✍️
#فرزانگان_قفقاز -
[۱۲۹]
⬇️برهان بدخشانی لنکرانی (۱۲۶۷. ...- ق)
⚫ آیتالله شیخ برهان بدخشانی لنکرانی فرزند شیخ عبدالله در سال ۱۲۶۷ ق (۱۸۵۱م) در روستای کلاتان از توابع شهرستان ماساللی منطقه لنکران دیده به جهان گشود. پدرش شیخ عبدالله از روحانیون منطقه و به تقدس و زهد و تقوی مشهور بود و در کنار پرداختن به وظایف يك روحانی به کشاورزی و دامداری اشتغال داشت. مردم منطقه حکایتها از مواظبت و مراقبههای ایشان بر زبان دارند. از آن جمله نقل است که شیخ عبدالله هرگاه گاو و گوسفندان خود را به چرا میبرد در آغاز حرکت بر دهان حیوانات پوزهبند میبست و در چراگاه خود میگشود و در بازگشت نیز چنین مینمود تا مبادا احشام او در راه از مزارع و مراتع مردم بخورند یا آسیبی بزنند.
⚫ وی در چنین محیط تربیتی و زیرنظر چنین پدری به فراگیری قرآن کریم و دیگر دروس مکتبخانهای و مقدمات علوم اسلامی پرداخت به ارشاد پدر در آغاز سنین جوانی به حوزه علمیه نجف اشرف مهاجرت کرد و سطوح عالی فقه و اصول و حدیث و تفسیر و دیگر علوم را نزد استادان آن حوزه مقدس فراگرفت. متأسفانه گذشت زمان و خفقان موجود، مجال ثبت و ضبط اساتید و دیگر خصوصیات علمی ایشان را نداده است. اما حسب قرائن به احتمالی ایشان در دروس خارج بزرگانی همچون حضرات آیات عظام: سید حسین کوهکمری، مولی محمد فاضل ایروانی و شیخ محمدحسن مامقانی حاضر شده است. ایشان در میان عالمان دینی و روحانیون و مردم منطقه به اجتهاد اشتهار داشت و مورد تکریم و تعظیم علما و روحانیون منطقه بود. وی پس از سال ۱۳۰۸ ق (۱۸۹۰م) به زادگاه خویش بازگشت و به انجام وظایف و شئونات دينى يك روحانی عالیمقام قیام نمود و بیش از بیست سال مرجع مراجعات دینی و شرعی مردم منطقه گردید. پس از پیروزی انقلاب کمونیستی و استقرار حکومت الحادی و اوجگیری خفقان و استبداد بر عالمان دینی و مردم، در حدود سال ۱۳۴۰ ق (۱۹۲۲م) در یکی از روزهای زمستانی مأموران دولتی برای دستگیری او به خانهاش هجوم آوردند. وی به نحوی فرار کرد و در یکی از باتلاقهای منطقه جنگلی ماساللی بهرغم برف زیاد و سرمای طاقتفرسا پنهان شد. پس از ناامیدی مأموران از دستگیری وی و بازگشتشان شیخ از مخفیگاه خود بیرون آمد و به خانه خواهر خود رفت و تغییر لباس داد و از طریق، خواهر خانواده خود را توصیه به صبر و پایداری کرد و به آنان اطلاع داد که به آنسوی مرز به شهر اردبیل فرار میکند تا خدا چه خواهد. وی در میان هراس دهشتبار و با زجر و زحمتی فوق طاقت و پنهانی از طریق جنگلهای منطقه لِریک لنكران از مرز گذشت و جسم نیمهجان خود را به روستای پنجه از توابع اردبیل رساند.
🔽 ۱/۲ ادامه دارد...