ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#بسم_رب_الشهدا 🌷شهید حمید شمایلی محل تولد : بهبهان تاریخ تولد : 1342/11/27 تاریخ شهادت : 1363/
#زندگینامه_شهید
#حمیدشمایلی به تاریخ ۲۷ بهمن ۱۳۴۲ در #بهبهان متولد شد. اواخر سال ۱۳۵۶ که اندک اندک شعله های انقلاب اسلامی از زیر خاکستر زبانه می کشید، حمید مشغول تحصیل در دوم راهنمائی بود اما مانند بسیاری از همسالان خود، در تجمعات انقلابی و تظاهرات ها شرکت کرده و افتخار حضور در تظاهرات خونینِ ماه رمضان را که رژیم #طاغوت برای اولین بار در بهبهان ، دست خود را به خون مردم رنگین نمود، در کارنامه خود ثبت نمود.
@setaregan_velayat313
با #پیروزی انقلاب اسلامی و همزمان با آغاز فعالیت های جهاد سازندگی حمید به این نهاد برخاسته از متن انقلاب پیوست. #حمید پشت نیمکت های کلاس دوم دبیرستان نشسته بود که جنگ تحمیلی شروع شد .علی رغم مراجعات مکرر حمید به پایگاه های بسیج ، برای اعزام به جبهه ، به دلیل حضور دو برادر بزرگش در میادین نبرد ، از اعزام او ممانعت به عمل می آمد. با این حال حمید به ترفندی ، خود را به #سپاه سوسنگرد رساند و مدتی را در کنار مدافعان این شهر به #نبرد با متجاوزان #بعثی پرداخت.او پس از بازگشت از جبهه به تحصیل خود در مقطع سوم دبیرستان ادامه داد.
@setaregan_velayat313
پس از #عملیات ثامن الائمه(ع) حمید به آبادان رفت و به واحد مهندسی رزمی جهاد استان فارس ملحق شد. این جوان ، در کسوت سنگر سازان بی سنگر ، در عملیات #طریق_القدس حضوری فعال داشت و زیر سنگین ترین آتش دشمن به کار احداث خاکریز و جاده مشغول بود و پس از آن نیز در #عملیات فتح المبین به وظایف جهادی خود عمل نمود.
در عملیات « الی بیت المقدس» چند روز قبل از $آزادی خرمشهر ، هنگامی که حمید با بولدوزر مشغول احداث #خاکریز بود ، مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و مجروح شد که البته پس از چند ساعت با بدن مجروح دوباره به خط مقدم نبرد بازگشت.
پس از شرکت در عملیات #رمضان ، حمید، خرقه ی سبز #پاسداری از انقلاب اسلامی را بر تن نمود و در فروردین ماه ۱۳۶۲ به عضویت واحد مهندسی رزمی تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی(ع) درآمد و به فاصله کوتاهی، به «معاونت واحد مهندسی رزمی تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی(ع) »منصوب گردید.هر زمان مأموریت و کاری به او محول می شد با وجود مشکلات و کمبودهای موجود نه نمی گفت و با توکل بر خداوند متعال کارش را شروع می نمود.
@setaregan_velayat313
سرانجام در روز جمعه ، دهم فروردین ماه سال ۱۳۶۳ ،در منطقه عملیاتی #جزیره_مجنون_شمالی ، پس از ادای فریضه نماز ظهر و عصر ، همراه برادران همرزمش #بهروزی، #اندامی، #موسویون، #آبرومند و حاج #عبدالخالق_اولادی ، مورد اصابت راکت های #صدامیان قرار گرفت و بال در بال ملائک گشود.
شادی روح شهدا #صلوات
#به_رسم_رفاقت_دعای_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
دفاع از حـرم بهانہ بود شوق شوقِ پـرواز بود...! و اولین منـــزلِ ڪوچ عاشقانۂ ڪبوتـر روز عـرفہ ، حری
#خاطرات_شهدا 🌷
✍ به روایت #همسرشهید
🔰اردیبهشت بود که آمد. شب #لیلۀالرغائب. شبی که آرزوی دیدن مرتضی برایم مستجاب شد😍. همه فامیل و دوست و آشنا رفتیم فرودگاه🛬 استقبالش. تمام یک ماهی که بود، روز و شب مهمان داشتیم. همه میآمدند ببینند #سوریه چه خبر است.
