eitaa logo
سه‌شنبه‌‌یِ ملیحه آخوندی🕊
247 دنبال‌کننده
90 عکس
11 ویدیو
5 فایل
@Maliheakhoondi همه روزای خدا سه‌شنبه بود... شاعر و ترانه‌سرا🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
**السلام علیک یا حسن ابن علی علیه‌السلام** در صلحشان ناجوانمرد، در سوگتان کوچک و پست که هم‌‌چنان روبه‌روتان، دیوار حاشا بلند است!
غم نخوردن چاییه مادرم حالا با چای تازه-دم چای‌خونه جبران شه نَشِستنِ یه غروب توی خونه‌ی پدری با چای تازه، دمِ چای‌خونه جبران شه
کاش یه دستمال لطیف باشم توو جیبِ پیرهنت وقتی سر درد داری بگردم هی دور سرت منو مرهمِت بدون و از سرت باز نکن! بیا مردونگی کن بذار برات ناز کنم شونه‌هات پناهِ موهام شَن‌و من به جای تو روسری و گیره‌هامو از سرم باز کنم! ترسم اینه رو جهازم، یه دلِ خونِ شکسته‌س... می‌دونی! عقلِ عروسمم یه دردِ پینه بسته‌س! اگه آرزوت کنم زودی برآورده نشی، چی؟ یا برآورده بشی، مرهم این دردِ نشی، چی؟ می‌تونی بفهمی چشمایی رو که قرار نداره؟ احسن‌الحال شی توو خونه‌ای که بهار نداره؟! یه قناری‌ام برات که توو دلش یه کبک داره ممکنه یه وقتایی توو خونمون برف بباره! تنها از جنگ اومدن بدونِ -هم‌رفیق-، درده زخمِ تیری که نخوردی، زخمِ کاریِ نبَرده! میشه قاصدک شی روزایِ خوشو خبر بیاری؟ این گلوله‌ی نخورده رو می‌تونی در بیاری؟ مث نمره‌ی قبولی سرِ امتحان آخر مث بستنی عروسکیِ دست تنگ مادر میشه مرحمت کنی‌وُ منو هر لحظه بخوای؟ مث آرزوی بارون توو زمین دیم و گرما مث خودکشی رو تختای غریب ابن‌سینا میشه مرحمت کنی‌وُ منو هر لحظه بخوای؟ *عقل عروس: رسم بوده روز عروسی، خونواده‌‌ی عروس چیزیو در مكان مخصوصی روی تاقچه يا ميز قرار می‌دادن تا يكی از اعضای خونواده‌ی دوماد به صورت نمادين با برداشتن اون، مثلا عقل نو عروسو بدزده و اونو ببره خونه‌ی دوماد. *ابن سینا: بیمارستان روانپزشکی در مشهد
سه‌شنبه‌‌یِ ملیحه آخوندی🕊
دلتنگی برای مامانم داره شب به شب منو از پا درمیاره و روز به روز به روم نمیاره! واقعا نمی‌دونم عاقبتم
. فردا سه‌شنبه‌س و تولد مامان قشنگم... همه‌ توو فکرِ کادوی مادر تو توو فکرِ غمای لب‌ریزت بشینی خیره شی به آشوبِ قاب عکسایِ سردِ رو میزت
هرقدر ذوقت بی حد و اندازه باشد شعرت میان شاعران آوازه باشد سخت است دردت را کمی موزون بگویی از دیدشان کشف و نگاه تازه باشد!
پسرم بهم می‌گه غصه نخور وقتی دارم اخبارو گوش می‌کنم با تفنگ آب‌پاشش میاد می‌گه من خودم آتیشو خاموش می‌کنم مردی به تفنگ و تیر و زور نیس از یه بچه‌ی سه ساله کمتری تیترِ کل روزنامه‌هائیو از یه کاغذ مچاله کمتری از یه کاغذ مچاله کمتری ظلم به هیشکی وفا نمی‌کنه غیر زالوصفتای دنیا که با تو هیشکی خوب تا نمی‌کنه! تو کی هستی شهرو پاک‌سازی کنی! اینجا واست سینه چاک نمی‌کنن با یه روزنامه‌ای که توش اسمته حتی شیشه‌ها رو پاک نمی‌کنن شما هم به ساز ما می‌رقصیا گربه‌هاتو خوب می‌رقصونی هنوز شک نکن ترانه‌‌‌های شادیو از نوار غزه می‌شنویم یه روز! این همه درخت زیتون که فقط وقتی پر باره کمر خم می‌کنه جنگلو از چی می‌ترسونی آخه باد ریشه‌ها رو محکم می‌کنه
تقدیم به حسین عزیزم❤️🕊 زندگی روی خوش نشونمون داد خدا ما رو به هم دیگه می‌بخشه تو اومدی توو اوج تاریکیام ستاره توو تاریکی می‌درخشه! دختری که شبیه هیشکی نبود عوض شده بود توی بیمارستان بعد سه سال از ته دل خندیده تویی تو، آرامشِ بعد طوفان گریه‌هاشو به جون خریدی حالا بهار دوباره اومده توو خونه دختر شادو که همه دوس دارن مرد اونه که خنده رو برگردونه! پرم شکست، تو اومدی پرم شی هم‌سایه‌ی قلبم و هم‌سرم شی من کی باشم دعا کنم، اومدی دعای مستجاب مادرم شی قبل تو روزای شیرینی نبود ملیحه اینی که می‌بینی نبود چایی تلخی که همیشه بودو قندونی که گوشه‌ی سینی نبود غزل میگی با کشف‌های نابت یه جوری که عاشقا از رو برن منم ترانه‌های دلبرونم در اختیار شاعری ماهرن!
