eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
147 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 #شهید_جواد_کوهساری 🍃ولادت : ۱۳۶۴ _ مشهد 🍂شهادت: ۱۳۹۴/۴/۲۶ - #فلوجه عراق 🍁آرامگاه: مشهد - گلزار شهدای جوادالائمه طرقبه 🌸خادم افتخاری #امام_رضا علیه السلام بود. 🌺به آسایشگاه #جانبازان امام خمینی (ره) سرمی‌زد. جانبازان را حمام می‌برد و به آن‌ها رسیدگی می کرد. 🌼بعضی‌ از جانبازان با صندلی‌های چرخ دارشان از #تهران برای شرکت در مراسم او به #مشهد آمدند. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
مراسم تشییع پیکر شهید مدافع حرم امید کریمی از لشکر فاطمیون جمعه ۱۹ مرداد بعد از نماز جمعه-مصلی #تهران #پاکدشت #شهید_شهیدت_میکند
مدافع حرم «سعید خواجه صالحانی» در تاریخ هشتم فروردین ۱۳۶۸ در شهرستان پاکدشت از توابع استان چشم به جهان گشود. وی در چهارمین اعزامش به سوریه و در تاریخ چهارم فروردین ۱۳۹۶ و به عنوان شهید سال ۱۳۹۶ در طی عملیاتی مستشاری در استان حماه سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#محسن_حججی متولد۷۰ #محمدحسین_حدادیان متولد۷۴ #امیرمحمد_اژدری متولد۷۲ دقت کردید کار دست دهه هفتادی‌ها افتاده؟ کار دفاع از مردم و انقلاب را می‌گویم؛ یکی در #سوریه سر می‌دهد تا داعش نزدیک مرزمان نشود؛ یکی در #تهران شهید می‌شود تا امنیت به خطر نیفتد و یکی در راه خدمت به محرومان پر میکشد... #مدافع_حرم #مدافع_وطن #مدافع_محرومان https://eitaa.com/setaregan_velayat313
یک نفر از خیابان‌های بالای شهر #تهران با سرعت رفت به سمت #بهشت! #میدان_جهاد او همین جاست... فرقی ندارد، #کربلا باشد یا #دمشق یا #پاسداران، او #خادم است و خادم هر کجا اربابش باشد،جایش همانجاست #خادم_الحسین یکسال از سفر بهشتی‌ات گذشته الان گلستان چندم بهشتی؟ کجای محفل خادمان ارباب نشستی؟ #بسیجی_مدافع_امنیت #خادم_هیئت_رأیت‌العباس #شهید_محمدحسین_حدادیان #اولین_سالروز_شهادت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
از آشنایی با تو دانستم؛ در مسیر دلدادگی باید #عبد باشی تا امیر شوی تو دنبال رضایت او باش، او دنیا
🌷 💠حضور 🔰يادم افتاد روي تابلویي نوشته بود: «رفاقت و ارتباط با دو طرفه💞 است. اگر شما با آنها باشي آنها نيز خواهند بود.» اين جمله خيلي حرف ها داشت. 🔰 1388 بود. براي تكميل اطلاعات كتاب، راهي گيلان غرب شديم. در راه به شهر رسيديم. موقع غروب بود🏜 و خيلي خسته بودم. از صبح رانندگي🚗 و... هيچ هتل يا مهمان پذيري در شهر پيدا نكرديم😓 🔰در دلم گفتم: ما دنبال كار شما آمديم، خودت رديفش كن! همان موقع صداي اذان مغرب🔊 آمد. با خودم گفتم: اگر اينجا بود حتماً براي نماز به مسجد🕌 ميرفت. ما هم راهي شديم. 🔰نماز جماعت👥 را خوانديم. بعد از نماز آقايي حدوداً پنجاه سال جلو آمد و با ادب كرد. ايشان پرسيد: شما از تهران آمديد⁉️ باتعجب گفتم: بله، چطور مگه😦 گفت: از ماشين🚗 شما فهميدم. 🔰بعد ادامه داد: منزل ما🏡 نزديك است. همه چيز هم آماده است. تشريف مي آوريد⁉️ گفتم: خيلي ممنون ما بايد برويم. ايشان گفت: را استراحت كنيد و فردا حركت كنيد. 🔰نميخواستم قبول كنم❌ مسجد جلو آمد و گفت: ايشان آقاي محمدي از مسئولين اينجا هستند، حرفشان را قبول كن✅ آنقدر خسته بودم كه كردم. با هم حرکت کرديم. شام مفصل🍲 بهترين پذيرايي و... انجام شد. ، بعد از صبحانه مشغول خداحافظي شديم. 🔰آقاي محمدي گفت: ميتوانم حضورتان را در اين شهر بپرسم؟! گفتم: براي تكميل يك شهيد🌷 راهي گيلان غرب هستيم. با تعجب گفت: من بچه گيلان غرب هستم😧 كدام ؟! 🔰گفتم: او را نمي شناسيد، از آمده بود، بعد عكسي📸 را از داخل كيف در آوردم و نشانش دادم. با تعجب نگاه كرد وگفت: اين كه است!!! من و پدرم نيروي شهيد هادي🌷 بوديم. توي ها، توي شناسايي ها با هم بوديم. در سال اول جنگ! 🔰مات و مبهوت ايشان را نگاه كردم😦 نميدانستم چه بگويم، گلويم را گرفت😢 ديشب تا حالا به بهترين نحو از ما پذيرايي شد. ما هم كه از دوستان اوست! آقا ابراهيم ممنونم. ما به ياد تو نمازمان را خوانديم، ... . https://eitaa.com/setaregan_velayat313