🔰دو سه سالی که تا #شهادتش سوریه بود، مرتضی دیگر آن مرتضای سابق نبود✘. رشد وجودی و #روحیاش را با تمام وجود حس میکردم. با ما هم که بود مدام دلشـ❤️ پیش نیروهایش بود. مدام با بچههایش در تماس📞 بود.
🔰وقتی از آزادی #نبل_والزهرا میگفت به وضوح برق شادی توی چشمهایش😃 دیده میشد. چقدر ذوق میکرد وقتی میگفت: «مردم از خوشحالی و به نشانه تشکر، روی سر بچههای ما #برنج خشک میریختند😅.»
🔰کوچکترین اتفاقی کمصبرش میکرد؛ #عملیات میشد، فلان نیرویش شهید🌷 میشد، فلان منطقه #سقوط میکرد. مرتضی دیگر دلش با ما نبود🚫. هربار که میآمد، خستگی را به وضوح روی شانههایش #حس میکردم.
🔰مرتضی تا قبل از رفتنش به #سوریه، موهایش یکدست مشکی بود ولی از روزی که رفت، میدیدم #موهایش دارند سفید میشوند. شهید 🕊که شد، 13 تار مویش سفید شده بود.
🔰بین خواب و بیداری حس کردم #مرتضی روی تپهای ایستاده. داشت از سرما❄️ میلرزید و دندانهایش به هم میخورد😖. سرما به جان من هم افتاد. آنقدر سردم شده بود که از خواب پریدم🗯. بلافاصله به مرتضی پیام📲 دادم. به همان اسمی که توی گوشیام برایش انتخاب کرده بودم: #نورچشمم. جواب نداد.
🔰دلم طاقت نیاورد💔، زنگ زدم ولی باز هم جواب نداد😥. دیگر خوابم نمیبرد. جدای از سرما، #نگرانی هم بیخوابم کرده بود. دم اذان صبح بود که تماس☎️ گرفت. بی سلام و احوالپرسی گفتم: «مرتضی! چرا اینقدر لباس کم پوشیدی که #سردت بشه؟ نمیگی سرما میخوری؟»
🔰 مهربان جواب داد: «چی کار کنم #مریمجان، عملیات بود. همین یکدست لباس #نظامیام تمیز بود که پوشیدم🙂.» فهمیدم واقعا سردش بوده. مثل همیشه،قبل ازعملیات #غسل_شهادت کرده بود و با همان یکدست لباس 👕سردش شده بود.
#شهید_مرتضی_عطایی
#شهید_عرفه
#فرمانده_ایرانی_تیپ_فاطمیون
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#شهیدشناسے❤ #شهیدمسعود_پیشبهار🕊 ولادت:۱۳۴۱/۴/۱۶ محل ولادت:بهبهان شهادت:۱۳۶۱/۲/۲۱ محل شهادت: دارخو
#سردار شهید مسعود پیشبهار 16 تیر 1341 در شهرستان #بهبهان به دنیا آمد. پدرش حسین کارگر شرکت نفت بود. تا پایان دوره متوسطه در رشته صنعتی درس خواند و دیپلم گرفت. با شروع #جنگ تحمیلی، در مهرماه 1359 برای گذراندن آموزش نظامی به بسیج مراجعه کرد و یک دوره کوتاه و فشرده نظامی را طی نمود و عازم جبهه های نبرد شد و بعد از چند ماه حضور فعال در #جبهه به عضویت #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آمد. سال 1360 در گُلف (پایگاه منتظران شهادت) که مرکز فرماندهی جنگ در جنوب بود به نوعی مسعود را کشف کردند و پی بردند که از لحاظ #هوش و #تدبیرنظامی آدم بسیار لایقی است و برای گذراندن یک دوره فشرده طرح و #عملیات انتخاب شد و پس از طی این دوره تا زمان #شهادتش به عنوان مسئول طرح و عملیات قرارگاه نصر در کنار سردار #شهیدحسن_باقری بود و تا لحظه #شهادت هم هیچ کس نمی دانست که مسعود در جنگ چه کاره است.
