eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
147 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔️ چرا جنگ #ایران و #عراق، بعد از آزادی #خرمشهر ادامه یافت؟👆 شبهه تکراری رسانه های ضدانقلاب👆 #صدام #جنگ #دفاع_مقدس #سازمان_ملل #متجاوز #بعثی #اشغال #مذاکره #آتش_بس https://eitaa.com/javanan_enghelabi313
🌷 💠ان شاءالله مردم ایران هیچ وقت درک نکنند! (به مناسبت کشتار در اهواز🏴) 🔰با نشسته بودیم ، بهش گفتیم :محمدتقی! شما که می روید به ، عده ای از مردم قَدرتان را نمی دانند و دَرک تان نمی کنند . 🔰چرا باید یک سری خاص بروند برای مقابله با ⁉️چرا فقط باید تن یک سری خاص از خانواده ها بلرزه و واسه عزیزشون همیشه باشن؟ 🔰اگه داعش👹 بیاد اون موقع تن همه می لرزه ، اون موقع همه درک می کنند شرایط رو ... 🔰محمدتقی خیلی آرام، نگاه عمیق و محبت آمیزی کرد و گفت:ان شاءالله خدا کند که آن وضعیت برای مملکتمان و مردم ما پیش نیاید❌ تا آن شرایط را ؛ بگذار هرچه دلشان می خواهد بگویند😊. 🔰اگر خدای نکرده امثال داعش دستشان به مردم برسد و بر مردم مسلط شوند و آن سخت را تحمل کنند، آن وقت می فهمند که برای چه رفتند. 🔰 اما خدا کند وضعیتی که مانند شرایط مردم و پیش آمد برای مردم ما پیش نیاید❌. 🌷"ان شاءالله مردم ایران هیچ وقت ، هیچ وقت درک نکنند."🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
تصویر سمت راست #اربعین94 شهید مدافع حرم #محمد_بلباسی🌷 همراه کودک عراقی تصویر بعدی همان کودک #اربعین
🌷 🔰 شده بود قول و قرار گذاشته بودیم که امسال موکبی راه بندازیم که خادم هاش بچه های باشند. 🔰سید هادی پیگیر کارها بود و بهم گفت سجاد پایه ای⁉️ گفتم بسم الله مشکلاتی جلوی راه بود که نمیشد این حرکت انجام بشه 🔰روز محمد رو دیدم کشیدمش کنار گفتم حاجی چیکار میکنی کارهارو پیگیری کن راه بندازیم دیگه ...چرا چند روزه دیگه از تب و تاب کار خبری نیست🚫 🔰با همون همیشگیش یه درسی داد بهم گفت مگه شماها بسیجی نیستین مگه خط ها رو بتون ندادم که با کیا باید ببندید منتظر منی⁉️ 🔰تو و پاشید برید تهران دنبال کارها دیگه چیه دست به دست هم میکنید منتظر نمیمونه خودتون بسم الله بگید. . 🔰شد و شد سید هادی پیگیر شد و ما رفتیم یک ماه قبل برای ساخت و ساز موکب ها ... 🔰محمد جان پارسال نشد خادم ها رو ببریم گرچه سخته ولی قول میدم امسال موکب رو بزنیم https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🗓یکم آذر ۱۳۳۴، در شهرستان #میاندوآب چشم به جهان گشود. پدرش فیض اله و مادرش اقدس نام داشت که وقتی حمی
6⃣0⃣0⃣1⃣ 🌷 💠نحوه ی شهادت 🔰 این طور شروع شد که ما باید از چند کیلومتر آب🌊 عبور میکردیم، هور را پشت سر گذاشته، وارد جزیره میشدیم، میجنگیدیم💥 عبور میکردیم و میرفتیم طرف و طرف هدفهایی🎯 که مشخص شده بود. 🔰بیشتر این نیروها را باید در شب🌙 اول وارد میکردیم تا بروند برای پاکسازی. بخشی از این نیرو باید با قایق🚤 میآمد و بخشی دیگر در روزی که شبش میشد و بخشی هم اول تاریکی شب🌚 که این بخش آخر باید با هلیکوپترها🚁 هلیبرد میشدند. 🔰آن پل باید گرفته میشد تا نتوانند وارد جزیره بشوند🚷 سریع به هدف هایش رسید✌️ و از آنجا مدام گزارش میداد. ما وارد جزیره شدیم. با حمید تماس گرفتیم📞 گفت دستش است. گفت: «اگر میخواهید بیاورید مشکلی نیست. بردارید بیاورید.» 🔰با حمید تماس گرفتم📞 گفتم آماده باشد برای بعدی. خبر رسید با مشکل جدی مواجه شده و عملیات نتوانسته در آنجا پیش برود. حالا ما باید توقف میکردیم⛔️ تا وضع سمت چپمان مشخص شود. شب شد. سر و سامانی به امکانات دادیم و استراحتی هم به بچه ها. 🔰مجبور شدیم برویم طلایه، نزدیک آن پلهایی که عراقیها طلایه را از آنجا پشتیبانی👥 تدارکاتی میکردند. بیشتر قوای آن طرف پل بود. ما ماندیم و جزایر و فردا صبح☀️، که جنگ توی جزیره ها شروع شد. 