آن‌ها پاسدار بودند 🔰 شهيد مهدي زين‌الدين ناهار منزل پدر آقامهدي مهمان بوديم. همه دورتادور سفره نشسته بودند. پدر و مادر و خواهر و برادر آقامهدي هم بودند. من رفتم تا از آشپزخانه چيزي براي سفره بياورم. چنددقیقه‌ای طول كشيد تا برگشتم. وقتي آمدم سر سفره، تقریباً همه نصف غذايشان را خورده بودند. نگاه كردم، ديدم آقامهدي دست به غذايش نزده تا من برگردم و با هم غذا را بخوريم. اين كارش تا الآن در ذهن من مانده است. 🌷شادی روح بلند شهدا صلوات🌷 🌐 @shabnamshabna 🍃 🌸✨ 🍃✨✨ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃🌼🍃🍃