#سردارشهیدمسعودپیشبهار ، این فرمانده جوان و 19 ساله ای که می توانست آینده بسیار درخشانی داشته باشد و منشأ خدمات مهمی در جنگ باشد سرانجام بعد از 18 ماه حضور فعالش در جبهه ها در مرحله سوم عملیات بیت المقدس، 21 اردیبهشت 1361 در #دارخوین به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
منبع: koocheyeshahid.ir
🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313🌷
🎤حاج حسین #یکتا :
🎈✓جوان دیروز،✓جوان امروز،✓جوان فردا
جوان وسط #جنگِ سخت،جوان وسط جنگِ نرم، #جوان_عصرظهور
🎈جوان دیروز فرار میکرد بِره #جبهه..
دنبال این بود مادر پدرشو به هرطریقی #راضی کنه،شناسنامه شو📖 دستکاری میکرد که بِره جبهه..
🎈جوان دیروز با اینکه تو #خاکریز بود،شب🌙 قبل #عملیات درس میخوند📚..
🎈جوان دیروز دنبال #خدا بود..
دنبال این بود باخدا قاطی بشه💞.
باخدا #رفیق بشه..!!
🎈جوان دیروز #امام_زمان (عج) رو میخواست😔..
🎈سختی جنگِ سخت، باگریه های #نیمه_شب بچه ها،نرم میشد..!!
🎈جوان دیروز باگریه😭 نیمه شب معبر باز میکرد. #باضجه ش راه باز میکرد..
🎈جوان دیروز مثل #شهید_برونسی که #حضرت_زهرا(س) بهش میگفت چیکار کن..!
در جهاد اصغربا نگاه جهاد اکبرپیروز شدیم✌️.
🎈جوان امروز و #جهاد همه جانبه جنگ نرم.
#حضرت_آقا فرمودند:برویدوحقش را ادا کنید✊
🎈"شهید چمران: وقتی شیپور📣 جنگ زده میشود ، #مرد_از_نامرد شناخته میشود✔️.
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#سنگر_فضای_مجازی
♦️سنگری ساختیم برای #جاموندهها
♦️سنگری برای آمادگی سربازی مولا
♦️سنگری برای شناختن لباس خاکیها
♦️سنگری با عطر لالهها🌷
♦️سنگری از جنس #خون_شهدا با یاد شهیدان
⚜در فضای مجازی📱سنگر رزمندگان یعنی↯↯
♦️با وضو وارد شو؛اینجا پادگان ِ دوکوهه است
پادگان ِابوذر .اینجا اُردوگاه کرخه است
✓اُردوگاه کوزران✓ کارون✓ اروند
⚜در فضای مجازی سنگر رزمندگان یعنی ↯↯
♦️رملستان ِ فکه ؛کانال ِ کمیل؛ شرهانی؛طلائیه
مجنون
⚜سنگر رزمندگان یعنی ↯↯
♦️پناه گرفتن در پس ِ خاکریزهای #شلمچه در
شب ِ عملیات ِکربلای پنج
♦️یعنی پناه گرفتن در سنگرهای #طلائیه
برای در امان ماندن از ترکشهای
#دنیای_مجازی
⚜سنگر رزمندگان" یعنی ↯↯
♦️عبور از سه راه ِ #شهادت
عبور از شط ِ اروند و بهمنشیر
♦️یعنی صعود به ارتفاعات ِ #بازی_دراز
⚜سنگر رزمندگان " یعنی↯↯
♦️اینجا #هورالعظیم است
♦️باید بروی اطلاعات #عملیات
برای شناسایی دشمن
♦️باید بروی گردان ِ تخریب
♦️آموزش ببینی ، برای خنثی کردنِ مینهای💣
اطرافت در فضای مجازی 📱
♨️ ای همسنگر ِ من در سنگر رزمندگان
♨️ای افسر ِ جنگ ِ نرم ِ آقا !
💥بـا تـوأم ..!
♦️حواست هست #آقـا از تو چه میخواهد⁉️
♦️مطالب ِ سنگرت را مرور کن و ببین چه
مطالبی را انتشار دادهای !
⚜فضای مجازی هم گلسـتان شهدا🌷 میخواهد
♦️آیـا سـنـگـرت بـوی #شـهـادت مـیـدهـد و تـو
از #شـهـدایـی ⁉️⁉️
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
#بسم_رب_الشهداء_والصدیقین
"و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون"
«هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند،مردگانند!بلکه آنان زنده اند نزد پروردگارشان روزی داده می شوند.»
