#رمان
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
✍ #قسمت_دوم
-بیچارہ پایگاهے ڪہ شما فرماندشین😑
-لا الہ الا الله😐
یهو دیدم سرشو پایین انداخت و رفت با قفسہ ڪتابها مشغول شد..
رومو سمتش ڪردم و با یہ پوزخندے گفتم:
-خلاصہ آقاے فرماندہ من شمارمو نوشتم و گذاشتم روے میز هر وقت قرعہ ڪشیتونو ڪردید خبرم ڪنید.😑
-چشم خواهرم...ان شا اللہ آقا شمارو بطلبہ
-خوبہ بهانہ اے براے ڪاراتون دارین...رفیق رفقاے خودتونو قبول میڪنین و بہ ما میگین نطلبید...باشہ...ما منتظریم😑😑
-خواهرم بہ خدا اینجور نیست ڪہ شما میگید...
یڪ هفتہ بعد ڪہ اصلا موضوع مشهد تقریبا یادم رفتہ بود دیدم گوشیم زنگ میخورہ و شمارہ نا آشناست..
-الو...بفرمایین😯
دیدم یہ دختر جوان با لحن شمردہ شمردہ پشت خطه:
سلام خانم تهرانے شما هستین ؟!
بلہ خودم هستم.
میخواستم بهتون خبر بدم آقا شما رو طلبیدہ و اسمتون تو قرعہ ڪشے مشهد در اومدہ..☺️
فردا جلسہ هست اگہ میشہ تشریف بیارین..
ساعت و محل جلسہ رو گفت و قطع ڪرد...
اصلا باورم نمیشد...هیچ ذوقے و حسے نسبت بہ طلبیدن نداشتم ولے از بچگے دوست داشتم تو همہ ے مسابقات برندہ بشم و الانم حس یہ برندہ رو داشتم...
تا فردا دل تو دلم نبود...😊
فردا شد و رفتم سمت محل جلسہ و دیدم دخترا همہ چادرے و نشستن یہ سمت و پسرا هم یہ سمت و دارن ڪلیپے از مشهد پخش میڪنن..
مجرے برنامہ رفت بالا و یڪم صحبت ڪرد و در آخر گفت آقا سید بفرمایین...
دیدم همون پسر ریشوے اونروزے با قد متوسط رفت پشت میڪروفون
اینجا فهمیدم ڪہ جناب فرماندہ #سید هم هستند.😐
خلاصہ روز اعزام شد...
بدو بدو رفتم سمت اتوبوس و وارد شدم ڪہ دیدم
عهههہ...یہ عدہ ریشو توے ماشین نشستن 😀😀
تازہ فهمیدم اشتباهے اومدم...
داشتم پایین میرفتم ڪہ دیدم آقا سید دارہ لوازم سفرو تو صندوق ماشین جا میزنہ و یهو منو دید...و اومد جلو:
-لا الہ الا اللہ...
-خواهر شما اینجا چے میڪنید؟؟ .
-هیچے اشتباهے اومدم...😕
-اخہ بنر بہ اون بزرگے زدیم جلوے اتوبوس...😐
-خیلے خوب... حالا چیزے نشدہ ڪہ...😟
-بفرمایین...بفرمایین تا دیر نشدہ...😒
ساڪم رو گذاشتم رو صندلیم ڪہ گوشیم زنگ خورد:
دوستم مینا بود میگفت بیا آخرہ ڪلاسہ و استاد لج ڪردہ و میخواد غائبا رو حذف ڪنه😦
اخہ من تو اتوبوسم مینا😕😕
بدو بیا ریحانہ...حذف شدے با خودتہ ها...از ما گفتن😯
الان میام الان میام..😟
.سریع رفتم و از شانس گندم اسمم اواخر لیست بود...
تا اسممو خوند بدو بدو دویدم بہ طرف درب دانشگاہ
ولے...
ادامه دارد ....
❤️ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
عادت داشتم #سرهنگ صدایش کنم،یه بار بهم گفت: اتیڪتمو بخون،چے نوشته؟
گفتم: #سید_جلال...
گفت:از این بہ بعد #سید صدا کن منو تا یادم بیفته #پسر حضرت #زهرا_س هستم...