🔰روز اول پاتک آنها شکست خورد✌️ دنیای آتش🔥 روی متمرکز بود و ما دست بسته و تنها👤 جزیره منتهی میشد به چند جا. اطراف جزیره آب بود و وسطش و همه مجبور بودند از جاده عبور کنند و جاده هم بلند بود و هر کس، چه پیاده چه سواره، از آنجا میگذشت هدف تیر مستقیم💥 تانک قرار میگرفت. 🔰نزدیک صبح🌥 هنوز مشغول درگیری بودیم که خبر رسید عراق رفته را پشت سر گذاشته، دارد می آید توی جزیره. سریع یکی از مسئولان لشکر را (شهید مرتضی یاغچیان🌷 معاون دوم لشکر عاشورا) فرستاد برود پیش . که تا رفت خبر آوردند توی جاده، دویست متر جلوتر از ما، 🕊 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
بزرگـی می گفتـــــــــ: برای رســـــیدن بـــه کبــــــریا بایـــد نـه کبــــــر داشـــــت ، نه ر
🌷 🔹از همان روزی که به آمد، مطمئن بودم علیرضا 🌷 از پیش من می‌رود. از قبل اینکه بخواهد بحث را پیش من مطرح کند. 🔸 وقتی که هشت ماهه بودم یک شب🌙 خواب دیدم همسرم برای مأموریت به رفته و شش ماه می‌شود که خبری از ایشان نیست🚫 🔹 تا اینکه بعد از شش ماه یکی از دایی‌هایم خبر آورد که مجروح شده و به حرم (ع) پناه برده و آنجا پیدایش کرده‌اند. 🔸دقیقاً همین خواب به نوعی برایم شد👌. چون هنگام من شش روز از ایشان خبر نداشتم و دایی‌هایم به من خبر دادند که شده است😔. 🔹بعد طوری رفتار می‌کرد که مطمئن بودم شهید🕊 می‌شود. حتی زمانی که داشت وسایلش را جمع می‌کرد💼 و گفت می‌خواهم به بروم، من گریه می‌کردم😭 و می‌گفتم تو اگر بروی . راوی: همسـرشهید 🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🌷#مراسم_وداع با پیکر مطهر فرمانده دلاور زینبیون "حاج‌حیدر" #پاسدار_شهید_محمد_جنتی 📆امروز (۲۲ خرداد)
🌷 💠حیـــــدر_ڪربـــــلا ❤️ 🌷تو و ترافیک اتوبان نواب مانده بودم، حرارت و گرمای آن روز را فراموش نمی کنم، موبایلم خورد و بخاطر اینکه مجبور نباشم گوشی جواب بدهم، ماشین را کشاندم کنارِ اتوبان و تلفن را برداشتم تا زنگ بزنم. 🌷 + سلام، برادر چه خبر خوبی؟ - [گریه امانش را بریده بود. هِق هق می کرد] حیدر، حیدر حاجی شد! +کدام حیدر؟ - حاجی شدیم، حیدر و کربلا را با هم از دست دادیم. حیدر و کربلا. [تلفن قطع کرد. عصبی تر شدم. خدایا حیدر کیه؟ کربلا! کدام کربلا. نکنه منظورش بچه های موقعیت کربلا و حیدر. نکنه تیپ حیدر کرار و کربلا را میگه. داستان چیه. حتی اگر همه اینها باشد چه ربطی به این رفیق ما داشت. او که تو این محورها نیست.] 🌷چند دقیقه بعد گوشی ام صدا کرد. بود. در جا رو ترمز زدم و وسط خیابان وایسادم. چند وقت قبل دیده بودم. بچه هایِ می گفتند: «پدر ماست». 🌷راست می گفتند. هر وقت برای خانواده شهدا و جانبازان مشکل پیدا می شد، این حیدر بود که می آمد. تو این چند ماه از حیدر خیلی چیزها شنیده بودم. از هم همینطور. یادم نمی آید کربلا را دیده باشم یا نه. اما بچه ها می گفتند: «کربلا، خودش یک حیدر بود». فرمانده خوش فکرِ که تو خیلی از نبردها علیه تکفیری ها، وسط میدان نبرد، فریاد می زد: «هل من مبارز؟» 🌷گذشت. داستان حیدرِ زینیون گذشت. چند روز بعد عکس حیدر اطراف منزل ما شد. بچه های پیروزی و میدان شهدا و نبرد، میهمان تصویر بودند. حیدر حالا دیگه یک اسم رمزِ جهادی نبود. سردار رشید سپاه اسلام محمد جنتی آغاز یک تولد جدید بود. 🌷یک روز یکی از بچه ها بهم پیام داد. «اشلونک شیخنا!» . پیام که باز کردم دیدم یک روحانی رزمی تبلیغی نیروهای مردمی است. فرمانده شجاعی که با می جنگد و سلاح به دست و لباس جندی به تن! بعد کلی حال و احوال، تازه توجهم به تصویر رفت. عکس بود. نمی دونم حیدر چه رابطه ای با این رفیق ما داشت. اما انگار رازِ حیدر هنوز جا داره تا باز شود. باید زوایای زندگی حیدر رو شکافت و معرفی کرد... 🌷 ✌️ 🍃🌹🍃🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313