گوشه ای از زندگینامه #شهید مدافع حرم #احسان_فتحی چم خانی بزرگ مردی از سرزمین آریو برزن
شهید مدافع حرم #احسان(امید) فتحی چم خانی (در همان روزهایی که مقارن بود با رجعت پیکرپاک برادرشهیدش که بعد از چندین سال جاویدالاثر بودن به وطن بازمی گشت) در روز ۱۲ اردیبهشت سال۱۳۶۹ در #شهر شهید پرور #بهبهان دیده به جهان گشود. نامش را احسان گذاشتند گویی میدانستند که تقدیرش به بالاترین درجات احسان و نیکو کاری رقم خواهدخورد.
#پدر بزرگوار شهیدان فتحی
در روستای دژ مهتابی زندگی میکرد،این بزرگوار از ایل بزرگ طیبی از طایفهٔ گیوه چرمی بودند و شغل ایشان کشاورزی بود.
( 1)
#برادربزرگ ایشان( #شهیدبارونی_فتحی)
باشروع جنگ تحمیلی شیفتهٔ جبهه حق میشود و به جبههٔ حق علیه باطل اعزام میشود،سرانجام این شهید عزیز در تیرماه سال ۱۳۶۱ در #عملیات رمضان محور #ڪوشک ڪ به درجه رفیع شهادت نائل میشوند.
با به دنیا آمدن #شهیداحسان_فتحی امید و دل خوشی و چشم چراغی بود برای خانواده ایشان.
که خانواده ایشان همیشه او را #امید صدا میزدند چون مایهٔ شوق و امید بود و باعث می شد هرروز روح امید به خداوند در زندگی پنج خواهر دلسوخته و پدر و مادر مهربان بدمد. احسان با مهر و محبتی که داشت با تبسم های زیبا و چهرهٔ معصومانه اش به خانواده صفا و صمیمیت میبخشید.
درحالی که #احسان فقط ۶سال داشت #پدر بزرگوار ایشان دار فانی را وداع میگوید و احسان امید و پشتوانهٔ خواهران و مادری پیر میشود.
احسان دوره دبستان خود را در #مدرسه ۵آذر ودوره راهنمایی را در مدرسه #شهیدبهشتی میگذراند و با پایان رساندن دوره دبیرستان موفق به دریافت مدرک #دیپلم از هنرستان کار دانش شهدای شیمیایی (بهبهان) شد.
( 2 )
در دوران نوجوانی در #مسجد محل خود(مالک اشتر بهبهان) شروع به فعالیت در زمینه های مختلفی همچون بسیج و مراسمات هیئت و فعالیت های فرهنگی میکند و همیشه در بین دوستان خود شخصیتی دوست داشتنی و مهربان و ورزشکاری با اخلاق بود. ایشان در کنار فعالیت هایی که در زمینه های مختلف داشت از ورزش (فوتبال) نیز غافل نماند میخواست همانگونه که مولایش علی(ع) در دعای خود از خدا میخواهد
"یا رب قو علی خدمتک جوارحی"
مصداق این دعا باشد تا در راه خدمت به دین حق قوی و نیرومند گردد به همین خاطر بود که بسیاری از دوره های سخت و طاقت فرسای نظامی را در مدت کوتاهی به پایان رساند.
با توجه به عشق و انس و الفتش به بسیج وسپاه،لباس مقدس #پاسداری را زیبنده خود دید و درسال ۱۳۹۰ به عضویت #سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و تیپ تکاور امام حسن مجتبی(ع) در می آید و در گردان حضرت رسول(ص)شروع به خدمت میکند و با گذراندن دوره های مختلف همچون تکاوری و چتر بازی و مأموریت های مختلف و آمادگی کامل برای مأموریت های مختلف درون مرزی و برون مرزی را داشته باشد.
