💠مراقبت از چشمها
💢برای انجام یک دوره آموزش #غواصی رفته بوديم قشم.
💢چند روزي كه گذشت و جاهاي مختلف رفتيم و يه دوری تو پاساژا زديم و در نهايت شب آخر می خواستيم بريم يكى از مراكز خريدِ #معروف قشم .
💢به #مسعود گفتم که بیا باهم بریم خرید. من هر چي گفتم پاشو بريم، نميومد و دليلشم نمی گفت.
و از اونجايي كه اگه نميومد به ما هم خوش نمي گذشت به حاجي گفتم كه #مسعود نمياد؛ شما بهش بگي نه نميگه.
💢بعد از گفتن حاجي، بلند شد
و با كمال #عصبانيت به من گفت:
#اگهبياموبهگناهكشيدهبشم #تومسوليتشوقبولميكني!!؟
💢اون موقع خنديدم ولي الان وقتى ياد اون حرف مسعود مى افتم،
فقط #گريه مى كنم به حال خانم هايى كه ارزش خودشونو نمى دونن و با پوشش نامناسب باعث به #گناه افتادن جوونا ميشن... .
مسعود از #چشم هاش #مراقبت کرد که #خدا_خریدارش شد. هرکس می خواد راه مسعودو بره یه راهش اینه که از چشماش مراقبت کنه
#شهید_مسعود_عسگری🌷
#شهید_مدافع_حرم
🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🌷#مراسم_وداع با پیکر مطهر فرمانده دلاور زینبیون "حاجحیدر" #پاسدار_شهید_محمد_جنتی 📆امروز (۲۲ خرداد)
#خاطرات_شهدا 🌷
💠حیـــــدر_ڪربـــــلا ❤️
🌷تو #عصبانیت و ترافیک اتوبان نواب مانده بودم، حرارت و گرمای آن روز را فراموش نمی کنم، موبایلم #زنگ خورد و بخاطر اینکه مجبور نباشم گوشی جواب بدهم، ماشین را کشاندم کنارِ اتوبان و تلفن را برداشتم تا زنگ بزنم.
🌷 + سلام، برادر چه خبر خوبی؟
- [گریه امانش را بریده بود. هِق هق می کرد] حیدر، حیدر حاجی #شهید شد!
+کدام حیدر؟
- حاجی #یتیم شدیم، حیدر و کربلا را با هم از دست دادیم. حیدر و کربلا.
[تلفن قطع کرد. عصبی تر شدم. خدایا حیدر کیه؟ کربلا! کدام کربلا. نکنه منظورش بچه های موقعیت کربلا و حیدر. نکنه تیپ حیدر کرار و کربلا را میگه. داستان چیه. حتی اگر همه اینها باشد چه ربطی به این رفیق ما داشت. او که تو این محورها نیست.]
🌷چند دقیقه بعد گوشی ام صدا کرد. #عکس_حیدر بود. در جا رو ترمز زدم و وسط خیابان وایسادم. چند وقت قبل دیده بودم. بچه هایِ #زینبیون می گفتند: «پدر ماست».
🌷راست می گفتند. هر وقت برای خانواده شهدا و جانبازان مشکل پیدا می شد، این حیدر بود که #وسط_میدان می آمد. تو این چند ماه از حیدر خیلی چیزها شنیده بودم. از #کربلا هم همینطور. یادم نمی آید کربلا را دیده باشم یا نه. اما بچه ها می گفتند: «کربلا، خودش یک حیدر بود». فرمانده خوش فکرِ #پاکستانی که تو خیلی از نبردها علیه تکفیری ها، وسط میدان نبرد، فریاد می زد: «هل من مبارز؟»
🌷گذشت. داستان حیدرِ زینیون گذشت. چند روز بعد عکس حیدر #قاب_خیابان اطراف منزل ما شد. بچه های پیروزی و میدان شهدا و نبرد، میهمان تصویر #شهید_محمد_جنتی بودند. حیدر حالا دیگه یک اسم رمزِ جهادی نبود. سردار رشید سپاه اسلام محمد جنتی آغاز یک تولد جدید بود.
🌷یک روز یکی از بچه ها بهم پیام داد. «اشلونک شیخنا!» . پیام که باز کردم دیدم یک روحانی رزمی تبلیغی نیروهای مردمی #عراق است. فرمانده شجاعی که با #عمامه می جنگد و سلاح به دست و لباس جندی به تن! بعد کلی حال و احوال، تازه توجهم به تصویر #پروفایلش رفت. عکس #حیدر بود. نمی دونم حیدر چه رابطه ای با این رفیق ما داشت. اما انگار رازِ حیدر هنوز جا داره تا باز شود. باید زوایای زندگی حیدر رو شکافت و معرفی کرد...
#شهید_محمد_جنتی🌷
#فرمانده_زینبیون ✌️
🍃🌹🍃🌹
https://eitaa.com/setaregan_velayat313