☘☘☘☘☘
#تلنگر
🌹 بسم رب الشهدا 🌹
#راه باز است معبر ها همه پاک شده اند...‼️
لا به لای سیم خاردارها #پلاکها چشمک میزنند...
#شهدا هنوز ایستاده اند و با سر انگشت وفا نقطه ی رهایی را نشان میدهند ...
#خط هنوز شکسته نشده است ، کوله پشتی بسیجی ها لب خاکریز نشسته است ...
#فرمانده فریاد میزند : سنگر را بکن ای برادر...
امروز هم روز #جنگ است امروز اما قلم ها سر نیزه های تفنگ است...
#امروز میدان معنا خود عرصه ی کارزار است هر واژه ای یک گلوله ، هر جمله ای یک تفنگ است...
#قلم هایی به عدد اراده ها ...
باید دست به کار شد...
اینجا #مجنون است...
#جزیره ی عاشقان ...
#صدای فرمانده از لابلای نیزارها تا اعماق تاریخ میرسد:
اگر ما را ندیدید، بنویسید ، حقانیت و مظلومیت این بچه ها را
🌹?
https://eitaa.com/setaregan_velayat313
ستارگان آسمانی ولایت⭐️
🗓یکم آذر ۱۳۳۴، در شهرستان #میاندوآب چشم به جهان گشود. پدرش فیض اله و مادرش اقدس نام داشت که وقتی حمی
6⃣0⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠نحوه ی شهادت
🔰 #عملیات این طور شروع شد که ما باید از چند کیلومتر آب🌊 عبور میکردیم، هور را پشت سر گذاشته، وارد جزیره میشدیم، میجنگیدیم💥 عبور میکردیم و میرفتیم طرف #نشوه و طرف هدفهایی🎯 که مشخص شده بود.
🔰بیشتر این نیروها را باید در شب🌙 اول وارد #جزیره میکردیم تا بروند برای پاکسازی. بخشی از این نیرو باید با قایق🚤 میآمد و بخشی دیگر در روزی که شبش #عملیات میشد و بخشی هم اول تاریکی شب🌚 که این بخش آخر باید با هلیکوپترها🚁 هلیبرد میشدند.
🔰آن پل باید گرفته میشد تا #عراقیها نتوانند وارد جزیره بشوند🚷 #حمید سریع به هدف هایش رسید✌️ و از آنجا مدام گزارش میداد. ما وارد جزیره شدیم. با حمید تماس گرفتیم📞 گفت #پل_شیتات دستش است. گفت: «اگر میخواهید #نیرو بیاورید مشکلی نیست. بردارید بیاورید.»
🔰با حمید تماس گرفتم📞 گفتم آماده باشد برای #هدفهای بعدی. خبر رسید #طلایه با مشکل جدی مواجه شده و عملیات نتوانسته در آنجا پیش برود. حالا ما باید توقف میکردیم⛔️ تا وضع #جبهه سمت چپمان مشخص شود. شب شد. سر و سامانی به امکانات دادیم و استراحتی هم به بچه ها.
🔰مجبور شدیم برویم #پشت طلایه، نزدیک آن پلهایی که عراقیها طلایه را از آنجا پشتیبانی👥 تدارکاتی میکردند. بیشتر قوای #عراق آن طرف پل بود. ما ماندیم و جزایر و فردا صبح☀️، که جنگ #اصلی توی جزیره ها شروع شد.
🔰روز اول پاتک آنها شکست خورد✌️ دنیای آتش🔥 روی #جزیره متمرکز بود و ما دست بسته و تنها👤 جزیره منتهی میشد به چند جا. اطراف جزیره آب بود و وسطش #باتلاق و همه مجبور بودند از جاده عبور کنند و جاده هم بلند بود و هر کس، چه پیاده چه سواره، از آنجا میگذشت هدف تیر مستقیم💥 تانک قرار میگرفت.
🔰نزدیک صبح🌥 هنوز مشغول درگیری بودیم که خبر رسید عراق رفته #پل_حمید را پشت سر گذاشته، دارد می آید توی جزیره. #مهدی سریع یکی از مسئولان لشکر را (شهید مرتضی یاغچیان🌷 معاون دوم لشکر عاشورا) فرستاد برود پیش #حمید. که تا رفت خبر آوردند توی جاده، دویست متر جلوتر از ما، #شهید_شده🕊
#شهید_حمید_باکری
#سالروز_شهادت
https://eitaa.com/setaregan_velayat313