در همین دوران بود در فعالیت های مذهبی شهرستان و #هیأت(امام حسن عسکری«ع») شرکت میکرد،در مسجد مالک اشتر بهبهان فعالیت فرهنگی و مذهبی خود را روز به روز افزایش میداد.از نظر اخلاقی روحی آسمانی داشت و در هر فرصتی که پیش می آمد از زندگی و راه ( 3 )
و رسم شهدا میگرفت.در اکثر روزهای هفته در کنار مزار برادرشو دیگر شهدا حضور میافت و به نظافت و شست وشوی قبور شهدا
می پرداخت و از آنها طلب شهادت میکرد.به گونه ای که همهٔ دوستان او میدانستند که او به شهدا و اهل بیت و مقام رفیع شهادت علاقهٔ عجیبی دارد.
ایشان در ساخت مرقد شهدای گمنام همانند کارگری ساده در سرما و گرما، خالصانه برای شهدا از هر کمکی که بود دریغ نمیکرد.
همیشه خوش برخورد بود و لبخند به چهره داشت و در سختی ها و مشکلات این روحیه را حفظ میکرد.بدون تعلقی به رنگ و مادیات زندگی،ساده غذا میخورد و ساده لباس میپوشید و نسبت به زندگی قانع بود.
در بین خانواده،دوستان،همکاران و اهل محله به اخلاقی نیکو و پسندیده،سخت کوش و فداکار شهرت داشت. فردی بود که در حد توان خود به فقرا و نیازمندان کمک میکرد،در انجام فرایض دینی کوتاهی نمیکرد و در اکثر اوقات نمازش را اول وقت میخواند سعی میکرد در هر کجا که بود خود را به نزدیکترین مسجدبرای خواندن نماز جماعت برساند. برای خواندن نماز شب و نماز جمعه خود را مکلف میدانست.
در دانشگاه آزاد اسلامی بهبهان در رشته تربیت بدنی مشغول به تحصیل شد.
( 4 )
با شروع فعالیت های تکفیری و کشتار انسانهای بی گناه،علاقهٔ فراوانی برای حضور در جبهه و دفاع از حریم آل الله و حضرت زینب(س) نشان میداد و همیشه از ظلم وستم و کشتار انسانهای بی گناه اظهار تاسف مینمود و می گفت: «اسلام در خطر است و باید از ¬¬
از آنجایی که ایشان تک پسر خانواده بودند و برادرشان نیز به شها
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🗓یکم آذر ۱۳۳۴، در شهرستان #میاندوآب چشم به جهان گشود. پدرش فیض اله و مادرش اقدس نام داشت که وقتی حمی
6⃣0⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠نحوه ی شهادت
🔰 #عملیات این طور شروع شد که ما باید از چند کیلومتر آب🌊 عبور میکردیم، هور را پشت سر گذاشته، وارد جزیره میشدیم، میجنگیدیم💥 عبور میکردیم و میرفتیم طرف #نشوه و طرف هدفهایی🎯 که مشخص شده بود.
🔰بیشتر این نیروها را باید در شب🌙 اول وارد #جزیره میکردیم تا بروند برای پاکسازی. بخشی از این نیرو باید با قایق🚤 میآمد و بخشی دیگر در روزی که شبش #عملیات میشد و بخشی هم اول تاریکی شب🌚 که این بخش آخر باید با هلیکوپترها🚁 هلیبرد میشدند.
🔰آن پل باید گرفته میشد تا #عراقیها نتوانند وارد جزیره بشوند🚷 #حمید سریع به هدف هایش رسید✌️ و از آنجا مدام گزارش میداد. ما وارد جزیره شدیم. با حمید تماس گرفتیم📞 گفت #پل_شیتات دستش است. گفت: «اگر میخواهید #نیرو بیاورید مشکلی نیست. بردارید بیاورید.»
🔰با حمید تماس گرفتم📞 گفتم آماده باشد برای #هدفهای بعدی. خبر رسید #طلایه با مشکل جدی مواجه شده و عملیات نتوانسته در آنجا پیش برود. حالا ما باید توقف میکردیم⛔️ تا وضع #جبهه سمت چپمان مشخص شود. شب شد. سر و سامانی به امکانات دادیم و استراحتی هم به بچه ها.
🔰مجبور شدیم برویم #پشت طلایه، نزدیک آن پلهایی که عراقیها طلایه را از آنجا پشتیبانی👥 تدارکاتی میکردند. بیشتر قوای #عراق آن طرف پل بود. ما ماندیم و جزایر و فردا صبح☀️، که جنگ #اصلی توی جزیره ها شروع شد.
