#قصه_ی_کربلا.... 🏴🏴🏴
#قسمت_یازدهم
برای ابن زیاد هیچ خط قرمزی وجود نداشت، در مسجد کوفه مردم را تهدید میکرد.
مسلم خطر را جدی دید و از منزل مختار بیرون آمد و نزد هانی رفت و مخفیانه به کارش ادامه داد.
در آن وقت مختار به عنوان نماینده مسلم به اطراف رفته بود و در کوفه حضور نداشت و زمانی به کوفه برگشت که کار از کار گذشته بود.
خانه به خانه به دنبال مسلم بودند و هر کس را که احتمال میرفت با مسلم ارتباط داشته باشد به بند کشیدند.
ابنزیاد با کمک غلامش، معقل، مسلم را شناسایی کرد.
معقل نقش شیعهای را بازی کرد که به دنبال مسلم میگردد تا با او بیعت کند. مسلم بن عوسجه که از یاران مسلم بود را فریفت و با مسلم در دیدار کرد.
هانی دستگیر شد اما مسلم جان به در برد.
با دستگیری هانی مسلم تصمیم گرفت قیام خود را علنی کند و
آنها که بیعت کرده بودند را فراخواند.
تنها ۴ هزار نفر همراه مسلم شدند.
بین مسلم و فرماندهان ابن زیاد که شمر و شبث هم جز آنها بود درگیری سختی ایجاد شد.
ابن زیاد جنگ نرم را هم به راه انداخت و با شایعه پراکنی، تهدید، تطمیع و... شهر را به اضطراب و وحشت انداخت!
همه جا شایعه شده بود که ابن زیاد جان و مال و ناموس یاران مسلم را حلال کرده!
وحشت به جایی رسید که زنان، مردان خود را به خانه میبردند.
و این اتفاقات در یک روز رخ داد!
مسلم نماز صبح را با ۴ هزار نفر خواند،نماز مغرب را با ۳۰ نفر اقامه کرد، بعد از نماز با ۱۰ نفر از مسجد بیرون آمد، بعد از چند قدم مسلم ماند و ظلمت کوچههای کوفه...
ادامه دارد...
🏴ســـراج بانوان البــــــرز
┏━━ °•🥀•°━━┓
@seraj_alborz
┗━━ °•🥀•°━━┛