eitaa logo
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
152 دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
465 ویدیو
28 فایل
بسم رب الشهداء🌹 بااین ستاره‌هامیشود #راه راپیداکردبه شرطها وشروطها.. #کمی_خلوص #کمی_تقوا #کمی_امید #کمی_اعتقاد میخواهد. به نیابت از #شهیدان #سعیدبیاضےزاده #احسان_فتحی (یگانه شهیدمدافع حرم شهرستان بهبهان) ارتباط با مدیر @sh_bayazi_fathi313
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️🍃❤️ ❤️❤️ بهش گفتیم: "نمیخواے زن بگیرے؟"🙄 گفت: "چرا نمیخوام؟"😕 فڪر نمیڪردم به این راحتے قبول ڪنه ازدواج ڪنه...!!!😦 مادرم گفت: "خب ننه...ڪیو میخواے...بگو تا واست بگیرمش..."😍 . "من یه زن میخوام ڪه بتونه پشت ماشین باهام زندگے ڪنه..."😊 مادرم گفت: "واااا...این دیگه چه صیغه ایه...!!!😳 آخه ڪدوم دخترے حاضره میشه همچین زندگے اے داشته باشه...؟!"😒 گفت: "اگه میخوای من زن بگیرم،شرطش همینه...🤗 زنی میخوام ڪه زندگیم باشه...👌 هرجا میرم دنبالم بیاد..."☺️😉 حرفش یه ڪلام بود... بعد مدتی از پاوه برگشت... "کسی رو ڪه دنبالش بودم پیدا کردم...😌 برام ازش خواستگارے میڪنین یا نه...؟😐😃 بهش گفتم: "به همین سادگے!!!!؟"😁 "نه...همچین ساده هم نبود...😞 بیچاره م کرد تا بعله رو گفت...😒😂 با تعجب گفتم:😕 "یعنی...🤔 قبول کرد که پشت ماشین باهات زندگی کنه...؟!!!"😑 خندید و گفت:😅 "تا اون ور دنیام برم دنبالم میاد..."🙂 گفتم: "مبارکه..."😉 چن بار ازش خواستگارے ڪرده بود... اما هربار جواب رد شنیده بود... عروس خانوم نیت چله روزه و دعاے توسل ڪرده بود... با خودش عهد ڪرده بود ڪه بعد چله... به اولین خواستگار،جواب مثبت بده...😌 درست شب چهلم،دوباره ازش خواستگاری ڪرده بود و بعله رو گرفته بود…🤗😀 (محمد ابراهیم همت منبع:برای خدا مخلص بود...) 🍁 یعنے https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#ابراهیم می گفت :🌷 #چـادر یادگار حضرت زهرا (س) است ؛ ایمان یڪ زن وقتی کامل می‌شود که حجـاب را کامل رعایت ڪند ... https://eitaa.com/setaregan_velayat313
⭕️ #ابراهیم از همان سنین کودکی و هنگام فراغت از تحصیل، به ویژه در تعطیلات تابستـ☀️ان با کار و تلاش فراوان مخارج💰 تحصیل خود را به دست می‌آورد ⭕️و از این راه به #خانواده زحمت‌کش خود نیز کمک می‌کرد. او با شور و نشاط و محبتی💞 که داشت، به محیط گرم خانواده صفا و #صمیمیت دو چندان می‌بخشید. #شهید_محمدابراهیم_همت #سالروز_شهادت🌷 🌹🍃🌹🍃 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌝 #نماز_شب_شهیدان✨ مادر #شهیدهمت می گوید « #ابراهیم از جبهه برای دیدن فرزند تازه به دنیا آمده اش به شهرضا رسیده بود🍃 با اینکه دیروقت بود، نیمه شب باصدای گریه و تضرع او از خواب بیدار شدم🙁 و دیدم داره نماز شب می خونه🙂 صبح همان شب، وقتی که #ابراهیم قصدبازگشت به جبهه را داشت✌️، به او گفتم یک مقدار بمان و خستگی ات را رفع کن پاسخ داد مادرجان ما تا به حال درخواب های سنگین غوطه ور بودیم☺️، اما حالا دیگر وقت بیداری است ما هیچ وقت نمی توانیم فقط به راحتی و استراحت خودمان فکر کنیم☝️ اگر به این چیزها فکر کنیم دیگرنمی توانیم مزه‌ی بیداری را بچشیم 🌾من خواب و استراحت دنیا را با تمام زرق و برقش به دنیادارها می بخشم🍃 مادر، این دنیا تنگ است و جای من نیست »💔🙁 راوے:مادرشهید #محمدابراهیم‌همت❤️ https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌸باران #شدیدی ... در تهـران باریده بود ؛ خیابان ۱۷ شهریور را آب گرفته بود 🌸چند #پیرمرد می‌خواستند به سمت دیگر خیابان بروند مانده بودند چه کنند ! 