🔰روز اول پاتک آنها شکست خورد✌️ دنیای آتش🔥 روی #جزیره متمرکز بود و ما دست بسته و تنها👤 جزیره منتهی میشد به چند جا. اطراف جزیره آب بود و وسطش #باتلاق و همه مجبور بودند از جاده عبور کنند و جاده هم بلند بود و هر کس، چه پیاده چه سواره، از آنجا میگذشت هدف تیر مستقیم💥 تانک قرار میگرفت.
🔰نزدیک صبح🌥 هنوز مشغول درگیری بودیم که خبر رسید عراق رفته #پل_حمید را پشت سر گذاشته، دارد می آید توی جزیره. #مهدی سریع یکی از مسئولان لشکر را (شهید مرتضی یاغچیان🌷 معاون دوم لشکر عاشورا) فرستاد برود پیش #حمید. که تا رفت خبر آوردند توی جاده، دویست متر جلوتر از ما، #شهید_شده🕊
#شهید_حمید_باکری
#سالروز_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
⭕️ #ابراهیم از همان سنین کودکی و هنگام فراغت از تحصیل، به ویژه در تعطیلات تابستـ☀️ان با کار و تلاش ف
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰با شروع #عملیات رمضان، در 🗓تاریخ 23/4/61 در منطقه شرق #بصره، فرماندهی تیپ 27 محمدرسولالله(ص) را به عهده گرفت و بعدها با ارتقاء این #یگان به⇜ لشکر، تا زمان #شهادتش، در سمت فرماندهی آن لشکر انجام وظیفه کرد.
🔰در عملیات #مسلمبنعقیل(ع) و محرم در سمت #فرمانده قرارگاه ظفر، سلحشورانه با دشمن متجاوز جنگید👊 در عملیات والفجر مقدماتی، مسؤولیت #سپاه یازدهم قدر را که شامل: 🔅لشکر 27 حضرت رسول(ص)، 🔅لشکر 31 عاشورا، 🔅لشکر 5 نصر و 🔅تیپ 10 #سیدالشهدا بود، به عهده گرفت.
🔰سرعت عمل و صلابت رزمندگان لشکر 27 تحت فرماندهی او در عملیات #والفجر_چهار و تصرف ارتفاعات کانی مانگا #هرگز از خاطرهها محو نمیشود🗯 اوج #حماسه آفرینی این سردار بزرگ در عملیات #خیبر بود.
🔰در این مقطع، #حاج_همت تمام توان خود را به کار گرفت و در آخرین روزهای حیات دنیویاشـ🌍، خواب و خوراک و هرگونه بهرة مادی از دنیا را برخود #حرام کرد و با ایثار خون❣خود برگی خونین در📆تاریخ #دفاع_مقدس رقم زد.
🔰سرانجام، #محمدابراهیم_همت 🗓17 اسفند سال 1362🗓 در #جزیره_مجنون به شهادت رسید🕊🌷
#شهید_محمدابراهیم_همت
#سالروز_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
از آشنایی با تو دانستم؛ در مسیر دلدادگی باید #عبد باشی تا امیر شوی تو دنبال رضایت او باش، او دنیا
#خاطرات_شهدا 🌷
💠حضور
🔰يادم افتاد روي تابلویي نوشته بود: «رفاقت و ارتباط با #شهدا دو طرفه💞 است. اگر شما با آنها باشي آنها نيز #باتو خواهند بود.» اين جمله خيلي حرف ها داشت.
🔰 #نوروز 1388 بود. براي تكميل اطلاعات كتاب، راهي گيلان غرب شديم.
در راه به شهر #ايوان رسيديم. موقع غروب بود🏜 و خيلي خسته بودم. از صبح رانندگي🚗 و... هيچ هتل يا مهمان پذيري در شهر پيدا نكرديم😓
🔰در دلم گفتم: #آقا_ابرام ما دنبال كار شما آمديم، خودت رديفش كن! همان موقع صداي اذان مغرب🔊 آمد. با خودم گفتم: اگر #ابراهيم اينجا بود حتماً براي نماز به مسجد🕌 ميرفت. ما هم راهي #مسجد شديم.
