بسمه تعالی
«عشقِ خدا»
1
آدم که گندم خورد ، مولا شرمگین شد
عُصیان نمود آدم ، علی اندوهگین شد
این ننگ،قلبِ شیرِ حق را سخت بفشرد
هرگز به گندم لب نزد،او نانِ جو خورد
2
وقتی عصا شد اژدها ترسید موسی
بگریخت تا او را نبلعد مارِ کُبری
حیدر ولی هرگز به دشمن پشت نَنمود
پشتِ امیرِ عشق آری بی زِره بود
مولا زِره بر پشتِ خود هرگز نمی بست
تا برنگردانَد رُخ از هر دشمنِ پست
یعنی اگر پشتِ مرا دیدید با تیر
ای جمعِ بُزدل حمله ور گردید بر شیر
3
بِیتُ المُقَدس بود و دردِ مریمِ پاک
عیسی زمانش بود بِنهد پای بر خاک
فرمان رسید از جانبِ حق آی مریم
از مسجدُ األقصی تو خارج شو همین دَم
اینجا نباید روحِ من آید به دنیا
خارج شو آری بِنتِ عِمران زود از اینجا
این مسجد است و زایمان اینجا حرام است
باشد اگر مولود هم عیسی ، حرام است
کعبه ولی شد سینه چاکِ حضرتِ عشق
بشکافت یعنی شد هلاکِ حضرتِ عشق
شد فاطمه بِنتِ اَسَد داخل در آن بِیت
در خود نمی گُنجید آن دَم بی گمان ، بِیت
بِنتِ اَسَد ، آورد بهرِ حق اَسَد را
بخشید حق بر خَلقِ بی یاور مَدَد را
این که علی در بِیتِ حق آمد به دنیا!
دانی چه معنی می دهد ای شیعه آیا؟
یعنی ولایت هستۀ توحید باشد
بد بخت آری هر که در تردید باشد!
ای حاجیان ، ای حاجیانِ بِیتِ توحید
حق گفته دورِ خانه اش باید بچرخید
از خود شما پرسیده اید این علتش چیست؟
منظور از این گشتن طوافِ سنگ و گِل نیست
کِی گفته حق ای حاجیان! از جان و از دل
چَرخید دورِ سنگ و دورِ آهن و گِل؟!
حق گفته دورِ بُت بچرخید! این گناه است
این گونه بینش با سر افتادن به چاه است
بهرِ چه می بوسی تو قرآن را برادر؟
چوبِ درختان نیست بُت آیا برادر؟
قرآن اگر بوسیدنی شد ، روح دارد
این کشتیِ چوبی برادر ، نوح دارد
بِیتِ خدا هم سنگ تنها نیست آری
روحِ ولایت در دلش گردیده جاری
دیوارِ آنجا باز هم دارد حکایت
کِی می شود خاموش إعجازِ ولایت؟
4
پرسید ابراهیم یارب مردگان را
آخر چگونه زنده می سازی تو آیا؟
حق گفت«:مثلِ آبِ خوردن باشد آری!
اما خلیلِ من به این ایمان نداری؟»
فرمود ابراهیم«:ایمان دارم اما
می خواهم آری مطمئن گردم خدایا
می خواهم آری تا یقین پیدا کنم من
تا چشمِ دل را با یقین بینا کنم من»
مولای عقل و عشق اما این چنین گفت:
آن یکه تازِ عرصۀ حَقُ الیقین گفت:
«گر پرده ها یکسو روند از پیشِ چشمم
برداشته جمله شوند از پیشِ چشمم
یک ذره تأثیری ندارد در یقینم
چیزی نمی گردد اضافه بر یقینم»
یعنی یقینِ مرتضی کامل ترین است
بعد از نبی شیرِخُدا کامل ترین است
5
در سورۀ نَمل آمده وقتی سُلیمان
فرمود یاران را ، که«:ای جمعِ بزرگان!
بِینِ شما حُضّار ، این قدرت که دارد؟
پیش از خودِ بلقیس ، تختش را بیارد؟»
عِفریتی از جن گفت«:پیشَت آرَم آن را
من زودتر از آن که برخیزی تو از جا»
آصِف وصیِ او که از کُل علمِ قرآن
یک علم نزدش بود فرمود ای سُلیمان:
«من تخت را در طُرفَۀُ العِینی می آرَم!
در کمتر از یک پلک ، پیشَت می گُذارم»!
حالا تو از علمِ علی این نکته کن گوش
یک قطره تنها از خُمِ علمِ علی نوش
در سورۀ رَعد آمده کُفرِ دهن لق
گوید محمد نیستی پیغمبرِ حق
احمد بگو بِینِ من و بِینِ شمایان
شاهد خدا و عالِمِ کُل علمِ قرآن
عالِم به کُلِ علمِ قرآن بوتُراب است
آری علی مَن عِندَهُ عِلمُ الکتاب است
یک علم آصِف داشت از قرآن برادر
حیدر ولی دارد تمامِ علمش از بَر
تنها علی بود او که گفت«:از من بپرسید»
گوشم به جز او از کسی این جمله نشنید
گفتا«:بپرسید از علی از آسمان ها
از هر ستاره از فرازِ کهکشان ها»
زیرا علی واقِف به راهِ آسمان است
سجادۀ او پهن در هر کهکشان است
فرمود«:آن کوهم که از من سیل جاریست»
سیلِ مَعارف،کوه در پیشِ علی کیست؟
یک علم آصِف داشت ، دیدی قدرتش را
پس خود قضاوت کن ، توانِ علمِ مولا
فرمود صادق ، صادقِ آلِ محمد
در وصفِ حیدر ، اولین مولای سرمد:
«علمی که آصِف داشت پیشِ علمِ مولا
باشد نَمِ بالِ پشه در پیشِ دریا»!
6
پیغمبری فرمانروا مانندِ داوُود
دربارۀ مولا علی این گونه فرمود:
«او حیدر است او شیرِشیران است آری
یار و مَدَدکارِ فقیران است آری
ما عبد و حیدر صاحب است ای اهلِ عالَم
از او اطاعت واجب است ای اهلِ عالَم
اجرایِ دستوراتِ این مولای والا
اصلاح سازد کارهایِ دین و دنیا»
ای عاقلان فِی الجمله مدهوشش بگردید
مثلِ غلام حلقه در گوشش بگردید
باید بگیرد هر کسی دامانِ پاکش
ای خوش به حالِ او که شد آخر هلاکش
7
بنوشته در لوحِ خود این گونه سُلیمان:
ای قدرتِ دستِ خداوندی علی جان
هرچند شاهِ بادم و بر جن امیرم
هیچم اگر مولا نباشی دستگیرم
ای قدرتِ حق ، سیلِ باطل را تو سَد کُن
یاری رسان ، آقا! سُلیمان را مَدَد کُن
صفحه ۱ این شعر
https://ble.ir/seyedalirezahosseini1351
بله
https://eitaa.com/seyedalirezahosseini
ایتا
لینک کانال اشعار سید علیرضا حسینی (شاعر اهل بیت (ع) و انقلاب)