⚫️انالله وانا الیه راجعون روح بلند حاجیه خانم #حلیمه_خاتون_خانیان همسر گرامی سید شهدای #بخش_رودهن شهید #سید_حمزه_سجادیان و مادر بزرگوار چهار شهید (#داوود_ابوالقاسم_کاظم_کریم) پس از سالها مجاهدت و مقاومت به فرزندان و همسر شهیدش پیوست. 💐مراسم #تشییع پیکر پاک مرحومه مغفوره، حلیمه خاتون خانیان فردا، یکشنبه ۱۹ خرداد ساعت ۹ صبح از منزل فرزند ایشان به سمت #بهشت_زهرا (س)برگزار میگردد. آدرس: #تهران، بلوار ابوذر، پل پنجم، خیابان حبیب، خیابان فاضل بجستانی، کوچه ۴۶، پلاک ۳۲ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🔰هر وقت می نشستم توی ماشین🚗 محمودرضا، اولین چیزی که توجهم را جلب می کرد هایی بود که روی سینه ماشینش بود. ماشینش بود و سینه تخت ماشین باعث می شد بتواند همیشه مقداری خوراکی😋 روی آن بگذارد و دم دست داشته باشد. 🔰تا سوار می شدم، قبل از اینکه راجع به خوراکی ها بپرسم، تعارف می زد و می گفت: ! همه چیز، از انواع بیسکویت🍪 و کلوچه و تا گاهی یک تکه نان🍞 و گاهی هم غذایی که از خانه آورده بود روی سینه ماشین🚘 پیدا می شد. اما بیشتر وقتها بیسکویت و کلوچه🍩 و تنقلات بود. 🔰یکبار که دم یکی از ایستگاههای مترو🚝 شرق آمد و سوارم کرد، تا نشستم، دیدم یک بسته تایی کیک با روکش شکلاتی🍩 باز کرده و گذاشته آنجا. یکی برداشتم و گفتم: «من نخورده ام؛ با اجازه ات من چند تا از اینها می خورم😋» 🔰گفت: همه اش را بخور، من . گفتم: تو که در حال خوردنی! گفت: من باید همیشه بخورم🍝 نخورم که نمی شود✘ گفتم: ورود شما را به انقلاب اسلامی تبریک عرض می کنم!😂 خندید. 🔰 ای را یادش آورده بودم که خودش یکبار آن اوایل که پاسدار شده بود👤 برایم تعریف کرده بود و مربوط به میشد که یکی از پاسدارهای قدیمی با کرده بود. تعریف می کرد که: «یکبار در روزهای اول دانشکده🏢 که با بچه های پاسدار و اصطلاحا ، غذا می خوردیم🍜 🔰بعد از خوردن ناهار شلوارم را کمی شل کردم. یکی از پاسدارهای متوجه شد، از جا بلند شد دستش را گذاشت روی سینه✋ و گفت: ورود شما به را تبریک عرض می کنم!😄 🔰محمودرضا بعد از اینکه شد، وقت برای خوردن و خوابیدن نداشت❌ اقلا در دفعاتی که من در طول رفت و آمدهایم به می دیدمش اینطور بود. خودش می گفت: علت اینکه همیشه توی ماشینش🚗 خوراکی دارد این است که وقت می کند غذا بخورد. 🔰محمودرضا وقتی این را می گفت من همیشه یاد حرفی از می افتادم که می گفت: «اگر خداوند متعال تدبیری می‌کرد👌 و یک اتفاقی می‌افتاد که ما از این غذا خوردن پیدا می‌کردیم، وقتمان تلف نمی‌شد⌛️» (نقل از حاج مصطفی مولوی) 🔰هر چقدر کم خور بود، بجایش من بخور بودم☺️ یکبار صبـ☀️ـح که با یکی از بچه رزمنده های مقاومت آمده بود فرودگاه✈️دنبالم، وقتی نشستم توی ماشین دیدم یک نصفه روی سینه ماشین است. 🔰نصف نان را قبل از آمدن من، دو نفری👥 خورده بودند. یک تکه از نان🍞 را کندم و گفتم: «من ام... امروز هم که معلوم نیست تو به ما ناهار🍲 بدهی.» تا برسیم به ، من همه آن نصفه بربری را خوردم😅 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
