زنگ تفریح بچهها بود. با علی آقا مشغول صحبت شدم که نگاهم افتاد به تسبیح دانه درشت و زیبایی که توی دستهایش میچرخید. گفتم: چه تسبیح قشنگی داری علی آقا ... بلافاصله تسبیح را گرفت جلویم و گفت: اینو حاج آقا فاضلیان به من دادن، بفرما حسین آقا برای شما .. گفتم: نه علی آقا، این هدیه است ... نمیتونم قبول کنم. گفت: هر چی که توی این دنیاست هدیه و عاریه است، شما خوشت اومده برای شما باشه. گفتم نه، نمیشه. دنبال حرفی بودم تا از این کار منصرفش کنم که دستهایم را گرفت و تسبیح را گذاشت توی دستم.
#علی_محمد_صباغ_زاده
◾️کانال از دمشق تا فکه@sardar_313_martyr