🌸همان موقع #ابراهـیم از راه رسید، پاچه‌ی شلوار را بالا زد با کول ڪردن پیرمردهــا، آن‌ها را به طرف دیگر خیابان برد! 🌸ابراهـیم ... از این کارها #زیاد انجام می‌داد ! هدفی هم جز #شڪستن_نفسِ خودش نداشت! مخصوصا زمانی که خیلـی بینِ بچه هـا #مطرح بود ... #علمــدار_ڪمیل #شهید_ابراهیم_هادی🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🌷خواهر شهید ابراهیم هادی🌷 🔹ابراهیم قبل از رفتن  به جبهه یک #خودسازی عالی داشت و ما  شاهد و ناظر این آمادگی بودیم و این خودسازی یک شبه ایجاد نشده بود❌ بلکه او از #سالها این آمادگی را به خود داده بود. 🔸ابراهیم همیشه می‌گفت: «اول باید #خودمان را بسازیم👌 و آنچه مد #رضای_خدا است برای خدا خرج کنیم.» 🔹یادم می آید یک روزهایی #ابراهیم دیر وقت به منزل🏡 می‌آمد و خیلی خسته بود اما تا صبح #نمی_خوابید تا مبادا نماز صبحش قضا نشود🚫 و  همچنین برای نماز #جماعتش یک برنامه خاصی مد نظر قرار داده بود. #شهید_ابراهیم_هادی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
از آشنایی با تو دانستم؛ در مسیر دلدادگی باید #عبد باشی تا امیر شوی تو دنبال رضایت او باش، او دنیا
🌷 💠حضور 🔰يادم افتاد روي تابلویي نوشته بود: «رفاقت و ارتباط با دو طرفه💞 است. اگر شما با آنها باشي آنها نيز خواهند بود.» اين جمله خيلي حرف ها داشت. 🔰 1388 بود. براي تكميل اطلاعات كتاب، راهي گيلان غرب شديم. در راه به شهر رسيديم. موقع غروب بود🏜 و خيلي خسته بودم. از صبح رانندگي🚗 و... هيچ هتل يا مهمان پذيري در شهر پيدا نكرديم😓 🔰در دلم گفتم: ما دنبال كار شما آمديم، خودت رديفش كن! همان موقع صداي اذان مغرب🔊 آمد. با خودم گفتم: اگر اينجا بود حتماً براي نماز به مسجد🕌 ميرفت. ما هم راهي شديم. 🔰نماز جماعت👥 را خوانديم. بعد از نماز آقايي حدوداً پنجاه سال جلو آمد و با ادب كرد. ايشان پرسيد: شما از تهران آمديد⁉️ باتعجب گفتم: بله، چطور مگه😦 گفت: از ماشين🚗 شما فهميدم. 🔰بعد ادامه داد: منزل ما🏡 نزديك است. همه چيز هم آماده است. تشريف مي آوريد⁉️ گفتم: خيلي ممنون ما بايد برويم. ايشان گفت: را استراحت كنيد و فردا حركت كنيد. 🔰نميخواستم قبول كنم❌ مسجد جلو آمد و گفت: ايشان آقاي محمدي از مسئولين اينجا هستند، حرفشان را قبول كن✅ آنقدر خسته بودم كه كردم. با هم حرکت کرديم. شام مفصل🍲 بهترين پذيرايي و... انجام شد. ، بعد از صبحانه مشغول خداحافظي شديم. 🔰آقاي محمدي گفت: ميتوانم حضورتان را در اين شهر بپرسم؟! گفتم: براي تكميل يك شهيد🌷 راهي گيلان غرب هستيم. با تعجب گفت: من بچه گيلان غرب هستم😧 كدام ؟! 🔰گفتم: او را نمي شناسيد، از آمده بود، بعد عكسي📸 را از داخل كيف در آوردم و نشانش دادم. با تعجب نگاه كرد وگفت: اين كه است!!! من و پدرم نيروي شهيد هادي🌷 بوديم. توي ها، توي شناسايي ها با هم بوديم. در سال اول جنگ! 🔰مات و مبهوت ايشان را نگاه كردم😦 نميدانستم چه بگويم، گلويم را گرفت😢 ديشب تا حالا به بهترين نحو از ما پذيرايي شد. ما هم كه از دوستان اوست! آقا ابراهيم ممنونم. ما به ياد تو نمازمان را خوانديم، ... . https://eitaa.com/setaregan_velayat313
