#خاطرات_شهدا 🌷
🔹از همان روزی که به
#خواستگاریام آمد، مطمئن بودم علیرضا
#باشهادت🌷 از پیش من میرود. از قبل اینکه بخواهد بحث
#سوریه را پیش من مطرح کند.
🔸 وقتی که هشت ماهه
#باردار بودم یک شب🌙 خواب دیدم همسرم برای مأموریت به
#عراق رفته و شش ماه میشود که خبری از ایشان نیست🚫
🔹 تا اینکه بعد از شش ماه یکی از داییهایم خبر آورد که
#علیرضا مجروح شده و به حرم
#امام_حسین(ع) پناه برده و آنجا پیدایش کردهاند.
🔸دقیقاً همین خواب به نوعی برایم
#تعبیر شد👌. چون هنگام
#شهادت من شش روز از ایشان خبر نداشتم و داییهایم به من خبر دادند که
#شهید شده است😔.
🔹بعد طوری رفتار میکرد که مطمئن بودم شهید🕊 میشود. حتی زمانی که داشت وسایلش را جمع میکرد💼 و گفت میخواهم به
#سوریه بروم، من گریه میکردم😭 و میگفتم تو اگر بروی
#شهیدمیشوی.
راوی: همسـرشهید
#شهید_علیرضا_نوری 🌷
https://eitaa.com/setaregan_velayat313