🔰نماز جماعت👥 را خوانديم. بعد از نماز آقايي حدوداً پنجاه سال جلو آمد و با ادب #سلام كرد. ايشان پرسيد: شما از تهران آمديد⁉️ باتعجب گفتم: بله، چطور مگه😦 گفت: از #پلاك ماشين🚗 شما فهميدم.
🔰بعد ادامه داد: منزل ما🏡 نزديك است. همه چيز هم آماده است. تشريف مي آوريد⁉️ گفتم: خيلي ممنون ما بايد برويم. ايشان گفت: #امشب را استراحت كنيد و فردا حركت كنيد.
🔰نميخواستم قبول كنم❌ #خادم مسجد جلو آمد و گفت: ايشان آقاي محمدي از مسئولين #شهرداري اينجا هستند، حرفشان را قبول كن✅
آنقدر خسته بودم كه #قبول كردم. با هم حرکت کرديم. شام مفصل🍲 بهترين پذيرايي و... انجام شد. #صبح، بعد از صبحانه مشغول خداحافظي شديم.
🔰آقاي محمدي گفت: ميتوانم #علت حضورتان را در اين شهر بپرسم؟! گفتم: براي تكميل #خاطرات يك شهيد🌷 راهي گيلان غرب هستيم. با تعجب گفت: من بچه گيلان غرب هستم😧 كدام #شهيد؟!
🔰گفتم: او را نمي شناسيد، از #تهران آمده بود، بعد عكسي📸 را از داخل كيف در آوردم و نشانش دادم. با تعجب نگاه كرد وگفت: اين كه #آقا_ابراهيم است!!! من و پدرم نيروي شهيد هادي🌷 بوديم. توي #عمليات ها، توي شناسايي ها با هم بوديم. در سال اول جنگ!
🔰مات و مبهوت ايشان را نگاه كردم😦 نميدانستم چه بگويم، #بغض گلويم را گرفت😢 ديشب تا حالا به بهترين نحو از ما پذيرايي شد. #ميزبان ما هم كه از دوستان اوست! آقا ابراهيم ممنونم. ما به ياد تو نمازمان را #اول_وقت خوانديم، #شما_هم... .
#شهید_ابراهیم_هادی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🚨 #خبر_فوری
🌷ورود پیکرهای مطهر #شهدای تازه تفحص شده به کشور
💠پیکرهای مطهر #44شهید تازه تفحص شده دوران دفاع مقدس روز 📆پنجشنبه ۲۰تیر ماه ساعت ۹ صبح از مرز #شلمچه وارد کشور خواهند شد.
🔸این شهدا🌷 مربوط به #عملیات های ✓رمضان، ✓محرم، ✓خیبر، ✓کربلای پنج ✓و تک دشمن در #سال۶۷ هستند.
💐 مراسم #استقبال از پیکرهای شهدا توسط یگان تشریفات نیروی انتظامی استان خوزستان و با حضور مردم شریف آبادان و خرمشهر در مرز شلمچه برگزار خواهد شد🌷
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#سیره_شهید
💠اگرمن در این عملیات #شهیدنشدم❌ به مسلمونی من شک کنید
🔸شاید جزو معدود افرادی بودیم که تا آخرین دقایق #شهادت شهید برونسی🌷 در کنار ایشون بوديم. خب ایشون آدمی نبود که، #فلسفه خونده باشه، عرفان خونده باشه، #فقه وتفسیرو اصول..اینا باشه نبود❌
🔹یه آدم عالیه #خاکی. بنا، #کارگر یک مقدار طلبگی خونده بود👌 حکمت بود در #برونسی، معرّف بود ولو تحصیلات و مدرک نبود. ولی #حکمت داشت
🔸قرآن📖 که میخوند #حقیقتا میخوند ایمان داشت و #مکاشفاتی داشت که سه چهار نمومنش رو همون زمان جنگ شنیدم که قبل از #عملیات_بدر ایشون گفت: اونجا که #حضرت_زهرا(س) به من قول داده که من شهید می شم🌷
🔹و تو بچه های دیگه مشهور بود که حاجی برونسی گفته: اگه من تو این #عملیات شهید نشم، تو #مسلمونی خودم شک می کنم.
راوی: رحيم پور ازغدی
#شهید_عبدالحسین_برونسی
https://eitaa.com/setaregan_velayat313