عباس هادی می گوید : یکبار که با صحبت می‌کردم گفت : وقتی برای ورزش یا مسابقات کشتی🏋🏻 می‌رفتم همیشه با وضو بودم . همیشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می‌خواندم .😌   پرسیدم: " چه نمازی؟! "، گفت:" دو رکعت نماز مستحبی می‌خوندم و از خدا می‌خواستم که یه وقت تو مسابقه‌، حال کسی رو نگیرم . "😔    اما آنچه که ابراهیم را برای تمام دوستانش نمود . دوری ازگناه بود. او به هیچ وجه گرد نمی‌چرخید .☝️🏻 حتی جائی که حرف از گناه زده می‌شد سریع موضوع را عوض می‌کرد .    هر وقت هم می‌دید که بچه‌ها در جمع مشغول غیبت کسی هستند مرتب می‌گفت🗣 : (( بفرست ))و یا به هر طریقی بحث رو عوض می‌کرد .    هیچگاه از کسی بد نمی‌گفت ، مگر به قصد اصلاح کردن، هیچوقت لباس تنگ یا آستین کوتاه نمی‌پوشید .😖   بارها خودش را به کارهای سخت مشغول می‌کرد و زمانی هم که علت آن را سؤال می‌کردیم می‌گفت : برای نفس آدم،این کارها لازمه .😇 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#عاشقانه_‌شهدا 💞 ❣روزی که #مهدی می‌خواست متولد شود، ابرهیم زنگ زد☎️ خانه خواهرش. از لحنش معلوم بود خیلی بی‌قرار💓 است. #مادرش اصرار کرد بگویم بچه‌ دارد به دنیا می‌آید. گفتم: نه❌ ممکن است بلند شود این همه راه را بیاید، بچه هم به دنیا نیاید. آن وقت باز باید #نگران برگردد... ❣مدام میگفت: من مطمئن باشم #حالت خوب است؟ زنده‌ای هنوز؟ بچه هم زنده است⁉️ گفتم: خیالت راحت همه چیز #مثل_قبل است. همان روز، عصر مهدی به دنیا آمد😍 و چهار روز بعد #ابراهیم آمد... ❣بدون اینکه سراغ بچه برود🚷 آمد پیش من گفت: #تو حالت خوب است ژیلا؟😍 چیزی کم و کسر نداری بروم #برات_بخرم؟! گفتم: احوال #بچه را نمی‌پرسی⁉️ گفت:‌ تا خیالم از #تو راحت نشود نه!😉❤️ ❣وقتی به خانه می‌آمد🏘 دیگر حق نداشتم کاری انجام دهم🚫 همه کارها را #خودش می‌کرد. لباس‌ها را می‌شست، روی در و دیوار اتاق پهن می‌کرد. #سفره را همیشه خودش پهن می‌کرد. جمع می‌کرد تا او بود، نود و نه درصد کارهای خانه #فقط_بااو بود. #شهید_محمدابراهیم_همت https://eitaa.com/setaregan_velayat313
#عاشق_شهیدابراهیم🌹 عاشق شهیـد #ابراهیم هـادی بود💞 به هرکسی از دوستـان میرسید یک جلـد #کتاب ابراهیم رو میداد میگفت بخـون بعد بهـم بده 😊 چنـد جلدشو تو #ماشین داشت همین طـور گردشی میدادش به دوستاش و آشناها... #گاها خواننده کتـاب از بس عاشــ❤️ق کتاب میشد که دیگه بازگشتـی تو کار نبـود و آقا سجـاد اون کتـاب رو #هدیه میـداد بهـش...😍 #شهید_سجاد_طاهرنیا🌹 https://eitaa.com/setaregan_velayat313
💠 دوری از #نامحرم 🔺از صحبت با نامحرم بسیار گریزان بود. اگر میخواست با #زنی نامحرم، حتی بستگانش👥 صحبت کند، به هیچ وجه🚫 سرش را بالا #نمیگرفت. 🔻به قول دوستانش، #ابراهیم به زن نامحرم #آلرژی داشت☺️ #شهید_ابراهیم_هادی https://eitaa.com/setaregan_velayat313
🔸هر زمان #ابراهيم در جمع رفقا در هيئت🏴 حاضر مي شد شور عجيبي بر پا مي كرد. در سينه زني و مداحي🎤 براي #اهل_بيت سنگ تمام مي گذاشت. اما عادات خاصي👌 در هيئت داشت. 🔹توي مداحي داد نمي زد🔇 صداي بلندگو را هم اجازه نمي داد زياد كنند. وقتي هنوز #هيئت شروع نشده بود، سر بلندگوها را به سمت #داخل محل هيئت مي چرخاند تا همسايه ها اذيت نشوند❌ 🔸اجازه نمي داد رفقاي #جوان، كه شور و حال بيشتري دارند💗 تا دير وقت در هيئت عمومي عزاداري را ادامه دهند. مراقب بود #مردم به خاطر مجلس عزاي اهل بيت اذيت نشوند. به اين مسائل توجه خاص داشت✅ 🔹همچنين زماني كه هنوز چراغ روشن نشده بود💡 هيئت را ترك مي كرد. علت اين كار او را بعد ها فهميدم وقتي كه شاهد بودم دوستان هيئتي، بعد از هيئت مشغول شوخي و #خنده و ...مي شدند و به تعبيري بيشتر اندوخته ي معنوي خود را از دست مي دهند😔 📚سلام بر ابراهيم ٢/ ص ٢٢٩ #شهيد_ابراهيم_هادی🌷 https://eitaa.com/setaregan_velayat313