به دوشم میکشم هر حسرت و آه به جانم میخرم ناز دلت « ماه » شدم درد آشنا ، دردت به جانم گل و پروانه رقص آرم سر راه چه عطری در دلم پیچیده عشقت شمیم جانی و بویت چه دلخواه سرایت در چپ سینه چه خالی به کنج دل تو را کم دارم ای ماه تویی آتش به جان و تار و پودم نیامد با دلم آغوش تو ، راه ز عطر یاس تو دیوار دل ، مست نسیمی خوش به جانی هر سحرگاه به چشم نرگس مستت « شقایق » نشاندی بر دلم داغی چه جانکاه دلم پرپر چو دشت لاله گلگون چه تقدیری که ماندم نیمه ی راه تو بستی با دلم صد عهد شیرین که باشی سرو قامت ، سایه همراه که باشی با وفا ، سنگ صبورم شکست این آینه از دوری ات ماه چه سنگی پرت کردی بر دل ناز که خون جوشد زقلبم تا لب چاه شکستی عهد و پیمان رفاقت شدم دلخون ، شنید آهنگ دل چاه و زانوی غمم را در بغل کرد دل هر بیستونی ، بر سر راه زدی صد تیشه خنجر بر سر قلب فتادی تو هزاران چاله بر راه دل شیرین من هربار بشکست کشیدم پای عشقت سوز جانکاه و حجم بغض و اندوهم بغل گیر چه دلتنگ آن شب سردم چه بی ماه و رد پای تو بوسیدم از مهر که عشقم گل کند هرگاه و بیگاه هزاران بوسه بر راه تو گل کرد شد آغوشم خمار از حسرتت ماه نباریدی ز مهر و ریشه ام سوخت کنون خار و علف گشتم سر راه ز هجرت آتشم خاموش و دل مرد چو خاکستر فنا گشتم همان گاه به یادت عشق بازی میکنم گل که شبنم هم به بغضم میکشد آه نظر کن بار دیگر برکه ی دل منور کن وجودم حاله ی ماه سحر نزدیک و عید است و بهاران به پای دل کنون می آیی از راه 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky