برای شهدای کرمان...
گاهی به آخرین پیراهنم فکر میکنم
که مرگ در آن رخ میدهد.
#رضا_بروسان
نترسانید از غوغا و کولاکی درختان را
قویتر میکند این باد و طوفان ریشههامان را
و کوبید آب در هاون، خیالش کودتا کردهست
نه! هرگز باد کوهی را به زانو در نیاوردهست
چه پایانِ قشنگ و با شکوهی میشود آری
سفر کردن شبیه آدمی که دوستش داری
و هرکس رفته خوشبخت است، اما فکر خواهم کرد
به آنچه بعد آنها مانده تنها، فکر خواهم کرد
به اما و اگر، ای کاش و انکار و نه و هرگز
به کیف و کفش و ژاکت، روسریِ سبزِ گلقرمز
به بابایی که بین بچهها در جستوجو بوده
به آن پیراهنی که مرگ در آغوش او بوده
به آن خانه که با دختر سراسر صورتی باشد
و حالا تیره و تار است در هر صورتی باشد
چه ناکسهای پستی، آبروی مرد را بردند
چه میشد بی سر و پاها دو بار از درد میمردند
جواب سگصفتها کار سردار شهیدان بود
چرا که او برای خود سلیمانی به میدان بود
اگر هر گوشهی دنیا پر از بیرحمی و جنگ است
در آیین همه جز وحشیان کودککشی ننگ است
دو روزی مانده تا نابودیات، آماده باش ای کفر
اگر دینی نداری لااقل آزاده باش ای کفر
#ملیحه_آخوندی