eitaa logo
از فکه تا دمشق
165 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2هزار ویدیو
60 فایل
اَلسَّلامُ عَلَیکِ یا رِیحانَةُ الحُسین(علیه‌السلام) ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/17344486346515
مشاهده در ایتا
دانلود
با علی بعد از نماز مغرب و عشا رفتیم پیش روحانی مسجد. علی رو کرد به روحانی و گفت: می بخشید حاج آقا، من و دوستم وقتی از مدرسه تعطیل می شویم، موقع برگشت توی مسیرمان به دبیرستان دخترانه بر می خوریم و ناخودآگاه چشم ما به نامحرم می خورد، باید چه کار کنیم؟ حاج آقا لبخندی زد و گفت: آفرین بر شما جوان ها که توی این فضای مسموم، دنبال این هستید خودتان را از گناه دور کنید. جوان های مثل شما توی این دوره زمانه خیلی کم پیدا می شود، بهترین راه این است که خودتان را از گناه دور نگه دارید. از مسیر دیگری بروید خانه که نگاهتان به نامحرم برخورد نکند... . علی در بدترین شرایط و آلوده ترین محیط، خودش را حفظ کرد و تحصیلاتش را تمام کرد. ◾️ کانال از دمشق تا فکه @sardar_313_martyr
سربازی اش را در مهمان سرای ارتش در همدان بود. ظهر ها که می آمد خانه، می دیدم که خیلی گرفته است. می گفتم علی جان چته؟ چرا اخم هات تو همه؟ با کسی حرفت شده؟! می گفت نه مامان جان، صحبت این حرف ها نیست. نمی دانم که این ها کی از خدا می خواهند بترسند و دست از این همه گناه و بی بند و باریشان بردارند. مامان بیا ببین توی مهمان سرا چقدر گناه می کنند، دیگر طاقتم سر آمده نمی توانم تحمل کنم. ◾️کانال از دمشق تا فکه @sardar_313_martyr
مجالس مختلفی که با هم می‌رفتیم اصرار می‌کرد ساده برگزار شود. اگر میوه‌ای قیمتش یک مقدار بالاتر بود، نمی‌خورد. به ما هم می‌گفت: بچه‌ها سعی کنید خودتون رو به ساده‌زیستی عادت بدید. غذاها و میوه‌هایی رو بخورید که مردم عادی هم به اون‌ها دسترسی آسان داشته باشن. ◾️کانال از دمشق تا فکه @sardar_313_martyr
به مسائل شرعی خیلی مقید بود. یعنی کسی که از ابتدا در مسجد و پای درس علما بزرگ شود همین گونه است. اولین باری که حقوقش را گرفت، آمد پیش من گفت: مامان، دارم می‌رم پیش حاج آقا فاضلیان خمس مالم رو حساب کنم. اولین حقوقم رو گرفتم، باید از این به بعد حساب سال داشته باشم. از همان موقع به حساب سال دقت خاصی داشت. ◾️کانال از دمشق تا فکه @sardar_313_martyr
زنگ تفریح بچه‌ها بود. با علی آقا مشغول صحبت شدم که نگاهم افتاد به تسبیح دانه درشت و زیبایی که توی دست‌هایش می‌چرخید. گفتم: چه تسبیح قشنگی داری علی آقا ... بلافاصله تسبیح را گرفت جلویم و گفت: اینو حاج آقا فاضلیان به من دادن، بفرما حسین آقا برای شما .. گفتم: نه علی آقا، این هدیه است ... نمی‌تونم قبول کنم. گفت: هر چی که توی این دنیاست هدیه و عاریه است، شما خوشت اومده برای شما باشه. گفتم نه، نمی‌شه. دنبال حرفی بودم تا از این کار منصرفش کنم که دست‌هایم را گرفت و تسبیح را گذاشت توی دستم. ◾️کانال از دمشق تا فکه @sardar_313_martyr