نام کتاب:آقای دکتر قیمت بااحترام:29هزار تومان چند جمله از کتاب: وقتی بیهوش شدم، مرا همراه یکی از بچه‌های نجف‌آباد که آن هم یک چشمی شده بود، روی دوش اسرای عراقی انداختند که به عقب بیاورند. آتش که می‌ریختند، این‌ها روی زمین شیرجه می‌زدند. ما هم از روی دوششان به پایین پرت می‌شدیم. وقتی مرا به اورژانس می‌رساندند، نبضم را می‌گیرند، ظاهراً ضربانی نداشتم، برای همین مرا جزو شهدا گذاشته بودند. مرا در کفن می‌پیچند و می‌گذارند پشت سنگر که من و بقیه شهدا را با وانت به معراج شهدا انتقال دهند... متن پشت جلد: هوا گرم بود. داخل پلاستیک هم گرم. نیمه جانی داشتم و نفس ضعیفی می‌کشیدم. پلاستیک عرق کرده بود. رزمنده‌ای این را دیده و فریاد زده بود: «آقای دکتر...!» دکتر که دوباره معاینه می‌کند، می‌بیند نبض دارم. مرا به اورژانس برمی‌گردانند و بعد از وصل سرم و خون به بیمارستان سینای اهواز انتقال می‌دهند. بعد از سه روز که به هوش آمدم، فکر می‌کردم شهید شدم و جوانان بهشتی که بعد فهمیدم پرستاران هستند، داشتند خون‌های خشک‌شده را می‌شستند و مرا تمیز می‌کردند. مقدس @setaregaannderakhshan