اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌پیوسته شهادت حضرت سلام اللّه علیها‌‌ این خبر از پا می‌اَندازد امیرِ آسمان را قدکمانی می‌رود تا که ببیند قدکمان را باز کُن چشمِ تر وُ تارِ خودت را تا ببینی لرزه‌هایِ زانویِ کوهِ نبردِ بی‌اَمان را خسته‌‌ای از من مگر که بسته‌ای چشمِ خودت را دیده‌اَت را باز کُن  کُشتی امامِ بی‌کسان‌ را روحِ از تن رفته برمی‌گردد این فرمانِ مولاست بسته و وابسته‌یِ دستورِ حیدر جانِ زهراست مانده‌ام بینِ در وُ دیوار....    اَشکت را نَبینم خورده‌ام زخم از نوکِ مسمار اَشکت را نَبینم گریه‌هایم را نبین .... گریه نکن.... جانم فدایت هم‌نفس .... اَلجار ثُمَّ الدّار  اَشکت را نَبینم نیمه‌شب غسلم بده از رویِ این پیراهنی که.... زخم بسیار است امّا یار.... اَشکت را نَبینم با اجازه چشمِ خود بستم به فکرِ مجتبیٰ باش نیمه‌شب سقّایِ شاهِ تشنه‌یِ کرب‌وُبلا باش می‌شود دنیا بدونِ فاطمه زندانِ حیدر کاش بر لب می‌رسید امشب همین‌جا جانِ حیدر مجتبیٰ صورت به صورت می‌نَهد امّا به سختی چون که دیده خورده بر دیوارها  جانانِ حیدر صورتِ شاهِ کرم باشد کفِ پاهایِ زهرا خانه‌دارِ خانه از حالا گلِ گریانِ حیدر وعده‌گاهِ حیدر وُ زهرا   غروبِ روضه.... گودال دست و پا زد دلبرِ دلها و مادر رفت از حال پشت‌وُرو شد پیکری پیشِ دو دیده.... زار می‌زد لحظه‌ای که بی‌حیا  سر می‌بریده‌‌ .... زار می‌زد پیشِ چشمَش پنجه‌ها می‌شد گِره بر گیسویِ شاه ظالمی مویِ حسینش را کشیده .... زار می‌زد گوشه‌یِ گودال می‌دید او که هِی کردند اَسبان رویِ جسمِ بی‌سری مَرکب دویده .... زار می‌زد زار می‌زد یکسره مادر.... حسین مادر ندارد العجل یابن‌الحسن سردارِ عریان سر ندارد     @sehreashk