♦️نخواستیم شهادت را ؛ اگر #مےخواستیم مےدیدیم هر مکان و زمان که باشیم شهادت ما را در بر خواهد گرفت... ♦️به یاد صحبت های حاج حسین یکتا در ظهر عاشورا ی فکه: اگر شهادت را می خواستیم! 💫در #شیراز هیئت رهپویان وصال هم باشی به شهادت میری... 💫در شمال #تهران هم باشی،شهید #صیادشیرازی میری... 💫در وسط #بازار هم باشی،شهید #لاجوردی میری... 💫وسط این رمل های #فکه بعد از جنگ هم باشی، #سیدشهیدان_اهل_قلم میری... 💫#مصطفےاحمدےروشن هم بشی،در کوچه پس کوچه های تهران به شهادت میری... 💫زیر چرخ اتوبوس زائران شهدا در پارکینگ #طلاییه ، هم باشی! #شهید_حجت_الله_رحیمی ♦️شهادت را بخواهیم... اگر خادم الشهدا باشیم... شبیه شان می شویم... #شهیدانه_زندگی_کنیم_که_شهید_میشویم https://eitaa.com/setaregan_velayat313
فراموش نمے ڪنم. یڪ بار حضرتــــ آیت الله حق شناس نماز خواندن ایشان را دید. آن موقع احمدآقا در سنیــــن نوجوانے بود. بعد به حجت الاسلاݦ حاج حسیــــــن نیرے ( برادر احمدآقا ) گفت : 👇👇 ⚫️ من به حال و روز این جوان #غبطــ‼️ـــہ مے خورم❗️ 2⃣ آیت الله حق شناس در تشییع جنازه شهید نیری فرمودند : ⚫️ بروید در این #تهران بگردید و ببینید کسی مانند این احمدآقا پیدا می کنید⁉️ 🌱 شهیدے که بین زمین و آسمان نماز خواند❗️ 🌿🍂🍃🍁💟🌿🍂🍃🍁💟🌿🍂🍃🍁 با رمان زیبای #عارفانه همراه شوید(هر شب ساعت 10 و هر روز ساعت 9)
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
❣﷽❣ #کتاب_عارفانه💖(فوق العاده زیبا) #خاطرات_شهید_احمدعلی_نیری #قسمت_سوم 3⃣ ⭕️ هر چہ مے گذشت نورانی
💖(فوق العاده زیبا) 4⃣ 🌿 «تویی که نمی شناختمت»🌿 این گـــ🌺ــل پــر پـــــر از کجا آمده از سفـــــر کربـــــ و بـــــلا آمده امروز سوم اسفند سال 1364 است. جمعیت این شعار را میداد و پیکـــــر شهـــ🌷ــید را از مقابل منزلش به سمت مسجد امین الدوله حرکت داد. بعد هم از مسجد به همراه جمعیت راهی بازار مولوی شدیم. ✨✨✨✨✨ جمعیت که بیشتر آنها از جوانان مسجــد وشاگردان آیت الله حق شناس بودند شدیداً گریــــــه میکردند و طاقت از کف داده بودند. من مدتی بود که به خدمت حضرت آیت الله الحق، حاج آقا حق شناس این استاد اخلاق و سلوک می رسیدم و از جلسات پر بار این استاد استفاده می کردم. ✨✨✨✨✨ سال ها بود که به دنبال یک استاد معنوی می گشتم و حالا با راهنمایی برخی علمای ربانی توانسته بودم به محضر این عالم خود ساخته راه پیدا کنم. شنیده بودم که حضرت استاد این شاگرد خود را بسیار دوست داشته،برای همین تصمیم گرفتم که در مراسم تشییع این شهید عزیز شرکت کنم. مراسم تشییع به پایان رسید. پیکر شهـید را به سوی بهشت زهرا(س)بردند .من هم همراه انها رفتم. ✨✨✨✨✨ در آنجا به دلیل اینکه شهـــــ🌹ـــــید در حین نبرد به شهادت رسیده بود،بدون غسل و کفن با همان لباس نظامی آماده‌ی تدفین شد.. چند ردیف بالاتر از مزار عارف مبارز،شهیــ🌹ـــد چمران،برای تدفین او انتخاب شد.من جلو رفتم تا بتوانم چهره‌ی شهید را ببینم.. درب تابوت باز شد.چهره‌ی معصوم و دوست داشتنی شهید را دیدم.شاداب و زیبا بود. ✨✨✨✨✨ گویی به خواب عمیقی فرو رفته❗️ اصلا چهره‌ی‌ یک انسانی که از دنیا رفته را نداشت. تازه دوستان او میگفتند:از شهــادت او شش روز میگذرد ‼️ دست این شهید به نشانه‌ی ادب روی سیـــــنه اش قرار داشت!! یکی از همرزمانش میگفت..... ... https://eitaa.com/setaregan_velayat313
⭕️یکبار پرسیدم از چیزی ناراحتی!؟ چرا اینقدر گرفته‌ای؟ گفت: خیلی از وضعیت #حجاب خانم‌ها توی #تهران ناراحتم؛ وقتی آدم توی کوچه راه می‌ره، نمی‌تونه سرش رو بالا بگیره. بعد گفت:《یه #نگاه_حرام آدم رو خیلی عقب می‌اندازه》😔 ⭕️ #شهید_محمدهادی_ذوالفقاری ( از عاشقان شهید ابراهیم هادی بود ) https://eitaa.com/setaregan_velayat313