خبر رسید پیکر مدافع حرم
#شهید_سید_جلال_حبیب_اللہ_پور
شناسایی شد.💐💐
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
#کلام_شهید: باید #خاکریزهای جنگ رابکشانیم به شهر! یعنی نسل #جدید را با #شهدا آشنا کنیم. در نتیجه ج
#خاطرات_شهدا 🌷
💠زیارت عاشورا حلال مشکلات
🔸یکی از سربازان #سید می گفت: «در سالن تربیت بدنی🏓 سپاه نشسته بودیم. سید وارد شد، احساس کردیم خیلی خوشحال😃 است. بچه ها #علت خوشحالی را پرسیدند، گفت:
🔹«مشکلی داشتم. بنده خدایی به من گفت #نذر کنم و "سه روز زیارت عاشورا" بخوانم تا ان شاءالله #مشکلم حل شود. من هم این کار را انجام دادم. حالا مشکلم حل شده✅.»
🔸من با خودم فکر کردم💭، چرا سید این حرف را در جمع بچه ها گفت⁉️ به هر حال آدم #نذری می کند و اگر قبول واقع شد، آن را انجام می دهد.مدتی گذشت، این ماجرا را فراموش کردم🗯.
🔹تا اینکه در یکی از روزها #مسابقات نوجوانان به پایان رسید. سید یکی از بچه های شرکت کننده را به من سپرد تا او را به اتوبوس های🚎 گرگان برسانم. او را به #میدان_امام که مسیر اتوبوس های گرگان بود رساندم. ⚡️اما هر چه منتظر ماندیم از #اتوبوس خبری نشد.
🔸خیلی دیر شده بود، یک لحظه به یاد #صحبت های سید در سالن تربیت بدنی افتادم. همان لحظه نذر کردم #زیارت_عاشورا بخوانم، چند دقیقه⏰ نشد که یک اتوبوس آمد و آن نوجوان را سوار اتوبوس کردم. آنجا فهمیدم که #هدف_سید چه بود.
🔹او به ما یاد داد تا در مقابل مشکلات #توسل به اهل بیت فراموشمان نشود❌، به خصوص #زیارت_عاشورا.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
🌹🍃🌹🍃
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
fadaeian-haftegi961112 (5)(1).mp3
زمان:
حجم:
12.1M
.#سید رضا نریمانی
( ویژه #ایام #فاطمیه)
پرستوی منی از این قفس نرو
بدون تو علی میمیره پس نرو😔
دوباره این دلم بهونه گیر شده
گل جوون من دو ماه پیر شده😔
پیشنهاد دانلود👌
@setaregan_velayat313
🔹جذب جوانان
شیوه خاصی هم در جذب #جوانان داشت گاهی حتی خود من هم به #سّید می گفتم: اینها کی هستند می آوری #هیأت؟ به یکی می گویی بیا امشب تو ساقی باش. به یکی می گویی این پرچم را به دیوار بزن و ..
ول کن بابا!
می گفت: نه ! کسی که در این راه #اهلبیت(ع) هست که مشکلی ندارد ،
اما کسی که در این راه نیست ، اگر بیاید توی مجلس #اهلبیت(ع) و یک گوشه بنشیند و شما به او بها ندهید می رود و دیگر هم بر نمی گردد اما وقتی او را تحویل بگیرید او را #جذب این راه کرده اید.💕
برنامه هیات او اول با سه، چهار نفر شروع شد اما بعد رسیده بود به سیصد، چهارصد جوان عاشق اهل بیت(ع) که همه اینها نتیجه تواضع، فروتنی و اخلاص سید بود😊
#شهیدسیدمجتبیعلمدار
#تواضع
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#عیدغدیر💚
در روز #عید_غدیر حتما به دیدن #سید های فامیل میرفت☝️.عید غدیر را عید اصلی شیعیان میدانست.و روی اعمال مستحبی آن روز تاکید داشت✨. و بعد از آن به دیدن اقوام میرفت.
و این عید را به هرکسی که میرسید تبریک میگفت🌸
تماس میگرفت یا به دیدنشان میرفت.
و در آخر کاری که هرسال میکرد و ترک نمیشد، به گلستان شهدا میرفت 🕊
شهیدمدافع حرم حسین رضایی🌹
#فقط_به_عشق_علی 💕
https://eitaa.com/setaregan_velayat313