SedayeEnghelab-Dastan1129.mp3
5.84M
📢 شماره۹۷۹ 💠داستان 💠این روزها در خانه را باز می‌گذارم ✍مرضیه فعله‌گری 🎙پاهایم دیگر نا نداشت. دستم را به دیوار گرفتم و از پله‌های دالان داخل حیاط شدم. در را بست و آمد تو. هنوز هم نفس نفس می‌زدم. سرم را روی زانوهایم گذاشتم، به هیچ چیز فکر نکردم حتی به اینکه این قدر ترسیده بودم. آرام که شدم سرم را برداشتم. پیرزن گفت: «نفست اومد سر جاش؟»... 🆔 @sedayeenghelab_ir ➖➖🍃🌺🍃➖➖🍃🌺🍃➖➖