پرده جلوی چشامون انداختن...
بیشتر که فکر میکنی ، میبینی امام زمان
غائب از انظار نیست ... فقط پرده ها و غشا
های زیادی جلوی #چشم ها رو گرفته ...
امان از چشم ...
نمیدونم چقد باز تقوا نگهدارم ...
اما ، خدایا به حق همون گریه ها که کردیم
تو روضه ی سید الشهدا ، چشم ما رو به وجهه
خودت ، آشنا کن و منور کن ...✨🤲
#حبیب
#فور_برای_منتظران
این نهایتِ بدبختیِ ماست
که در خیابان راه میرویم
و #چشم در اختیار ما نباشد ،
و ما در اختیار چشم باشیم ؛
یکی از خاصیتهایِ قطعیِ
عبادت واقعی ، تسلطِ انسان
بر شهواتش است ...
-شهیدمرتضیمطهری
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#معلم جدید بی حجاب بود.
مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین
برجا !
بچه ها نشستند ، هنوز سرش را بالا نیاورده بود،دست به سینه محکم چسبیده بود به نیمکت
خانم معلم آمد سراغش دستش را انداخت زیر چانه اش که « سرت را بالا بگیر ببینم» #چشم هایش را بست سرش را بالا آورد
از کلاس زد بیرون تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نکرده بود.
دیگه نمی خوام برم هنرستان.
آخه برای چی؟
معلم ها بی حجابن. انگار هیچی براشون مهم نیست. میخوام برم قم؛ #حوزه !