سه‌شنبه‌‌یِ ملیحه آخوندی🕊
بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم شده خانه روشن به یک پرچمِ فاطمیه چه غم‌ها که زانو زده در غمِ فاطمیه اگر کل دنیا قفس، آدمی بی نفس شد بگو روضه و چایِ تازه_دمِ فاطمیه! چه ویرانه‌هایی که آباد کرده همین شا_ نِه وُ گریه‌ وُ اشکِ زیر و بم فاطمیه و هر روضه اشکیم صحرای کربُبلا را که این درد کم نیست از ماتم فاطمیه به هرکس که از غصه‌ی مادرش دربه‌در بود بگو مأمن و وعده‌گاه همه فاطمیه ❤️🕊
سه‌شنبه‌‌یِ ملیحه آخوندی🕊
«روایت گلوله‌ی نخورده» من همیشه از اتتفاق‌هایی که می‌آیند و می‌افتند و آدم یا آدم‌هایی را درگیر می
. بینِ همه عکسا چون جون بگیره اتاق اون بود که قاب میشد شبیه تیکه‌هایِ کنجِ پازل، اول اون انتخاب میشد بدونِ مادرکم درختِ کم آبم گلایه‌ای ندارم بهار، پشتِ بهار بزرگ میشم‌وُ حیف که سایه‌ای ندارم «رفت و همیشه هست با همه فرق داره تنها عزيز منه توو گلدونای اتاق همون گلی میشه که روی میز منه» کاش وقتی روز میزد قبلِ همه چشمام به روش روشن بود هم گرمیِ شونه‌ش هم گرمیِ دستش زیر سر من بود! وقتی که سرد میشد کاش میشد از قلب و رگام، خون بگیره شبیه خودکارم نفس که کم آورد با«هاااا»م جون بگیره! «رفت و همیشه هست با همه فرق داره تنها عزیز منه توو گلدونای اتاق همون گلی میشه که روی میز منه» ❤️🕊
امشب ساعت ۱۹، شبکه‌ی یک سیما ساعت ۲۱، شبکه‌ی چهار سیما برنامه‌ی سرزمين شعر🕊
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم شکوه و ردّ قدم‌هایش به سنگ‌های حرا مانده و از بزرگی اعجازش دهان غار، چه وامانده! کسی که نام بلندش را جهان، دهان به دهان گفته و در مقابل بدگویان بلال خوب از آن گفته! اثاث دلبری‌اش جور است که شرح آیه‌ای از نور است دلم کبوتر جلدش ماند اگرچه از حرمش دور است کسی ندید غمم را، آه چه غصه‌ها نکشیدم من درون جعبه‌ی نقاشی همان مداد سفیدم من پناهِ من، دو سه خط قرآن... و حرمت کلماتش بود و رو به راهی هر روزم به برکت صلواتش بود🕊
🕊 هرچی شعر و ترانه هس، حفظم یک دفه ذکرِ رو لبم نبودین توی شعرام همیشه منتظرم ولی یک‌بار مخاطبم نبودین! من فقط می‌دونم شما خوبین شعر آیینی‌‌‌ ام بلد نیستم هیچی از اون حدیثای توی کتاب دینی‌‌ ام بلد نیستم من فقط می‌دونم شما هستی هرجا که می‌مونم شما هستی از همون شب که مادرم رفته من اگه می‌تونم، شما هستی! مثل خیلیا مدعی نیستم خیلیم آدمِ بدی نیستم دیگه * قسمتم کردی دنبال سود و درصدی نیستم سخته سربازاتونو پیدا کنین این‌جا هرچند میدون جنگه اون که با دست راس سلام می‌کنه توی دست چپش پُرِ سنگه منو از لیست خط زدن،گفتن زنِ شادِ بدون روبندم واسه پا در رکاب بودنتون شوخ و شنگم، زیادی می‌خندم! تلخ گفتم خیالتون راحت واسه اون جمعه من خبر نيستم خداروشکر با شما جزءِ سیصد و سیزده نفر نیستم! خدا هم با خودش داره میگه یکی نیس خوبی‌مو جواب بده توو زمین واسه اونا گل کاشتم هیشکیم نیس گلم رو آب بده کاش دوباره بگیم به هم دیگه گِله‌های یواشکیمونو دلامون صاف شه با همو بخونیم بهترین شعر کودکی‌مونو: دوازدهم صاحب است زنده ولی غائب است ظهور کند زمانی روشن کند جهانی *خانه‌ی فرزندان جانان