eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
147 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#کلام_شهید: باید #خاکریزهای جنگ رابکشانیم به شهر! یعنی نسل #جدید را با #شهدا آشنا کنیم. در نتیجه ج
🌷 💠زیارت عاشورا حلال مشکلات 🔸یکی از سربازان می گفت: «در سالن تربیت بدنی🏓 سپاه نشسته بودیم. سید وارد شد، احساس کردیم خیلی خوشحال😃 است. بچه ها خوشحالی را پرسیدند، گفت: 🔹«مشکلی داشتم. بنده خدایی به من گفت کنم و "سه روز زیارت عاشورا" بخوانم تا ان شاءالله حل شود. من هم این کار را انجام دادم. حالا مشکلم حل شده✅.» 🔸من با خودم فکر کردم💭، چرا سید این حرف را در جمع بچه ها گفت⁉️ به هر حال آدم می کند و اگر قبول واقع شد، آن را انجام می دهد.مدتی گذشت، این ماجرا را فراموش کردم🗯. 🔹تا اینکه در یکی از روزها نوجوانان به پایان رسید. سید یکی از بچه های شرکت کننده را به من سپرد تا او را به اتوبوس های🚎 گرگان برسانم. او را به که مسیر اتوبوس های گرگان بود رساندم. ⚡️اما هر چه منتظر ماندیم از خبری نشد. 🔸خیلی دیر شده بود، یک لحظه به یاد های سید در سالن تربیت بدنی افتادم. همان لحظه نذر کردم بخوانم، چند دقیقه⏰ نشد که یک اتوبوس آمد و آن نوجوان را سوار اتوبوس کردم. آنجا فهمیدم که چه بود. 🔹او به ما یاد داد تا در مقابل مشکلات به اهل بیت فراموشمان نشود❌، به خصوص . 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
یادی کنیم از پرستار جبهه مقاومت سوریه، #شهید_علی_الهادی❣ 💠چشمان شیدایی 🌷در بین بچه‌های رزمنده، خصوصاً رزمنده‌های #حزب‌الله لبنان اصطلاح «چشم شیدایی» معروف است. یعنی کسی که چشم‌هایش داد می‌زنند #شهید خواهد شد! علی الهادی #چنین چشم‌هایی داشت. 🌷من او را تا وقتی که به دفتر حزب‌الله در بیروت آمد، نمی‌شناختم. یک روز نوجوانی کم سن و سال به دفتر آمد و گفت: می‌خواهد به #سوریه اعزام شود. من مسئولیتی در دفتر نداشتم. به عنوان یک فرد علاقه‌مند به کار‌های #فرهنگی با بچه‌های حزب‌الله همکاری می‌کردم. ولی وقتی دیدم یک نوجوان با ظاهری به‌اصطلاح امروزی می‌خواهد #داوطلبانه به سوریه برود، #کنجکاو شدم. 🌷جلو رفتم و نگاهی به قد و هیکلش انداختم. #زیبارو بود و چهره‌ای جذاب داشت. توی دلم گفتم پسر جان تو نمی‌توانی از #پس چنین جنگی بربیایی. همین را به زبان آوردم و #علت تصمیمش برای مدافع حرم شدن را پرسیدم. 🌷سرش را بلند کرد و نگاهم کرد. برای یک آن چشم در چشم شدیم و از نگاهش #دلم_لرزید. من از چشم‌های #شیدایی شنیده بودم و حالا نمونه بارزی از این چشم‌ها را رو‌به‌رویم می‌دیدم. چشم‌های علی الهادی داد می‌زدند که #شهید خواهد شد. #شهید_علی_الهادی❣ #شهید_مدافع_حرم شادی روحش #صلوات 🍃🌹🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
از آشنایی با تو دانستم؛ در مسیر دلدادگی باید #عبد باشی تا امیر شوی تو دنبال رضایت او باش، او دنیا
🌷 💠حضور 🔰يادم افتاد روي تابلویي نوشته بود: «رفاقت و ارتباط با دو طرفه💞 است. اگر شما با آنها باشي آنها نيز خواهند بود.» اين جمله خيلي حرف ها داشت. 🔰 1388 بود. براي تكميل اطلاعات كتاب، راهي گيلان غرب شديم. در راه به شهر رسيديم. موقع غروب بود🏜 و خيلي خسته بودم. از صبح رانندگي🚗 و... هيچ هتل يا مهمان پذيري در شهر پيدا نكرديم😓 🔰در دلم گفتم: ما دنبال كار شما آمديم، خودت رديفش كن! همان موقع صداي اذان مغرب🔊 آمد. با خودم گفتم: اگر اينجا بود حتماً براي نماز به مسجد🕌 ميرفت. ما هم راهي شديم. 🔰نماز جماعت👥 را خوانديم. بعد از نماز آقايي حدوداً پنجاه سال جلو آمد و با ادب كرد. ايشان پرسيد: شما از تهران آمديد⁉️ باتعجب گفتم: بله، چطور مگه😦 گفت: از ماشين🚗 شما فهميدم. 🔰بعد ادامه داد: منزل ما🏡 نزديك است. همه چيز هم آماده است. تشريف مي آوريد⁉️ گفتم: خيلي ممنون ما بايد برويم. ايشان گفت: را استراحت كنيد و فردا حركت كنيد. 🔰نميخواستم قبول كنم❌ مسجد جلو آمد و گفت: ايشان آقاي محمدي از مسئولين اينجا هستند، حرفشان را قبول كن✅ آنقدر خسته بودم كه كردم. با هم حرکت کرديم. شام مفصل🍲 بهترين پذيرايي و... انجام شد. ، بعد از صبحانه مشغول خداحافظي شديم. 🔰آقاي محمدي گفت: ميتوانم حضورتان را در اين شهر بپرسم؟! گفتم: براي تكميل يك شهيد🌷 راهي گيلان غرب هستيم. با تعجب گفت: من بچه گيلان غرب هستم😧 كدام ؟! 🔰گفتم: او را نمي شناسيد، از آمده بود، بعد عكسي📸 را از داخل كيف در آوردم و نشانش دادم. با تعجب نگاه كرد وگفت: اين كه است!!! من و پدرم نيروي شهيد هادي🌷 بوديم. توي ها، توي شناسايي ها با هم بوديم. در سال اول جنگ! 🔰مات و مبهوت ايشان را نگاه كردم😦 نميدانستم چه بگويم، گلويم را گرفت😢 ديشب تا حالا به بهترين نحو از ما پذيرايي شد. ما هم كه از دوستان اوست! آقا ابراهيم ممنونم. ما به ياد تو نمازمان را خوانديم، ... . https://eitaa.com/setaregan_velayat313