📚
#داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 چوپان بی سواد، ولی هوشمند
چوپانی در بیابان مشغول چرانیدن گوسفندان بود، دانشمندی در سفر به او رسید و اندکی با او گفتگو کرد فهمید که او بی سواد است، به او گفت: «چرا دنبال تحصیل سواد نمی روی؟» چوپان گفت: «من آنچه را که خلاصه و چکیده همه علوم است، آموخته ام دیگر نیازی به آموزش مجدد ندارم.»
دانشمند گفت: آنچه آموخته ای برای من بیان کن. چوپان گفت: خلاصه و چکیده همه علم ها پنج چیز است:
1⃣ تا راستی تمام نگردد، دروغ نگویم.
2⃣ تا غذای حلال تمام نشده، غذای حرام نخورم.
3⃣ تا در خودم عیب هست، عیبجوئی از دیگران نکنم.
4⃣ تا روزی خدا تمام نشده به در خانه هیچ کسی برای روزی نروم.
5⃣ تا پای در بهشت ننهاده ام از مکر و فریب شیطان غافل نگردم.
دانشمند، او را تصدیق کرد و گفت: همه علوم در وجود تو جمع شده است، و هر کس این پنج خصلت را بداند و عمل کند به هدف علوم اسلامی رسیده و از کتب علم و حکمت، بی نیاز شده است.
📗
#داستان_دوستان، ج 4
✍ محمد محمدی اشتهاردی
@Dastanhaykotah
📚
#داستان_های_کوتاه_و_آموزنده
👈 دروغ مصلحت آمیز، به ز راست فتنه انگیز
در یکی از جنگها، عده ای را اسیر کردند و نزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تا یکی از اسیران را اعدام کنند. اسیر که از زندگی ناامید شده بود، خشمگین شد و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد که گفته اند: (هر که دست از جان بشوید، هر چه در دل دارد بگوید.)
شاه از وزیران حاضر پرسید: این اسیر چه می گوید؟ یکی از وزیران پاک نهاد گفت: این آیه را می خواند: «والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس» پرهیزکاران آنان هستند که هنگام خشم ، خشم خود را فرو برند و لغزش مردم را عفو کنند و آنها را ببخشند. (آل عمران / 134)
شاه با شنیدن این آیه، به آن اسیر رحم کرد و او را بخشید، ولی یکی از وزیرانی که مخالف او بود و سرشتی ناپاک داشت نزد شاه گفت: نباید دولتمردانی چون ما سخن دروغ بگویند. آن اسیر به شاه دشنام داد و او را به باد سرزنش و بدگویی گرفت.
شاه از سخن آن وزیر زشت خوی خشمگین شد و گفت: دروغ آن وزیر برای من پسندیده تر از راستگویی تو بود، زیرا دروغ او از روی مصلحت بود، و سخن تو از باطن پلیدت برخاست. چنانکه خردمندان گفته اند: دروغ مصلحت آمیز به ز راست فتنه انگیز.
📗
#حکایتهای_گلستان_سعدی
✍ محمد محمدی اشتهاردی