فیرحی و تحمیل نظریه بر نَص (۲) ✍دکترمحمدعلي ليالي/ استاديار پژوهشگاه فرهنگ و معارف اسلامي؛ [بخش1 از 3] 🔰 دکتر داوود فيرحي را مي‌توان يکي از گفتمان‌سازها و يکي از شبکه‌سازهاي فکري جريان تجدّدخواه ايران دانست که اگرچه شايد روش او با امثال دکتر سروش متفاوت باشد، اما مقصد و نتيجه کار آنها يکي بوده است. 1️⃣ از مهمترين مباني فکـري فيرحـي، نسـبيت گرايـي معرفتـي اسـت کـه پلوراليسـم و تکثرگرايي از لوازم آن به شمار مي‌آيد. 🔸️ مبناي نسبيت‌گرايي، موجب شد تا فيرحي به رويکـرد «تحميل نظريه بر نص» که ملازمه دارد با تفسير به رأي متون ديني، کشيده شود. 🔹️️ ايشان با توجه به پذيرش اين رويکرد، و نيز تمايل به ليبراليسم و حاکميت دمکراسي غربي، نصـوص ديني را براي قرائت ليبرال از اسلام، تأويل مي‌کـرد و در همـين راسـتا، برخـي نصـوص را گزينش، و برخي ديگر را ناديده مي‌گرفت. 2️⃣ دکتر فيرحي از فقه سنتي در حوزه علميه برمي‌خيزد و با تحول فکري و معرفتي تـا کانت پيش می‌رود و با توجه به تعلق خاطري که ايشان به ميشل فوکـو و گـادامر و برخـي ديگر از انديشمندان مغرب‌زمین داشت، به فهم هرمونوتيک از فقه و برداشت پلوراليسـتي از فقه سياسي مي‌رسد. 🔸️ اين نکته جاي سؤال دارد که چرا بايد در آثار فيرحي، فقهي کـه از دل حوزه علميه برخاسته است، با خوانشي برخاسته از ملاکها و معيارهاي معرفتـي فيلسـوفان غربي ارائه شود. 🔰ادامه مطلب ▪️https://eitaa.com/serat_zanjan/1354