اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم غزل‌مصیبت شهادت امام هادی علیه السلام زمین‌گیرم کند آخر  همین مضمون  همین آوا که پیشِ چشمِ مادر دست و پا می‌زد اِمامِ ما عطش جان بر لبش کرد و تنش می‌سوخت در آتش گریزِ روضه‌هایش شد  تهِ گودال...  واویلا جوانِ خانه مثلِ مادرش از زندگی شد سیر چه آورده به روز مردِ تنهایِ حرم    دنیا کنایه خورده از بیگانه و دوروُبَری‌هایش به چشم‌ِ مُجرمی او را تماشا کرده سامرّا شبیه‌ِ عمّه‌جانَش روضه‌اش سخت و نفس‌گیر است غریب است و عذاب است و شراب و بد دهانی‌ها اگرچه سهمِ او چون عمّه‌جان زخمِ زبان‌ها شد نخورده تازیانه دختری پایِ سَری اینجا به رویِ نِی سری را پیشِ چشمِ خواهری بُردند لگد می‌خورْد پایِ نیزه پهلویِ گُلِ مولا صدایِ العَجل مَهدی تمامِ عرش را پُرکرد بیا اُمّیدِ شاهِ کربلا و سامرایی‌ها @sehreashk